به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۰۰:۳۸
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۸/۱۲/۲۸ ساعت ۱۸:۰۳
کد مطلب : ۲۰۵۶۳۰
رویکردی جدید در مواجهه با کرونا

بگذار همه بگیرند، بعضی‌ هم بمیرند!

بگذار همه بگیرند، بعضی‌ هم بمیرند!
گروه جامعه: علی کدخدازاده در همشهری آنلاین نوشت:در مواجهه با پدیده کرونا، رویکردی که چین داشت این تلقی را بوجود آورد که برنامه‌ها بر محور کنترل و مراقبت از ابتلای جمعیت به این ویروس است. این موضوع در خصوص رفتارهای کره جنوبی، یا سنگاپور نیز دیده می‌شود.در این رویکرد، قرنطینه صورت می‌گیرد، بیمارستان‌ها تجهیز می‌شوند، شناسایی بیماران به شتاب انجام می‌شود، مراکز خاصی برای نگهداری بیماران و سپس بازتوانی آنها در دوران نقاهت طراحی می‌شود، به افرادی که قدرت تامین معاش ندارند، پرداخت‌های بلاعوض صورت می‌گیرد و مانند آن.اما اظهار نظرهای اخیر به ویژه در کشورهایی که صراحت بیان و شفافیت برخورد با مردم در آنجا بسیار بالا است حاکی از رویکردی متفاوت است.
آلمان پیش‌بینی 70 درصد ابتلا به این ویروس را دارد. انگلیسی‌ها منتظرند تا 80 درصد شهروندانشان به این ویروس مبتلا شوند.بوریس جانسون رسما اعلام کرد که دولت مخالف بستن مدارس و محل کار و وضعیت قرنطینه‌ای است. بر اساس آنچه در ایندیپندنت منتشر شد وی گفت عده‌ای خواهند مرد و مردم را برای قبول این وضعیت آماده کرد.
 واقع‌گرایی
این دیدگاه بر اساس یک واقع‌گرایی شکل گرفته است و اگر تا کنون کمتر صدای این افراد شنیده شده به خاطر فشار افکار عمومی و ترسی است که ایجاد می‌کند. برای مقامات خیلی سخت است که اینگونه سخن بگویند چون بسیاری از مردم حتما از شنیدن این خبر خشمگین می‌شوند. اما چرا این نظر مبتنی بر واقعیت‌گرایی است:
باید دگمه "پاز" را فشار داد
برای اینکه ویروس منتقل نشود باید تصور کرد که زندگی عمومی مثل یک فیلم است و آن وقت بلافاصله دگمه "پاز" را فشار داد تا همه چیز متوقف شود. یعنی همه سرجایی که هستند بدون حرکت ثابت بمانند. این وضعیت در واقعیت غیر ممکن است. مثلا فرض کنید شما خود را قرنطینه خانگی کرده‌اید. اکنون در خانه نیازمند نان، شیر، پنیر، میوه، برق، آب آشامیدنی و مانند آن هستید. برای اینکه نان داشته باشید باید چرخه توزیع و تولید در جریان باشد. یعنی سیلو کار کند، کامیون‌ها بار بزنند و حرکت کنند. در شهر توزیع شود. نانواها کار کنند. بعد شما یا بخرید با سفارش دهید تا کسی برای شما بیاورد. این موضع در مورد دیگر نیازهای اولیه نیز صادق است. یعنی کسانی باید از حالت " پاز" خارج شوند. گستره این موضوع بسیار وسیع است از گمرکات گرفته تا ترابری‌ها، سیستم‌های توزیع و پخش و مانند آن. در تمامی این مراحل ویروس در حرکت است. ویروس کرونا یک تریلی هجده چرخ یا یک تکه سنگ بزرگ نیست. ابعاد آن در مقیاس میلی میکرون است. پس هر چیزی می‌تواند حامل این ویروس باشد.موضوع دوم. هیچ جامعه‌ای برای چنین روزهایی خود را به آمادگی کامل نمی‌رساند. به عنوان مثال درتمامی جهان ساعت اولیه شروع کار شاهد انباشت مردم در ایستگاه‌های مترو است. به این دلیل که تعداد واگن‌ها را بر اساس معدل تردد انتخاب می‌کنند نه بر اساس اوج زمان تردد.برای بیماری‌های اپیدمیک هم هیچ ساختار بهداشتی در جهان آماده پذیرای انبوه بیماران یا افراد مشکوک نیست. به عنوان نمونه در ایتالیا حتی برای افراد بالای 62 سال تست هم گرفته نمی‌شود.از طرف دیگر اگر قرار باشد کل سیستم بهداشت مشغول این بیماری شود، بیماری‌های دیگر و بیماران دیگر دچار مشکل‌های بسیار جدی می‌شوند و رقم مرگ و میر در آنها بالا می‌رود.
موضوع بعدی ساختارهای بروکراتیک و سازمانی است.نظام دادن به شیوه‌های قرنطینه‌ای مبتنی بر مجموعه بزرگی از داده‌های آماری، شناخت موقعیت و شرایط خاص هر منطقه، هماهنگی در اجرا، گزارش‌گیری و قدرت کنترل مردم است. چنین اقدامی از توان بسیاری از کشورها خارج است. فقط کشورهای بسیار اقتدارگرا و یا کشورهایی دمکراتیک که متخصصان خبره همراه با شهروندانی بسیار دانا دارند، قدرت اعمال این نوع مدیریت را خواهند داشت. کافی است در یک ساختار بروکراتیک در مجموعه این فرایند چندین ده مرحله‌ای یک مرحله کمی بلنگد یا مردم کمی جدی نگیریند، چیزی که به چشم می‌بینیم، در آن صورت کل فرایند از بین می‌رود.
موضوع بعدی توان اقتصادی جوامع است
در سنگاپور که کشوری ثروتمند، بسیار کوچک، نظام‌مند، با مردمی نسبتا دانا است، در وضعیت قرنطینه محدود به آن دسته از مردم که قدرت اقتصادی‌یشان را از دست دادند کمک‌های بلاعوض مالی صورت گرفت. در کره جنوبی تا حدودی این موضوع اعمال شد.از سوی دیگر در یک وضعیت "پاز" چرخه اقتصادی باز می‌مانند. بخش برزگی از اقتصاد مرتبط با نیازهای ثانوینه مردم است. از لباس تازه و کفش گرفته تا فرش، اتومبیل، شیر آشپزخانه، شیشه پنجره اتاق، نقاشی ساختمان، تعمیر گیربکس خودرو، رستوران، خرید سمنوی شب عید و صدها موضوع دیگر. همچنین کارخانه‌های بزرگ ناگزیر به تولید یا صادرات هستند. بخشی بزرگی از معیشت مردم وابسته به فرایندهای واردات و توزیع است.تحمل ضررهای اقتصادی ناشی از دگمه " پاز" بسیار چشمگیرتر از آن است که اقتصادها توان مقابله با آن را داشته باشند. فقط کافی است که در اینترنت کلمات مرتبط با خسارات اقتصادی ناشی از کرونا را جستجو کنید، خواهید دید که رقم‌های ضرر بسیار چشمگیر است.در همین حال یکی از گرانترین هزینه‌های هر جامعه‌ای، هزینه‌های درمانی است. برای اینکه مطمئن شویم کسی مبتلا به ویروس نیست باید آزمایش دقیق انجام داد. نه تنها ساختارهای اجتماعی، مدیریتی و بهداشتی برای این موضوع تقریبا در هیچ کجای جهان وجود ندارد بلکه هزینه انجام آن و سپس بستری و مراقبت از بیماران سر به فلک می‌زند.
راه حل در این شرایط
به رقم وحشتی که از کرونا وجود دارد، راه حل آن ساده است. فرض کنید که من به تنهایی در یک جزیره زندگی می‌کنم. من در آنجا به هر دلیل به ویروس کرونا متبلا می‌شوم. اکنون این جزیره آلوده به کرونا است. در یک بازه زمانی یا بدن من با ویروس مقابله کرده و آن را از بین می‌برد، و یا اینکه من می‌میرم. در هر دو حالت چرخه انتقال ویروس متوقف می‌شود. حال فرض کنید در این جزیره بیست نفر دیگر هم زندگی می‌کنند. همه آنها در معرض خطراند. اگر تا هنگام مشخص شدن تکلیف من، یعنی بازیابی سلامتی یا مرگ، با این افراد ارتباط نداشته باشم. بعد از خوب شدن یا مردن من، چرخه انقال متوقف شده و آنها نخواهند مرد.به عبارت دیگر باید تلاش کرد که اولا خومان در این چرخه قرار نگیریم و دوما، کمک کنیم دیگران در این چرخه قرار نگیرند تا ویورس یک جا متوقف شود.
بدین منظور برای کمک به خود باید از هر نوع حضور اجتماعی تا آنجا که ممکن است جلوگیری کرد. با این رفتار اولا خودمان نمی‌گیریم و دوما کمک میکنیم به افرادی که مجبورند از حالت " پاز" درآیند، مانند نانوا، آتش‌نشان، راننده اتوبوس، پرستار ووو، خطر و ریسک ابتلا به کرونا در آنها کمتر شود.
حالا تناقض‌ها مشخص می‌شود
اکنون می‌توان تناقض‌هایی را که در صحبت‌ها و اقدامات دولت‌ها صورت می‌گیرد دید. آنها از سویی به دنبال این هستند که با نظر و بیان خود مردم را به قرنطینه ترغیب کنند و از سوی دیگر می‌دانند که امکان آن وجود ندارد. این موضوع فقط در کشور ما نیست. در فرانسه به مردم هشدار می‌دهند که از خانه بیرون نیایند اما مسابقات لیگ فوتبال با حضور جمعیت برگزار می‌شود. سینماها باز است فقط تعداد بلیط‌هایی که می‌فروشند کم شده است. در آمریکا از سویی به دنبال هشداردهی به مردم هستند از طرف دیگر ترامپ می‌گوید مشکلی نیست. در این وانفسا انواع خرافات و شایعات و توصیه‌های غریب نیز شکل می‌گیرد. یکی در ایران می‌گوید روغن بنفشه دوای درد است دیگری در آمریکا پشت دوربین تلویزیون می‌گوید هر کس کرونا دارد دستش را به صفحه تلویزیون بمالد تا من مداوایش کنم.
وقتی می‌گویند 80 درصد می‌گیرند یعنی چی
در این خصوص سخنان پروفسور دروستن، ویروس شناس ایتالیایی را برایتان می‌آورم. وی در دو مصاحبه‌ای که با یک شبکه داریویی شمال این کشور داشت گفت،" علت اینکه مردم بر اثر کرونا میمیرند، خطرناک بودن این بیماری نیست. نبودن امکانات است. امکانات حتی در جوامع پیشرفته و مدرن هم کم است. چون هیچ دولتی نرفته از قبل برای یک روز مبادایی که پاندمی رخ میدهد، هزار تا بیمارستان بسازد... هشتاد درصد مردم این بیماری را میگیرند و رد میکنند. برای بیست درصد بقیه هم فقط سه تا چهار درصد به دلیل نبودن امکانات میمیرند نه صرفا به دلیل کهولت سن و ضعیف بودن سیستم ایمنی بدن.اگر این بیماری را مردم جوری میگرفتند که کم کم بود، جوری که امکانات فعلی از پس این بر می آمد که سه روزی که یک عده به شیوه سختی نفس میکشند، میشد به همه دستگاه اکسیژن وصل کرد، میشد همه را تحت نظارت داشت، اینهمه کشته نمیشدند. ما قرنطینه نمیکنیم با رویای اینکه گویا میشود جلو ویروس را گرفت. چون نمیشود جلویش راگرفت. مگر میشود جلو انفولانزا را گرفت؟ ما صرفا به این خاطر قرنطینه میکنیم که در لحظه مناسب خودش ویروس را بگیریم. قرنطینه هیچ وقت جلوی ویروس را نمیگیرد. فقط حرکتش را کند میکند. کند شدن حرکتش باعث میشود امکانات ما برسد. باعث میشود ما بیشتر آماده شویم، تست تولید کنیم و بیمارستانها آمادگی پیدا کنند. بطور مثال درست وقتی که در ووهان چین اینهمه میمردند در نزدیکی ووهان مردم در شهرکی به نام هوبای کرونا گرفتند ولی چون امکانات بیشتر و به خاطر قرنطینه، تعداد بیماران کمتر بود، نیم درصد هم تلف نشدند. پرفسور دکتر دروستن میگوید ما ( در ایتالیا) الان مطمئنیم که این ویروس، امسال تابستان هم میماند و در پائیز به اوج خودش میرسد. 

بر اساس آنچه پروفسور دروستن گفت به نظر می‌رسد ما برای حفظ سلامت خود باید دو کار مهم انجام دهیم؛ اول اینکه با به حداقل رساندن حضور اجتماعی خود کاری کنیم که در زمره آن بیست درصدی باشیم که اصلا نمی‌گیرند. دوم اگر هم قرار است به کرونا مبتلا شویم، کاری کنیم که به این زودی‌ها مبتلا نشویم تا نظام بهداشتی کشور کمی سرش خلوت شود و بتواند به ما برسد. هم‌اکنون طبق آماری که مقامات بهداشتی کشور می‌دهند یکی از مراکز انتقال ویروس کرونا، مراکز بهداشتی و بیمارستانی هستند.آن هشتاد درصد همان کسانی هستند که همچنان بازارها را در می‌نوردند. آنها کسانی هستند که چون حوصله‌یشان سررفته در خانه میهمانی برپا می‌کنند. در فروشگاه‌های بزرگ و هایپراستارها برای پرداخت خریدهای خو صف می‌بندند، جوانانی که در محله‌های خود فوتبال گل کوچک بازی می‌کنند، شب‌جمعه‌ها به روال گذشته در خانه خود مراسم هیات عزاداری دارند، کاسب‌هایی که هنوز کنار هم گده‌های دوستانه دارند، افرادی که ضروت حیاتی و جدی برای مراجعه به سازمان ثبت، شهرداری، بانک و مانند آن ندارند اما باز هم به این مراکز شلوغ می‌روند، کسانی که کاریکاتور دیگران هستند؛ اخیرا یک ویدئو از میلان  منتشر شد. مردمی که 5 روز است در قرنطینه خانگی هستند، شب هنگام مقابل بالکن‌های خود جمع شده، موسیقی گذاشتند و با هم اوقات خوشی را گذراندند. دوستی دارم ساکن شهرک اکباتان تهران. وی می‌گفت؛ "شب گذشته در اکباتان گروهی از افرادی که اصلا اهل قرنطینه نیستند، شب با الگو از رفتار میلانی‌ها مقابل تراس‌های خود موسقی گذاشتند و شادی کردند. تا اینجای کار چیز بدی نبود. اما بعد از مدتی یک گروه بزرگ به بیرون آمدند و در کنار هم در یک جمعیت نسبتا انبوه این شادی را ادامه دادند!"
از این گزارش خشمگین‌ام
از آنچه می‌نویسم خشمگین‌ام. از فهم این واقعیت که" به جای این همه هزینه و دردسر جهت مقابله با ابتلای مردم به کرونا، بگذار اجازه دهیم کم‌توان‌ها ( اقتصادی، جسمی) بمیرند و توانمندان زنده بمانند" خشمگین‌ام. اما این واقعیت عریان مدت‌هاست که با ماست.نمونه آن را در مواضع حقوق بشری می‌بینیم. سوریه، یمن، ونزوئلا، عراق، افغانستان، چچن، کولی‌های اروپا، میانمار، تروریست، شکنجه، عربستان، تولید دی‌اکسید کربن، قتل‌عام ارامنه، اقلیت‌های قومی چین، و دهها مورد مشابه آن را در نظر بگیرید. حال به مواضع کشورها در مقابل این موضوعات دقت کنید. در آنها یک اصول واحد اخلاقی نمی‌بینید. بلکه بر اساس مصلحت‌های دیگری موضع می‌گیرند و تناقض در آنها زیاد است.نمونه عالی این وضعیت را می‌توان در فیلم " مرد سوم" اثر کارول رید". دید. در این فیلم به دنبال مردی هستند که در جنگ جهانی دوم با فروش پنسیلین تقلبی باعث مرگ و معلولیت‌های جدی گروه بزرگی از مردم شده بود. در سکانس پایانی این فیلم، مرد مورد نظر (اورسن ولز) در بالای یک چرخ و فلک بلند، به پلیسی که دنبال اوست و می‌پرسد چرا اینکار را کرده است، می‌گوید" به پایین نگاه کن. چه می‌بینی ( مردمی که آن پایین در حال حرکت بودند) آنها قفط چند نقطه‌اند. چه اهمیتی دارد که چند تا از این نقطه‌ها کم شود؟"
چرا خشمگین‌ام؛ من نقطه نیستم
من خشمگین‌ام چون متوجه شدم که نقطه نیستم. اندیشمندی از شرق دور می‌گوید، "برای جهان هیچم" اما ادامه می‌دهد " ولی برای خود یک جهانم" اینکه جهان مرا هیچ می‌پندارد خشمگین‌ام می‌کند.پرسش بزرگ این است، همه اقداماتی که بشر انجام می‌دهد برای چیست؟ هواپیما، بورس، مسابقات لیگ، انتخابات ریاست جمهوری، قراردادهای تجاری، تلفن همراه، قطار سریع‌السیر، تشکیل سازمان ملل، وام مسکن، اختراع جارو برقی ، تغییر جهت رودخانه‌ها ووو. مگر قرار نبود اینها برای کم کردن رنج انسان و افزایش آرامش او باشد؟ اما ظاهرا در این هیاهو انسان فراموش شده است.