نخستين برگ از پرونده اين آتشسوزي مرگبار شامگاه 28 دي ماه سال 86 تكميل شد. حوالي ساعت 21 آتشسوزي در يك واحد مسكوني در شاهد شهر شهريار آرامش را از ساكنان مجتمع مسكوني گرفت. هنوز چند دقيقه از شروع حريق نگذشته بود كه آتشنشانان به محل حادثه رسيدند و عمليات اطفاي حريق آغاز شد. صاحبخانه بهنام علي همراه با دو فرزندش توانسته بود از ميان شعلهها فرار كند اما مادر اين خانواده بهنام زليخا به دليل نامعلومي در خانهاش گرفتار شده بود. ساعتي بعد با فرونشستن آتش، كارشناسان آتشنشاني اين حريق را عمدي تشخيص دادند. به اين ترتيب پاي پليس به ميان كشيده و تحقيقات در اين خصوص آغاز شد. پسر ششساله مقتول به پليس گفت كه پدرش روي مادرش بنزين ريخته و او را آتش زده است. از سوي ديگر چند نفر از همسايهها نيز گفتند علي و زليخا پيش از حادثه با يكديگر درگير شدند.
بنابر اين احتمال عمدي بودن اين حادثه قوت گرفت و علي به عنوان مظنون به قتل همسرش بازداشت شد. هرچند او مدعي بود همه اين ماجرا فقط يك حادثه بود اما شواهد و مدارك موجود از مجرم بودن وي حكايت داشت. به اين ترتيب اين پرونده با صدور قرار مجرميت و كيفرخواست به شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران ارجاع شد. در جلسه محاكمه علي بار ديگر بر بيگناهي خود تاكيد كرد اما هيات قضات در نهايت وي را در مرگ زليخا گناهكار دانستند و وي را به قصاص محكوم كردند. اين حكم در شعبه 15 ديوانعالي كشور نيز تاييد شد تا علي در آستانه چوبه دار قرار گيرد اما چند روز پيش از اجراي حكم تلاشهاي علي و خانوادهاش براي جلب رضايت اولياي دم به نتيجه رسيد و خانواده زليخا دامادشان را بخشيدند. در چنين شرايطي پرونده اين آتشسوزي مرگبار بارديگر به دادگاه كيفري استان تهران فرستاده شد تا علي اينبار به لحاظ جنبه عمومي جرم محاكمه شود.
پاي ميز محاكمه
صبح ديروز در ابتداي محاكمه كه به رياست قاضي اصغر عبدالهي برگزار شد، نماينده دادستان به قرائت كيفرخواست پرداخت و گفت: همه مدارك و شواهد موجود از جمله اظهارات فرزند مقتول، نظريه متخصصان آتشنشاني، اظهارات ضد و نقيض متهم، شهادت شهود و ساير قراين از بزهكار بودن علي حكايت دارد. حال از آنجا كه اولياي دم از خونخواهي گذشت كردهاند، به نمايندگي از دادستان تهران خواستار مجازات متهم به لحاظ جنبه عمومي جرم هستم. سپس به دستور رييس دادگاه علي در جايگاه ايستاد تا از خود دفاع كند. او گفت: من همسرم را نكشتهام و اين ماجرا فقط يك حادثه بود. وي ادامه داد: من يك خودروي نيسان داشتم و همراه خانوادهام زندگي خوبي داشتيم. چند روز قبل از اين حادثه يكي از همسايههايمان يك خودروي پژو خريد. بچههايم وقتي آن را ديدند از من خواستند من هم يك پژو بخرم. چون نيسان وسيله كارم بود، نميتوانستم آن را بفروشم. از طرفي مبلغي پول داشتم. به همين دليل يك پژو خريدم. فرزندانم از اينكه من هم مثل همسايهمان صاحب پژو شده بودم خوشحال شدند اما زليخا از اين موضوع ناراحت بود. او ميگفت ما مستاجر هستيم و بهتر است به جاي اينكه دو تا ماشين داشته باشيم خانه بخريم. همين موضوع باعث اختلاف بين ما شد و از آن روز با يكديگر درگيري داشتيم.
متهم در تشريح شب حادثه گفت: هر روز درگيري بين ما بيشتر ميشد تا اينكه آن شب زليخا از داخل پاركينگ يك ظرف پر از بنزين آورد و تهديد كرد خودش را آتش ميزند. فكر نميكردم تهديدش جدي باشد. در همان حين با يكديگر بگو مگو كرديم تا اينكه من عصباني شدم و سيلي محكمي به او زدم. زليخا سرش به گاوصندوق برخورد كرد و كنار بخاري افتاد. در گالن بنزين باز شد و در يك آن همهجا آتش گرفت. من دست بچههايم را گرفتم و از خانه بيرون آمدم اما همسرم در آتش ماند و جانش را از دست داد. حالا شش سال از اين حادثه ميگذرد و عمرم در زندان تباه شد. پدرزنم وقتي كه من را بخشيد شرط كرد كه بايد در شهر ديگري زندگي كنم. حالا هم ميخواهم بعد از آزادي به شهري دور افتاده بروم. به دنبال اظهارات متهم ختم جلسه اعلام شد و قضات براي تصميمگيري در اين خصوص وارد شور شدند.