گروه حوادث: 15 اردیبهشت سال گذشته مردی با اورژانس تماس گرفت و مدعی شد دوستش خونین در کنار جدول خیابان افتاده و با مرگ دست و پنجه نرم میکند.
این تماس مأموران اورژانس را راهی محل کرد و آنها با جسد مردی مواجه شدند که مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آثار چاقو روی بدنش دیده میشد. بهدنبال تأیید مرگ مرد جوان از سوی اورژانس و باتوجه به مشکوک بودن ماجرا، موضوع به بازپرس کشیک قتل پایتخت اعلام شد.بدین ترتیب تیم جنایی وارد عمل شد و در بررسیهای اولیه و تحقیق از شاهدان دریافتند که سرنشینان یک خودرو سمند بژ که دو مرد و یک زن بودند، مرد جوان را در آنجا رها کردهاند. یکی از شاهدان موفق شده بود شماره پلاک سمند را یادداشت کند و همین موضوع سرنخ اصلی را به دست تیم تحقیق داد.
ادعای عجیب
با شماره پلاکی که کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت در دست داشتند، هویت صاحب خودرو شناسایی و مرد جوان دستگیر شد. وی گفت: مدتی قبل بهخاطر اعتیاد در یک کمپ بستری شدم و در آنجا با سیروس آشنا شدم. سیروس مدعی بود که اعتیاد ندارد و یکی از دوستانش بهنام سجاد برایش پاپوش درست کرده است. آنطور که سیروس تعریف کرد آنها در یک رویه کوبی مبل کار میکردند و بعد از مدتی باهم به اختلاف مالی برخورده بودند. درنهایت شریکش با ترفند اینکه او معتاد است، سیروس را به کمپ ترک اعتیاد میاندازد.
نقشه انتقامگیری
سیروس چند روز بعد ترخیص شد و من هم بعد از بیرون آمدن از کمپ با سیروس تماس گرفتم. او به من گفت میخواهد از سجاد انتقام بگیرد و به کمک من نیاز دارد. روز حادثه، طبق نقشه قبلی بههمراه سیروس و همسرش به سراغ مقتول رفتم. محل کار او حوالی ماهدشت کرج بود و قرارمان این بود که سجاد را به کمپ منتقل کنیم. اما سجاد همراه ما نیامد و به همین دلیل با زور او را سوار ماشین کردیم. در راه سجاد و سیروس باهم دعوایشان شد و بعد هم سیروس از من خواست خودرو را نگه دارم. حال سجاد بد شده بود و او را در کنار خیابان رها کردیم. من نمیدانم چه اتفاقی افتاد که سجاد حالش بد شد.با ادعای عجیب راننده سمند، دستور بازداشت سیروس و همسرش صادر شد. تحقیقات ادامه داشت تا اینکه زن و مرد جوان در ارومیه شناسایی شده و پس از هماهنگیهای قضایی زوج جوان دستگیر شدند.
ادعای بیگناهی
زوج جوان که به اداره آگاهی پایتخت منتقل شدند، در تحقیقات راننده را عامل قتل معرفی کردند. همسر سیروس گفت: سجاد شریک کاری شوهرم بود اما سر او را کلاه گذاشته و شوهرم میگفت با سندسازی اموال و سرمایهاش و حتی کارگاه مبلسازی را بهنام خودش تصاحب کرده و او را به کمپی برده تا سر فرصت نقشههایش را اجرا کند.سیروس وقتی از کمپ خارج شد گفت با مردی بهنام مجتبی که همان صاحب سمند بژ بود درکمپ آشنا شده است. آنها باهم تصمیم گرفتند که سجاد را بربایند و بعد از کتک زدن او را به کمپ تحویل دهند. آن روز شوهرم و مجتبی به زور سجاد را ربودند و داخل ماشین سمند مجتبی انداختند. در بین راه او میخواست فرار کند که نشد و آنها چند بار او را کتک زدند. اما شوهرم قاتل نیست. مجتبی دوست شوهرم دست به جنایت زد.
سیروس نیز گفتههای همسرش را تأیید کرد و گفت: مجتبی که همدستمان بود سجاد را با چاقو زد. شریکم را درحالی که زخمی بود به کمپ بردیم اما مسئولان کمپ حاضر نشدند او را پذیرش و بستری کنند. آنها گفتند سجاد زخمی است و الان نمیتوانند او را با چنین وضعیتی پذیرش کنند. ما هم قصد داشتیم برگردیم که یکدفعه حال سجاد بد شد، همه ما ترسیده بودیم. به پیشنهاد همسرم با اورژانس تماس گرفتیم و او را نیمه هوش در کنار خیابان رها کردیم. بعد هم به خانه مجتبی رفتیم. زمانی که مجتبی در آشپزخانه سرگرم پختن غذا بود، دست به سرقت طلا و دلارهایی که در کمد خانهاش بود زدیم و بعد متواری شدیم. چون میدانستیم که پلیس در تعقیب ماست و بزودی گیر میافتیم، به ارومیه رفته طلاها و دلارها را فروختیم و خانهای اجاره کردیم. بعد از چند روز هم از مرگ سجاد و دستگیری سیروس باخبر شدیم.با اعتراف زوج جوان، تحقیقات برای برملایی هویت عامل اصلی این جنایت به دستور بازپرس جنایی ادامه دارد.