براساس محتویات پرونده، مرداد سال گذشته جسد زن جوانی بین شمشادهای خیابانی در نزدیکی پاسداران که با ضربات سنگ به سرش به قتل رسیده بود، پیدا شد و به این ترتیب گروهی از مأموران اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران همراه بازپرس ویژه قتل در محل جنایت حاضر شدند.بررسیها نشان میداد که زن جوان با ضربات سنگی که کنار جسدش بود به قتل رسیده و طلاها و گوشی تلفن همراهش نیز به سرقت رفته است. جسد زن جوان به پزشکی قانونی منتقل شد و تیم پلیسی با گذشت چند روز موفق به شناسایی همسر این زن جوان شد. این مرد در بازجوییها به پلیس گفت: همسرم برای گرفتن وام از بانک کارگشایی، طلاهایش را از خانه برداشت و خارج شد و دیگر اطلاعی از او نداشتم تا اینکه متوجه کشتهشدن همسرم شدم.کارآگاهان در ادامه به بررسی دوربینهای مداربسته پرداختند و به این ترتیب مشخص شد این زن در جلوی بانک سوار یک ماشین مسافرکش شده و تا نزدیکی محل جنایت نیز سوار بر این خودرو بوده است که تیم پلیسی با بهدستآمدن این سرنخ بهسرعت سراغ صاحب تاکسی که مرد جوانی بود، رفتند.مرد جوان در ابتدا به مأموران گفت: من این زن را میشناسم و گاهی اوقات او را به جاهایی که میخواست میرساندم، روز آخر نیز او را به عنوان مسافر سوار بر خودرو و در مقصد پیاده کردم. پلیس ادعاهای مرد جوان را باور نمیکرد و به دستور بازپرس پرونده، این مرد بازداشت شد و خیلی زود در بازجوییها به قتل زن جوان اعتراف کرد. مرد جوان به مأموران گفت: روز قتل، دومینبار بود که زن جوان را میدیدم. بار قبل وقتی بهعنوان مسافر سوار خودرویم شده بود شماره تلفن همراهم را گرفت و خواست در صورت نیاز به عنوان آژانس برای رفتن به جایی با من تماس بگیرد.
او افزود: روز جنایت با من تماس گرفت. او را تا بانک رساندم و پس از انجام کارهایش قرار شد او را به خانهشان بازگردانم که در مسیر گفت: کارت ملیاش را گم کرده و نتوانسته وام بگیرد و شنیدم برای گرفتن وام، طلاهایش را همراه خودش آورده و از من خواست او را به محلی که سوار بر خودرویم شده بود برسانم، چون احتمال میداد کارتش آنجا افتاده باشد.مرد راننده ادامه داد: وقتی از خودرو پیاده شد، دیدم مکان خلوتی است و برق طلاها مرا وسوسه کرده بود، بهدروغ گفتم شاید کارت ملیتان داخل شمشادها افتاده باشد که باهم به سمت آنجا رفتیم، هیچکسی آنجا نبود. در یک لحظه سنگ بزرگی را برداشتم و محکم به سرش کوبیدم و بعد از مرگش گوشی تلفن همراه و کیف محتوی طلاهایش را برداشتم و بهسرعت پا به فرار گذاشتم.او افزود: پس از قتل چند ساعتی در خیابان مسافرکشی کردم و سپس هفت النگو و یک انگشتر طلا را داخل کیف زن جوان گذاشتم و بدون اینکه همسرم متوجه ماجرا شود طلاها را در انباری خانهام پنهان کردم و اصلا فکر نمیکردم آنقدر زود شناسایی شوم، به همین دلیل تصمیم به فرار نگرفتم، اما در این مدت همیشه عذابوجدان داشتم.مرد جوان درباره انگیزهاش گفت: قسط خانهای که در شهرری خریده بودم عقب افتاده بود، نیاز به پول داشتم، به همین دلیل برق طلاها وسوسهام کرد و دست به این قتل زدم. بنا بر این گزارش، خانواده زن جوان پس از اعترافات عامل این جنایت خواستار قصاص شدند و با صدور کیفرخواست پرونده برای رسیدگی به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در ابتدای جلسه رسیدگی که صبح دیروز برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد و سپس اولیایدم در جایگاه قرار گرفتند و خواستار صدور حکم قصاص شدند. وقتی نوبت به متهم رسید او در برابر قضات قرار گرفت و مدعی شد که قتل کار او نبوده است.متهم گفت: من قبول دارم طلاها را سرقت کردم؛ یک لحظه وسوسه شدم و به همین دلیل هم طلاها را سرقت کردم، چون آن زن به من گفته بود مقدار زیادی طلا همراهش هست و من هم، چون بدهی و قسط داشتم، وسوسه شدم و طلاها را سرقت کردم، اما او را نکشتم و اعترافاتم در دادسرا دروغ بود.متهم گفت: من فقط زن جوان را هل دادم وقتی او به عقب رفت و زمین افتاد طلاها را برداشتم و فرار کردم و هیچکدام از گفتههایم را درباره قتل قبول ندارم.او درباره نحوه آشنایی با زن جوان گفت: من مسافرکش بودم و برخی مسافران شماره تلفن من را میگرفتند و هر بار که کار داشتند من را خبر میکردند، مقتول هم یکی از آنها بود و من اصلا به قصد کشتن او را سوار نکردم، اما وقتی زنگ زد گفت: میخواهد مقدار زیادی طلا جابهجا کند به یک آدم مطمئن نیاز دارد که سوار ماشین شود و از من کمک خواست؛ البته من سرقت طلاها را قبول دارم، اما قتل کار من نبود. من حتی نمیدانستم ضربه به کجای سر او برخورد کرده است.
در ادامه وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت، او به دفاع از موکلش پرداخت و گفت: موکل من از ابتدایی که قتل اتفاق افتاد قبول کرده است که طلاها را دزدیده، اما اتهام قتل را قبول نکرده است؛ ضمن اینکه اگر به دقت بررسی شده باشد مقتول قسمت سمت چپ سرش دچار آسیب شده است و شکستگی جمجمه در سمت چپ است، اما موکل من در همه مراحل بازجویی و حتی بازسازی صحنه جرم گفته است که ضربه را از پشتسر وارد کرده است، این نشان میدهد که موکل من اعترافات درستی نداشته است.او گفت: من ۱۵ سال است که این فرد را میشناسم و بارها با او اسناد و پول جابهجا کردم و او هیچ چشمداشتی به اموال من نداشته است.من با توجه به ایرادات موجود درخواست تحقیق بیشتر در این زمینه را دارم. با پایان جلسه دادگاه، قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.