قوامی: عارف مورد اقبال مردم قرار نخواهد گرفت
28 ارديبهشت 1399 ساعت 17:42
گروه سیاسی: با وجود اینکه ۳ سال از پیروزی حسن روحانی در انتخابات اردیبهشت ۹۶ گذشته اما میزان رضایتمندی جامعه و سرمایه اجتماعی از دولت به طرز محسوسی کاهش یافته است. البته این ریزش سرمایه اجتماعی صرفا گریبان دولت را نگرفته بلکه اصلاحطلبان را نیز مورد عنایتش قرار داد. این در حالی است که در یک سال آینده انتخابات حساس و سرنوشتساز ۱۴۰۰ پیش روست و اصلاحطلبان نمیخواهند به آن راحتی که بهارستان را تقدیم جریان رقیب کردند پاستور را نیز از دست بدهند. از این جهت چندی است که گفته میشود آنها باید خود را بازتعریف کنند و با نگاه امروزی استراتژی و مانیفست اصلاحطلبی را به جامعه ارائه کنند. کشمکشهای درون جریانی نیز صرفا هدر دادن وقت و تهیه خوراک برای جریان رقیب و مخالفین برای ایجاد اختلاف است. از این جهت اصلاحطلبان اگر میخواهند برای ۱۴۰۰ حرفی برای گفتن داشته باشند از هماکنون باید به فکر باشند که ابتدا تغییراتی را ایجاد کنند و سپس به بازیابی سرمایه اجتماعی خود بپردازند تا بتوانند به روزهای خوش در ۱۴۰۰ و موفقیت در آن امیدوار بمانند. برای بررسی شرایط اصلاحطلبان در جامعه، ایجاد بستر آشتی ملی، رویکردهای انتخاباتی اصلاحطلبان، انتخابات ۱۴۰۰ و آنچه در سپهر سیاست ایران میگذرد، روزنامه «آرمان ملی» با حجتالاسلام سیدناصر قوامی نماینده مجلس ششم و فعال سیاسی اصلاحطلب به گفت و گو پرداخته است که میخوانید.
برخی معتقدند که عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات 98 و شکست آنها سبب ساز اختلافات درون جریانی شده است؛ تحلیل شما از عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات چگونه است؟
بنده عملکرد اصلاحطلبان در انتخابات مجلس در سال 98 را شکست تلقی نمیکنم چرا که وقتی در یک میدان رقابت افراد ورزیده جریانی غایب است مسلما رقابت جدی شکل نخواهد گرفت که مفهومی به نام شکست یا پیروزی از آن برداشت شود. از این رو اصلاحطلبان در انتخابات حضور قوی نداشتند. اگر میشد که در تهران واقعا لیستی شامل آقایان عبدا... نوری، موسوی خوئینیها و امثال این شخصیتها حضور داشته باشند و به رقابت بپردازند اگر رای نمیآوردند آن زمان بود که میتوانستیم بگوییم اصلاحطلبان شکست خوردند. اما با توجه به شرایط انتخابات 98 نمیتوان گفت اصلاحطلبان متحمل شکست شدند، چون شخصیتهای اصلاحطلب وارد انتخابات نشدند. در همین استان قزوین اگر نامزدهای اصلاحطلب تایید میشدند چند اصلاحطلب به مجلس راه مییافت. نکته مهم این است که شرایط برای رقابت همه جریانها فراهم باشد. آیا اگر رئیس دولت اصلاحات در انتخابات ریاست جمهوری نامزد میشد رای نمیآورد؟ بازهم اگر این امکان باشد که ایشان یا محمدرضا خاتمی در انتخابات 1400 کاندیدا شوند رای نخواهند آورد؟ گرچه عدهای معتقد به شکست اصلاحطلبان هستند اما من معتقدم مهم پایگاه مردمی است و اصلاحطلبان در این انتخابات در کنار مردم ایستادند و لیست واحد ندادند. به باور من 80درصد مردم طالب اصلاحطلبی هستند. حال اگر در این مساله شک و شبههای وجود دارد میتوان نظرسنجی کرد. ما اصلاحطلبان میگوئیم باید در عرصههای مختلف کشور اصلاحات صورت بگیرد و در وهله اول نیز اصلاح قانون اساسی. در اینگونه موارد میتوان رفراندومی برگزار کرد و دید که مردم با اصلاحطلبان همراه میشوند یا خیر. آنجاست که به قطعیت میتوان گفت چهدرصدی از جامعه اصلاحطلب و چهدرصدی هم اصولگراست. از طرف دیگر اینکه اشخاص و احزاب اصلاحطلب یکدیگر را نقد میکنند که خود جای بحث دارد، چون میان نقد منصفانه و نقد مخرب تفاوت است. من نقد منصفانه را قبول دارم و اعتقاد دارم برخی احزاب که تحت عنوان اصلاحطلب فعالیت میکنند به لحاظ عملکردی خوب نبودند. مثلا جبهه نیروهای خط امام(ره) در تهران و مراکز استانها برنامه مشخصی برای فعالیت و کار سیاسی نداشتند. اکنون که انتخابات تمام شده، احزاب سهمخواه و مدعی کجایند و نیروهایشان در چه حالی هستند؟ بهنظر من اینکه گفته میشود در جریان اصلاحات نقد درونی صورت بگیرد، این نقد ابتدا باید نسبت به کارکرد احزاب انجام شود تا سطح فعالیت و کارآمدی آنها مشخص شود. اصلاحطلبان باید منسجم باشند و کار و تلاش کنند چراکه از پایگاه اجتماعی خوبی در جامعه برخوردارند.
بسیار مطرح میشود که رویکرد اصلاحطلبان به مطالبات جامعه مدنی در برهههایی که در قدرت هستند با حاشیه قدرت متفاوت است؛ اساسا این تفاوت در پیگیری و تحقق مطالبات مردم به توانایی اصلاحطلبان ارتباط پیدا میکند یا محدودیتهای عارض بر آنها؟
کجا اصلاحطلبان در قدرت هستند که از آنها پیگیری مطالبات مردم خواسته شود؟ وزیر کشور از اصولگرایان شناخته شده است و عملکردش نیز نشان میدهد که قرابتی با اصلاحطلبان ندارد. آقای روحانی هم اصلاحطلب نیست. کدام یک از وزرای دولت اصلاحطلب هستند که بخواهند از کانال اصلاحطلبی به پیگیری مطالبات مردم بپردازند؟ حتی استانداران، فرمانداران و بخشداران نیز از اصلاحطلبان انتخاب نشدهاند. آیا اجازه داده میشود که فلان شخص اصلاحطلب استاندار شود؟ در دوره اول پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاست جمهوری سال 92 با آقای جهانگیری صحبت میکردیم که میگفت اجازه دهید ما یک اصولگرای عاقل را استاندار قزوین قرار دهیم و در پایان نیز یک اصولگرا فرستادند. بنابراین کجای قدرت دست اصلاحطلبان است که از آنها بازخواست میکنیم؟ بله، دولت مورد حمایت اصلاحطلبان بوده و بنا به شرایط و موقعیت اصلاحطلبان صلاح دیدند که از این دولت حمایت کنند اما این حمایت دلیل نمیشود که بگوییم دولت اصلاحطلب است. آقای رئیسجمهور همان روز اول به رئیس دولت اصلاحات گفت که من وزارت کشور را باید در اختیار اصولگرایان قرار دهم و به دست آقای رحمانی فضلی سپرد. هر چند اتفاقاتی که در دوران وزارت وی رخ داد لازمه هر کدام عزل و استعفای وزیر بود، اما او همچنان بر سرجای خود استوار است.
برخی عملکردهای انتقادآمیز دولت موجب شده تا نگاه عمومی جامعه به اصلاحطلبان نیز تغییر کند و سرمایه اجتماعی آنها با ریزش محسوس مواجه شود؛ با این حال انتقادی به حمایت اصلاحطلبان از دولت در شرایط فعلی وارد نیست؟
همکاری کردن غیر از این است. اصلاحطلبان میگویند ما کشور و منافع مردم را دوست داریم. اگر بیاییم و با دولت هم مخالفت کنیم بیشتر دولت فشل میشود و مردم بیش از پیش ضرر میکنند. حمایت اصلاحطلبان از دولت بهدلیل منافع مردم و منافع ملی است نه اینکه در قدرت باشند و بخواهند بر اساس مناسبات قدرت محورانه با دولت تعامل کنند. ما در استان قزوین از آقای روحانی حمایت کامل کردیم اما آیا استاندار منصوب رئیسجمهور با ما اصلاحطلبان بهعنوان حامیان دولت دیدار و جلسهای داشته است؟ در صورتی که پنجاهدرصد حمایت از استانداری قزوین را خود من انجام دادم. اما استانداری که آمده با اصولگرایان همراه است. شاید اصولگرایان بگویند به صرف حمایت اصلاحطلبان از دولت، اصلاحطلبان در دولت موثرند. بله ما حمایت کردیم اما واقعا دولت اصلاحطلب نیست و وزرا نیز تعلق خاطری به جریان اصلاحات ندارند. از اصولگرایان سوال کنید، وزیر کشور که پس از رئیسجمهور در دولت مهمترین شخص به حساب میآید کیست و متعلق به کدام جریان سیاسی است؟ آقای جهرمی وزیر ارتباطات اصلاحطلب هستند؟ پیشینه این افراد و کارکرد آنها مشخص است. همانطور که گفتم حتی استانداران و بخشداران نیز عامل اصلاحطلبان نیستند. اصلاحطلبان از دولت حمایت کردند، چون کشور، ملت و منافع ملی را دوست دارند، آقای روحانی را برگزیدند و اکنون نیز حمایت میکنند، اما از این حمایت نباید سوءبرداشت شود که دولت، وزرا و مدیران اصلاحطلب هستند. انتظار میرفت که دولت اگر مدیران اصلاحطلب نمیگذارد حداقل برخی رویکردها را تغییر دهد، اما میبینیم به لحاظ فکری و عملکردی آقای نایینی رئیس فعلی دانشگاه بینالمللی امامخمینی قزوین با رئیس پیشین هیچ تفاوتی ندارد و شاید حتی رئیس پیشین از رئیس فعلی بهتر و محکمتر هم عمل میکرد. مردم این را میدانند که با وجود حمایت اصلاحطلبان از آقای روحانی این جریان سهمی از قدرت ندارد.
از دیدگاه شما با توجه به ریزش محسوس سرمایه اجتماعی اصلاحطلبان بهدلیل برخی عملکردهای دولت اصلاحطلبان برای بازیابی سرمایه اجتماعی چه اقداماتی باید انجام دهند؟
من از دوره ششم مجلس نظرم بر این بود که بهدنبال وارد شدن به ارکان قدرت حتی از طریق نمایندگی هم نباشیم. چون کاری از دست نمایندگان مجلس بر نمیآید. ما در دوره ششم دویست نفر نماینده اصلاحطلب در مجلس بودیم، آیا این امکان فراهم بود که قوانینی وضع کنیم که همه خواهان آن بودند؟ هرچه تصویب میکردیم به مشکل برمیخورد. میگفتند طبق قانون اساسی باید تشخیص داده شود که این مصوبه مجلس درست است یا مغایرت دارد. البته درست میگفتند. در نتیجه مشخص است که 100 نفر نماینده از دسته سه اصلاحطلبان که ادعای اصلاحطلبی دارند، نمیتوانند در مجلس کار خاصی انجام دهند. ما باید در کنار و همراه مردم باشیم، منتهی در وقت انتخابات، نباید انتخابات را تحریم کنیم. باید بگوییم بهدلیل شرایطی که بهوجود آمده ما اصلاحطلبان نمیتوانیم مشارکت جدی داشته باشیم. کما اینکه در دوره اخیر وقتی اصلاحطلبان در اکثر استانها رد صلاحیت شدند مشاهده کردید که مشارکت در تهران، سایر استانها و مجموع کل کشور چه میزان بود، البته باید بگویم که مردم مسائل را تشخیص میدهند. زیرا میدانند که اصلاحطلبان در مسائل اصلی قدرت اختیار چندانی نداشتند. ما از دولتی حمایت کردیم که اصولگراست. از طرفی اصلاحطلبان عملکرد بدی نداشتند و هر زمان قدرت در اختیار آنها بوده عملکرد مطلوبی از خود بر جا گذاشتند. نمونه این عملکردها را میتوانید در 8ساله دولت اصلاحات ببینید که بهترین کارها و عملکردها در آن دوران رقم خورد. در دولت آقای روحانی صرفا یک وزیر اصلاحطلب داشتیم، آقای حجتی که او هم عملکرد موفقی در وزارت کشاورزی داشت و مردم نیز مساله را تایید میکنند اما شاهد بودیم که چگونه او نیز از دولت جدا شد. هرچند مثلا گفته میشود که آقای شریعتمداری هم از وزرای اصلاحطلب دولت است اما سوابق و عملکردش روشن است.
انتقاداتی به کارکرد برخی سازوکارها مثل شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان وارد میشود و برخی معتقدند که پس از چند دوره باید در ساختار این شورا اصلاحات و تغییراتی صورت پذیرد چه میزان با این گزاره موافقید؟
من به شخصه به شورای عالی و سبک عملکردش اعتقادی ندارم کما اینکه در دوره گذشته نیز با وجود برخی عملکردها بازهم رویکرد مثبتی به آنها نداشتم. من معتقدم اصلاحطلبان باید به ساختار اصیل خود برگردند و پایگاه اجتماعی و نهادهای مدنی خود را تقویت کنند. اصلاحطلبان پایگاه اجتماعی خوبی دارند و اکنون زمانی است که اجازه داده شود تفکر اصلاحطلبی با طرحی در جامعه به رفراندوم گذاشته شود و ببینیم که مردم کدام دیدگاه و تفکر را انتخاب میکنند. اصلاحطلبان یا اصولگرایان و بر مبنای همان رویکرد غالب جامعه را تعیین کنیم.
برخی رویگردانی مردم از انتخابات را بهدلیل ضعف عملکرد فراکسیون امید در مجلس دهم قلمداد میکنند؛ ارزیابی شما از عملکرد فراکسیون امید چگونه است؟
در مورد مجلس دهم و خصوصا فراکسیون امید مسائلی بود که در اختیار آنها بود و میتوانستند انجام دهند و مسائلی نیز در اختیار آنها نبود و قادر به تغییر یا انجام آن نبودند. آنچه که در اختیار اصلاحطلبان مجلس بود اینکه باید در خانه ملت فراکسیون اصلاحطلبان تشکیل میدادند نه فراکسیون امید که ریشه، اصل و اساسی نداشت. فراکسیون امید بر چه اساسی متولد شد؟ اولین کار نامتوازنی که اینها انجام دادند همین موضوع بود که اصلاحطلبی خود را مخفی کردند و فراکسیون امید تشکیل دادند. در قانونگذاری نیز در اقلیت بودند و تازه اگر طرح یا لوایحی را نیز تصویب میکردند خیلی مورد تایید نهایی قرار نمیگرفت. یا اگر رای به تحقیق و تفحص از جایی میدادند بازهم به جای مطلوبی نمیرسید. ما در مجلس ششم چندین تحقیق و تفحص مهم را کلید زدیم اما دیدیم که چه سرنوشتی پیدا کرد. از این رو است که میگویم مجلس نباید از راس امور پایینتر تلقی شود است. مجلس یازدهم نیز به باور من از مجلس دهم جلوتر نخواهد رفت.
اخیرا رئیس دولت اصلاحات طی سخنانی شرایط فعلی کرونا را زمینهساز همبستگی بیشتر و آشتی ملی دانستهاند؛ در شرایط فعلی اساسا بسترهای آشتی ملی در جامعه موجود است یا باید شرایط تغییر کند؟
من معتقدم که زمینه و بستر اصلی آشتی ملی در جامعه فراهم نیست، چرا که معنای وسیعی دارد. آشتی ملی به این معناست که به همه احزاب و جریانهای سیاسی کشور اجازه حضور و فعالیت داده شود و همه چهرههای سیاسی فعالیت سیاسی داشته باشند. مثلا وقتی رئیس دولت اصلاحات لیستی را برای انتخابات تایید میکند، روی آن لیست حساسیت است. اگر این مساله تحقق یابد میتوان گفت که امکان آشتی ملی در جامعه وجود دارد اما آیا واقعا چنین شرایطی وجود دارد؟ اگر قبل از انتخابات امثال آقای عبدا... نوری در انتخابات حاضر میشدند صلاحیت او برای حضور در انتخابات تایید میشد؟ آشتی ملی به حرف نیست باید دید چه میزان در عمل به این مساله پایبندی وجود دارد. البته مساله مهم اینکه نوع نگاه و تعریف آشتی ملی باید مشترک باشد تا نتیجه دهد و اگر هر جریانی تعریفی جدا از دیگر جریانات از آشتی ملی داشته باشد مسلما با مشکل مواجه خواهد شد.
با توجه به تحولات جامعه و نارضایتیهای موجود اصلاحطلبان چه رویکردهایی را در 1400 دنبال خواهند کرد اساسا به سمت کاندیدای مستقل خواهند رفت یا باز هم تن به ائتلاف خواهند داد؟
من فکر میکنم گزینههای اصلی اصلاحطلبان قطعا مورد تایید قرار نمیگیرد. آقای عارف و دیگرانی که امتحان خود را پس دادهاند نیز چندان مورد اقبال جامعه قرار نخواهند گرفت. البته بهنظرم با توجه شرایط فعلی اگر هم اصلاحطلبان به سمت ائتلاف بروند برای مثال با آقای لاریجانی ائتلاف نخواهند کرد. اما به هر صورت تا آن موقع باید سبک سنگین کنند که منافع ملی و مردم چه چیزی اقتضا میکند و شاید باز هم به سمت ائتلاف برویم.
کد مطلب: 215697