به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۸:۰۰
 
۱۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۲۸ ساعت ۱۷:۱۷
کد مطلب : ۲۱۹۲۹

انتقال اجساد گروه موسیقی «سگ‌های‌زرد»

گروه هنري: جسد جوانان ایرانی کشته شده در نیویورک به تهران منتقل شده و بعد از خاکسپاری امروز در بهشت زهرا، مجلس ختم آنها هم در مسجد جامع شهرک غرب برگزار می شود. هفته گذشته چهار جوان ایرانی از اعضای دو گروه موسیقی زیرزمینی ِ«سگ های زرد» و «فریکیز» در نیویورک کشته شدند. این سه نفر به نام های آرش فرازمند، سروش فرازمند و علی اسکندریان توسط یکی از اعضای اخراجی یکی دیگر از گروه های راک «علی اکبر رفیعی» در بروکلینِ نیویورک کشته شدند و ضارب هم خودکشی کرد.
انتقال اجساد گروه موسیقی «سگ‌های‌زرد»
روایت قتل برادران ایرانی کشته گروه موسیقی «سگ‌های زرد» از زبان پدر و مادرشان

در همين حال روزنامه شرق در گزارشي نوشت: پدر و مادر دو جوان ایرانی که در جنایتی هولناک در نیویورک کشته شدند در گفت‌وگویی جزییات بیشتری از این کشتار را شرح دادند. آرش و سروش فرازمند دو ایرانی ساکن نیویورک و از اعضای گروه موسیقی سگ‌های زرد بودند. این دو به همراه یکی دیگر از اعضای گروه به نام علی اسکندریان توسط جوان ایرانی دیگری به نام علی‌اکبر رفیعی که از اعضای اخراجی گروه موسیقی بود با شلیک گلوله به قتل رسیدند و علی‌اکبر سپس به زندگی خودش پایان داد. گفت‌وگو با فرزانه شبانی و مجید فرازمند (روزنامه‌نویس و والدین دو مقتول) را در پی می‌‌خوانید:

آرش و سروش برای شما ماجرای جداشدن علی‌اکبر از گروه‌شان را تعریف کرده بودند؟

وقتی آرش به گروه سگ‌های زرد پیوست، علی‌اکبر و یک‌نفر دیگر به نام پویا در گروه فری‌کِیز ماند. علی‌اکبر از نظر اخلاقی با آنها جور نبود. مثلا پول اجاره‌خانه را نمی‌داد و خیلی اذیتشان می‌کرد. بچه‌ها هم از گروه بیرونش کرده بودند. علی‌اکبر حدود یک‌سال بود از آنها جدا شده بود و هیچ ارتباطی با هم نداشتند.

علی‌اکبر چه ‌سازی می‌زد؟

گیتار. البته خیلی وارد نبود و بچه‌ها خیلی کمکش می‌کردند. او را با خودشان به هند بردند و نزدیک یک‌سال آنجا بودند.

علی‌اکبر مواد مصرف می‌کرد؟

نمی‌دانم. ولی یادم است که از خیلی وقت پیش افسردگی داشت. چون خانواده‌اش با موسیقی مخالف بودند از طرف خانواده طرد شده بود و پدرش اصلا از او حمایت نمی‌کرد. البته مادرش کمک کرد تا کار موسیقی را ادامه دهد و از ایران برود. پس‌انداز خودش را برایش می‌فرستاد. ما هم بعضی اوقات برایش پول می‌فرستادیم. همیشه سفارشش را به آرش و سروش می‌کردیم. آرش و سروش می‌گفتند: او خیلی با ما فرق دارد. ثبات اخلاقی ندارد.

علی‌اکبر خودکشی کرده و به‌نظر می‌رسد پرونده به پایان رسیده باشد. یک‌نفر تنها نمی‌توانست این کار را بکند. سیاوش کرم‌پور که تیر خورده و الان در بیمارستان است، اسم چند خارجی را آورده است. اسلحه علی‌اکبر هم مسلسل کالیبر 308 بوده که اسلحه نیمه‌نظامی است و پلیس آنجا هم گفته این اسلحه خیلی گران است و مجوز خرید و فروش ندارد. علی‌اکبر پول خرید چنین سلاحی را نداشت. وقتی هم در گروه آرش و سروش بود نمی‌توانست اجاره‌خانه بدهد و... به همین دلیل از گروه اخراج شده بود. موقع تیراندازی یکی دیگر از اعضای گروه به نام پویا در کمد قایم شده بود و جان سالم به در برد. در صورتی‌که علی‌اکبر بیشترین مشکل را با پویا داشت. شنیدیم آرش وقتی صدای تیر را شنید به طبقه بالا رفت و بعد گلوله خورد.

به آرش و سروش در ایران مجوز کنسرت ندادند که رفتند؟

آنها در ایران چند کنسرت برگزار کردند اما برای آلبوم دنبال مجوز نرفتند. بعد از مدتی اجازه برگزاری کنسرت هم به آنها ندادند چون انگلیسی می‌خواندند. تا اینکه تصمیم گرفتند در فستیوال «اس‌ایکس‌دابلیو » که در ماه بهمن برگزار می‌شد شرکت کنند. آرش و سروش تمرین کردند و آلبومشان را برای آنجا فرستادند و قبول شدند تا در مسابقه شرکت کنند. سروش به آمریکا رفت و در فستیوال شرکت کرد و همین باعث شد آنجا ماندگار شود و با دوستانش گروه سگ‌های زرد را راه انداختند.

چرا آرش با سروش نرفت؟

چون علی‌اکبر کارش درست نشده و پاسپورت نگرفته بود، آرش و علی‌اکبر و پویا ماندند و بعد از مدتی به هند رفتند و آنجا شروع به تمرین کردند، کسی به نام آریا هم همراهشان بود. این چهارنفر با هم یک‌سال هند بودند تا اینکه توانستند برای سال بعد آهنگ‌هایشان را دوباره برای فستیوال بفرستند. باز هم قبول شدند و به صورت قانونی به آمریکا رفتند.

آن زمان هنوز گروهشان فری‌کیز بود؟

بله، تا زمانی که به آمریکا رفتند. بعد میان‌شان اختلاف به‌وجود آمد. آرش می‌گفت علی‌اکبر و پویا تمرین‌ها را جدی نمی‌گیرند و دل به کار نمی‌دهند و می‌خواهم از آنها جدا شوم. قرار بود با یک گروه دیگر کار کند. دوسال بود که آرش در گروه سگ‌های زرد بود.

سروش گروه سگ‌های زرد را شکل داده بود؟

در اصل بله اما مشوق همه اینها آرش بود. آرش همه را جمع کرده بود. قبلا عضو گروه هایپر نوا بودند. وقتی هایپر نوا از ایران رفت، آرش و سروش به‌خاطر سربازی نتوانستند بروند. دانشجو هم بودند. بعد برای معافیت اقدام کردند و همین‌طور تمرین می‌کردند. فیلم چه کسی از گربه‌های ایرانی خبر دارد همان زمان را نشان می‌دهد که آنها با چه سختی روی پشت‌بام تمرین می‌کردند تا اینکه برای فستیوال آماده شوند. سروش صبح زود بیدار می‌شد و قبل از اینکه به دانشگاه برود تمرین موسیقی می‌کرد. موسیقی خیلی برایش جدی بود. آرش هم همین‌طور. از بچگی تنها هدفشان موسیقی بود. آرش وقتی خیلی کوچک بود سطل ماست جلویش می‌گذاشت و با چوب مثلا درام می‌زد. البته از همان موقع کم‌کم برایشان معلم گرفتیم. آرش با ساز ایرانی موسیقی را شروع کرد. تار می‌زد و بعد سنتور و بعد گیتار کلاسیک و بعد به درام رسید. سروش هم مدتی ضرب می‌زد و بعد کلاس کیبورد رفت و بعد دو نفری با هم معلم سنتور داشتند. بعد از آن به سمت گیتار کلاسیک رفتند و بعد از ان گیتارالکتریک کار کردند. همین اواخر قرار بود با یک کمپانی خیلی معتبر به نام (ای میوزیک) کار کنند و تا پای قرارداد هم رسیده بودند.