گروه حوادث: دو مرد که متهم هستند در جریان سرقت از خانه زنی جوان، مردی را به قتل رساندهاند، با رضایت پدر مقتول از قصاص نجات پیدا کردند و به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفتند.
سه جوان افغانستانی بعد از ورود به خانه دختری از هموطنانشان متوجه حضور جوان ایرانی شدند و او را به قتل رساندند. براساس محتویات پرونده خبر مفقودشدن این مرد جوان ابتدا از سوی همسرش به مأموران داده شد. این مرد به پلیس گفت همسرش از خانه خارج شده و دیگر برنگشته است. وقتی مأموران تحقیقات خود را آغاز کردند، متوجه شدند مرد جوان که حامد نام دارد، با یک دختر افغانستانی به نام مینا دوست است. مینا به مأموران گفت سه مرد افغانستانی وارد خانهاش شدند.اموالش را سرقت و به او تعرض کردند و حامد را کشتند. مأموران با کمک مینا سه مرد افغانستانی را شناسایی و بازداشت کردند. دو نفر از متهمان به قتل اعتراف کردند و نفر سوم با وثیقه آزاد شد. دو متهم پای میز محاکمه رفتند و با درخواست قصاص از سوی پدر مقتول به مرگ محکوم شدند؛ اما بعد از سه سال پدر حامد اعلام گذشت کرد و متهمان این بار به لحاظ جنبه عمومی جرم پای میز محاکمه رفتند. در ابتدای جلسه رسیدگی به این پرونده که در شعبه 5 دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، کیفرخواست علیه متهمان خوانده شد.سپس وکیل همسر مقتول در جایگاه قرار گرفت. او درخواست مجازات متهمان را کرد و گفت: با توجه به اینکه موکل من حق درخواست قصاص ندارد، سهم دیه ضربات غیرمؤثر در مرگ را میخواهیم و خواستار مجازات متهمان نیز هستیم. در ادامه متهم ردیف اول به نام شیرمحمد در جایگاه قرار گرفت او گفت: سعید که متهم پرونده است و حالا نیامده است، به ما گفت دختری به نام مینا را میشناسد که در قبال گرفتن پول رابطه برقرار میکند و کارگر جنسی است. ما هم تصمیم گرفتیم به خانه مینا برویم. با خود گفتیم اگر چیز باارزشی هم داشت، سرقت میکنیم. وقتی وارد خانه شدیم، دیدیم یک مرد ایرانی هم آنجاست. او وقتی متوجه شد ما قصد سرقت داریم.
مقاومت کرد و درگیری بین ما شروع شد. من و متهم دیگر این پرونده با هم او را زدیم. من ابتدا دو ضربه با چاقو به دستهایش زدم و بعد دوستم دو ضربه به سینهاش زد و جسد را رها کردیم و متواری شدیم؛ اما مأموران ما را شناسایی کردند. متهم گفت: زمانی که این قتل اتفاق افتاد، من نوجوان بودم. من متولد ایران هستم؛ اما پدر و مادرم افغانستانی هستند و مهاجرت کردهاند. وقتی بچه بودم، دوباره به افغانستان رفتیم و بعد با توجه به شرایط، پدرم تصمیم گرفت دوباره به ایران برگردیم. متهم گفت: من شناسنامه ندارم.در افغانستان هم که بودیم، پدرم شناسنامه نگرفت و گفت لازم نیست شناسنامه داشته باشی؛ بههمیندلیل دقیقا نمیدانم چندساله هستم. پدرم با پول کمی که داشت، رضایت اولیایدم را گرفت و من دیگر پول ندارم که بابت چیزی به شاکی پرونده بدهم. حالا هم درخواست بخشش دارم. در ادامه دیگر متهم پرونده در جایگاه قرار گرفت و او نیز درخواست بخشش کرد.با پایان جلسه دادگاه قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.