گروه جامعه:روزنامه همشهری نوشت: آسیه دیشب خواب دیده که سر چهارراه ولیعصر پایش را گذاشته روی پدال چرخ خیاطی و میتازد. انگار همه عالم جمع شدهاند تا او پرچم سه رنگ بدوزد. سبز، سفید و قرمز که یک طرفش زیر سوزن چرخ خیاطی است وطرف دیگرش ناکجاآباد. حالا که بیدار است سهم او فقط یک رنگ است: سفید. بسته ماسکهای سفید. در بیداری هیچکس محو او نیست. همه از او فراریاند، چون این روزها کمتر کسی به فروشندههای دورهگرد ماسک اعتماد میکند.پشت مقنعه و ماسک بزرگی چهرهاش را پنهان کرده، تا کسی او را نشناسد. در واقع اگر این کار را نمیکرد هم کسی او را نمیشناخت. میگوید:«شاید خودم را از خودم پنهان میکنم، دلم میخواهد این آسیه ماسک فروش را نشناسم.»
آسیه سرپرست خانواده است، با دو بچه قد و نیمقد. در خانه چشم انتظارند مادرشان با دست پر برگردد. مادرش در خیابان در حال مبارزه است، با زندگی، با کرونا و بیتفاوتی آدمها. مدام شکست میخورد. دائم به این طرف و آن طرف میدود و از مرد و زن، پیر و جوان درخواست میکند از او خرید کنند. تلاشش بیفایده است.
وقتی از این روزها میگوید انگار خواب دیشبش را تعبیر میکند. پیش از اینکه کرونا برسد آسیه در یک کارگاه تولیدی پوشاک کار میکرد در زیرزمینی نمور همین حوالی؛ در یکی از محلههای محروم شهریار.
آن کارگاه که صدای زندگی از آن بلند بود و ضرباهنگ مداوم چرخ خیاطی، حالا انبار شده است: «دوماه پیش صاحب تولیدی گفت اگر زیرزمین را اجاره بدهد سودش بیشتر است و دیگر نمیتواند تولیدی را سرپا نگه دارد. ما خیاطها همه بیکار شدیم. بیمه نبودم. چند سال بیمهام نکردند. 3سال پیش صاحبکارم گفت هر کس بیمه بخواهد از حقوقش کم میکنیم. حقوق یک میلیون و نیمی کفاف زندگیام را نمیداد چارهای نداشتم مجبور شدم از خیر بیمه بگذرم.»
۵سال بیشتر است که او هم یکی شده از جامعه چندمیلیون نفری زنان سرپرست خانوار. ۵سال پیش سعید به سیم آخر زد. به همسرش آسیه گفت باید مهاجرت کنیم به ترکیه. همسرش رفت با این وعده که کاری دست و پا کند و خانهای و بچهها و آسیه را هم با خود ببرد: «همسرم رفت که رفت. گفتم خدا بزرگ است. با کارگری هم که شده، بچههایم را بزرگ میکنم. اما زندگی هر روز سختتر شد.»
مهدی 9ساله و زهرای 7ساله نمیدانند مادرشان در خیابان ماسک میفروشد: «هر روز مثل قبل سرساعت از خانه بیرون میزنم و به بچهها میگویم به کارگاه میروم. سر ساعت هم برمیگردم نمیخواهم بفهمند بیکار شدهام.»
چالش برای 4میلیون زن سرپرست خانواده
براساس آمارهای نهادهای حمایتی مانند کمیته امداد و سازمان بهزیستی هماکنون حدود 4میلیون زن سرپرست خانوار در محدوده سنی ۱۸ تا ۶۰ سال در کشور وجود دارند. در ۱۰ سال گذشته تعداد خانوادههای دارای زن سرپرست خانوار نسبت به مردان ۵۸ درصد افزایش داشته است. زنان سرپرست خانوار اغلب در بخشهای غیررسمی اقتصادی فعالیت دارند و از اینرو در اوج بحران کرونا، دشواری تامین هزینههای امرار معاش کودکانشان بیشتر شده است.
دولت همزمان با اجرای طرحهای حمایتی از اقشار آسیبدیده در برابر کرونا، بستههایی برای حمایت از زنان هم داشته است. ستاد تسهیلات کرونا بین 500هزار تومان تا 2میلیون تومان تسهیلات برای زنان سرپرست خانوار درنظر گرفته و متقاضیان که میبایست از یارانهبگیران باشند این وام را دریافت کردهاند اما تعداد قابلتوجهی از زنانی که نیازمند دریافت کمکهای اجتماعی دراین شرایط هستند از چرخه رسمی پرداخت یارانه خارجاند یا اینکه هزینههای زندگی روزمره آنچنان بر دوششان سنگین شده که تسهیلات دولتی برایشان راهگشا نیست آن هم در شرایطی که دولت نمیتواند پرداخت تسهیلاتی از این دست را در شرایط کنونی و برای مدت طولانی ادامه بدهد.
هنوز پایشهای دقیقی درباره تأثیر کرونا بر وضعیت زندگی زنان سرپرست خانوار انجام نشده اما گزارشهای پراکنده مسئولان در مناطق مختلف کشور نشان میدهد شماری از زنانی که پیشتر از طریق مشاغل نسبتا کم درآمد و روزمزد کسب درآمد میکردند حالا به جمع بیکاران اضافه شدهاند. لیلا ارشد، فعال اجتماعی و مدیر خانه خورشید که مرکزی برای حمایت از زنان آسیبدیده در ایران است میگوید فشارهای اقتصادی ناشی از گرانی و کرونا بر دوش زنان سرپرست خانوار سنگین شده و تعداد بیشتری از زنان برای دریافت کمک به این مرکز مراجعه میکنند. به گفته او یکی از اتفاقات قابل مشاهده و مهم در ماههای اخیر این است که تعدادی از زنان گفتهاند همسرانشان بهدلیل ناتوانی در تامین معیشت خانواده و بیکاری خانوادهها را ترک کردهاند و به نقاط نامعلومی رفتهاند.
نه تنها در تهران بلکه در شهرستانها و استانهای دیگر نیز، بیکاری زنان سرپرست خانواده گزارش شده است. چند روز پیش مرتضی کوهی، معاون امور اجتماعی بهزیستی استان کرمانشاه از فلج شدن کسب و کار زنان سرپرست خانوادها خبر داد و گفت: «پیامدهای اقتصادی کرونا موجب شده که برخی از این زنان به دستفروشی، عروسکسازی و حتی زبالهگردی در خیابانها روی بیاورند و با مشکلات اجتماعی متعددی مواجه شوند.»مبصر سردرودی، عضو شورای اسلامی شهرستان تبریز هم با اشاره به روزگار سخت زنان سرپرست خانوار این استان گفته است: «یکی از اقشاری که بیشترین آسیب را در جریان شیوع بیماری ویروس کرونا در این استان دیدهاند زنان سرپرست خانوار هستند که اندک درآمدشان را از عرضه محصولاتشان در بازارهای روز و هفتگی از دست دادهاند و دوران بسیار سختی را سپری میکنند.»وضعیت این گروه از زنان در اصفهان هم تعریفی ندارد. فریده روشن، نایبرئیس کمیسیون فرهنگی شورای اسلامی شهر اصفهان از چالشهای زنان سرپرست خانواده دراین شهر خبر داده و گفته است که شیوع بیماری کرونا باعث ایجاد مشکلات اقتصادی عدیدهای برای همه اقشار جامعه شد که این چالشها برای زنان سرپرست خانوار بیش از دیگر اقشار بود و در این زمینه نگرانیهای زیادی وجود دارد.
با چی بجنگیم؟
مشاهدات میدانی نشان میدهد در شهرستانهای اطراف پایتخت مانند شهریار و شهر قدس و برخی شهرکهای اقماری مانند پرند، تعداد قابل توجهی از زنان سرپرست خانوار بهدستفروشی روی آوردهاند. تعدادی از آنها سرمایه اولیهای برای تهیه بساط دستفروشی نداشتهاند و سرمایه این خرده دستفروشان آنچنان ناچیز است که مشتریان انگشتشمار آنها تنها پول میپردازند اما خرید نمیکنند!یکی از آنها زن 33سالهای است که در خیابان شهید مصطفی خمینی شهریار اصرار دارد مشتریاش دستمال کاغذی جیبی که خرید کرده را با خود ببرد؛ از او اصرار از مشتری انکار. او نظافتچی یک شرکت خدماتی بوده اما حالا بیکار است: «از وقتی که کرونا آمده خیلیها وارد کار نظافت شدهاند.
5سال کارم نظافت منازل بوده اما حالا دست زیادشده هر کسی بیکار میشود وارد این کار میشود. در ماه اگر خوش شانس باشم شاید دو تا سه مرتبه بتوانم کار نظافت انجام بدهم. باقی روزها بیکار و بدون درآمدم. یک دختر 3ساله دارم و شوهرم فوت کرده است. آن خدا بیامرز مسافرکش بود و بیمه نداشت.»
کاسبان محلی میگویند تعداد زنان دستفروش و متکدی در شهریار روزبهروز بیشتر میشود. مهدی افخمی صاحب یکی از سوپر مارکتهای شهر شهریار است و میگوید:«معلوم است همه آنها خانوادهدار هستند اما فشار مالی آنها را به خیابانها کشانده. از صبح تا شب حداقل 20زن دستفروش دورهگرد وارد مغازه ما میشوند و تقاضا میکنند از آنها خرید کنیم. درحالیکه قبلا نهایتا روزی یک یا دو نفر بودند.» در شهر قدس چند زن سرپرست خانواده بهدستفروشی میوه روی آوردهاند. در پیاده روی اصلی شهر مقدار کمی از یک نوع میوه را در سبدی قرار داده و میفروشند. مأموران شهرداری با آنها برخورد میکنند اما زنان میگویند این تنها کاری است که از دستشان بر میآید.
یکی از آنها زن میانسالی است که زردآلو میفروشد. پارسال در یک کارگاه تولیدی جوراب کار میکرده: «به خاطر جورابهای چینی ما از کار بیکار شدیم. این را صاحب کارمان گفت. اما شنیدم خیلی از کارگاههای جوراببافی سرپا هستند. نمیدانم شاید آن عاقبت به خیر بهانه آورده تا ما را از کار بیکار کند، یا چی. به هر حال من مادر 3فرزند هستم. دختر بزرگم 14سالش است. مستمری از کمیته امداد میگیرم اما با این گرانی قوت 5روزمان هم نمیشود. ما اینجا باید با همهچیز بجنگیم. با گرانی با کرونا با مأموران شهرداری با فقر با مشکلات شخصی و خانوادگی و هزار درد و مشکل دیگر.» او میگوید: «چند زن را میشناسم که بعد از ظهر در اوج گرما زبالهگردی میکنند. یک زن تنها که نمیتواند نیمه شب زباله گردی کند به همینخاطر از خلوتی بعد از ظهر استفاده میکنند و در سطلهای زباله بهدنبال روزیشان هستند، پلاستیک و هر چیزی که به پول تبدیل شود.»