به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۵:۱۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۵/۰۷ ساعت ۰۹:۲۴
کد مطلب : ۲۲۴۹۶۶
از ترسم جسدش را در کانال آب انداختم

قتل پسر معتاد به دست پدر

قتل پسر معتاد به دست پدر
گروه حوادث: روز دوم فروردین امسال مردی با مراجعه به اداره پلیس از ناپدید شدن پسر ۳۳ ساله‌اش خبر داد و گفت: پسرم راننده تاکسی اینترنتی بود اما از دیروز که از خانه خارج شده، دیگر برنگشته و خبری از او نداریم.در حالی که ردیابی‌ها از سوی مأموران پلیس غرب استان تهران برای یافتن ردی از پسر جوان آغاز شده بود، روز هشتم فروردین مأموران جسد پسر جوانی را درون کانال آبی در شهریار پیدا کردند. با انتقال جسد به پزشکی قانونی و تطبیق مشخصات با پسر جوانی که ناپدید شده بود، هویت وی شناسایی و مشخص شد وی همان پسر گمشده است.سرهنگ بهروز کریمخانی، رئیس پلیس آگاهی فرماندهی غرب استان تهران در تشریح این پرونده گفت: تحقیقات از خانواده این پسر که مشخص بود به‌طرز مرموزی به قتل رسیده، آغاز شد اما به سرنخ مهمی نرسیدیم. این در حالی بود که با گذشت ۵ ماه از این ماجرا و در بازجویی‌های متعدد از پدر خانواده متوجه تناقض گویی‌های وی شده و سرانجام دستور بازداشت مرد میانسال صادر شد.پدر که همچنان منکر اطلاع از قتل پسرش بود، سرانجام لب به اعتراف گشود و راز این جنایت را برملا کرد. یونس ۵۴ ساله در اعترافاتش گفت: پسرم رامین تحصیلکرده و فارغ‌التحصیل رشته مهندسی معماری بود. اما بعد ‌از اینکه گرفتار اعتیاد به مواد مخدر و شیشه شد، رفتارش غیرعادی شد. همیشه در خانه با من و مادرش درگیر بود. حتی ما را تهدید به مرگ می‌کرد. به‌همین خاطر تصمیم گرفتیم او را نزد یک روانپزشک ببریم.او ادامه داد: پسرمان مدتی تحت درمان بود اما به‌خاطر اعتیادش دیگر ادامه نداد. او راننده تاکسی اینترنتی بود اما اعتیاد خیلی او را تغییر داده بود و رفتارش گاهی بسیار خطرناک و تهدیدآمیز می‌شد. یک شب من را برای صرف شام به رستوران دعوت کرد. موقع برگشت با هم جر و بحثمان شد. درگیری بالا گرفت و من یک سنگ از زمین برداشتم و در تاریکی شب به طرف او پرتاب کردم. سنگ به سرش خورد و او روی زمین افتاد. فکر نمی‌کردم با پرتاب یک سنگ پسرم بمیرد. واقعاً قصد کشتن او را نداشتم. نمی دانستم چه کار کنم. از ترس تمام بدنم یخ زده بود. جسد پسرم را برداشتم و با خودروی خودش به نزدیک‌ترین کانال آب در محدوده شهریار بردم و همانجا رهایش کردم تا راز قتل پنهان بماند. فردای آن روز هم خودم به اداره پلیس رفتم و موضوع گم شدنش را خبر دادم.وی در ادامه گفت: ۵ ماه است که با عذاب وجدان شدیدی زندگی می‌کنم اما دیگر تحمل ندارم. من را مجازات کنید تا راحت شوم.پس‌از اعتراف‌های متهم، او بازداشت شد تا پس از پایان مراحل تحقیقات روانه زندان شود.
مرجع : روزنامه ایران
برچسب ها: قتل حوادث