گروه جامعه: یافتههای یک پژوهش در کشور، با استخراج سیزده شاخص برای شناخت وضعیت توسعه اجتماعی به رتبهبندی و معرفی توسعهیافتهترین و عقبماندهترین استانهای ایران در این زمینه پرداخته است.
بر اساس نتایج این تحقیق که به جز تهران - به دلیل تفاوتهای آن در سطح توسعهیافتگی - به مقایسه سایر استانهای کشور پرداخته، استاهای یزد، اصفهان و خراسان، دارای بالاترین سطح و استانهای کهکیلویه و بویراحمد، سیستان و بلوجستان و ایلام دارای پایینترین سطح توسعه اجتماعی هستند.اما توسعه اجتماعی از چه زمان اهمیت یافته است؟ پس از دسترسی برخی کشورهای جهان سوم به هدفهای سازمان ملل در زمینه رشد اقتصادی، سطح زندگی اکثر مردم در این کشورها در بیشتر زمینهها بدون تغییر باقی ماند و درست در همین شرایط بود که توسعه از حالت مکانیکی غیرمنعطف و یکسونگر با گرایش اقتصادی، به یک مفهوم پویا، منعطف ، چند بعدی و فرایندی تبدیل شد.
بنابراین، صاحبنظران از دهه 70 به بعد، برای توسعه، معانی متفاوت و چندجانبهای قائل شدند؛ بطوریکه سازمان ملل متحد نیز در قطعنامه 2626 درباره استراتژی بینالمللی توسعه چنین آورده است: «تغییرات کیفی و ساختاری در جامعه باید به گونه تنگاتنگی به یک رشد اقتصادی سریع وابسته باشد. در عین حال که نابرابریهای موجود منطقهای محلی و اجتماعی باید به نحو چشمگیری کاهش یابد.»
چنانچه این تحقیق نیز بدان اشاره کرده از دهه هفتاد، توسعه معنی صرفا اقتصادی خود را از دست داد و لزوم چند جانبی بودن و پوشش ابعاد گوناگون فرهنگی،اجتماعی، سیاسی در کنار بعد اقتصادی را نیز دربرگرفت.این تحقیق درصدد پاسخگویی به این سؤالات است که عمدهترین شاخصهای توسعه اجتماعی چیست؟ وزن هر یک از شاخصهای انتخابی توسعه اجتماعی با روش تکنیک رجحان ترتیبی، بر اساس دادهها در ایران به چه صورت است؟رتبهبندی توسعه اجتماعی استانها بر اساس وزن شاخص های مذکور چگونه است؟ رابطه بین نمره توسعه اجتماعی با وضعیت سرمایه اجتماعی در استانها به چه صورت است؟پژوهش فوق، همچنین تحلیل مختصری از مقایسه وضعیت رابطه سرمایه اجتماعی و توسعه اجتماعی در کل ایران با شهر تهران ارائه داده است.
مفهوم توسعه اجتماعی مفهومی ناروشن و همچون کلافی درهم تنیده است و دیدگاهها و مباحث گوناگونی را دربرمیگیرد که نه تنها متفاوت که گاه متضادند.توسعه اجتماعی را میتوان حرکتی در جهت سازگاری بهتر بین فرد و جامعه،ایجاد امنیت برای شهروندان در تمام زمینهها، ایجاد شرایط برابر یعنی برابری از نظر جغرافیایی و عدم تعادل بین منطقهای و درون منطقهای تعریف کرد. طبق آنچه این تحقیق که با همکاری دکتر سید احمد فیروزآبادی، سید رسول حسینی و روحالله قاسمی انجام شده است، توسعه اجتماعی باید به رفاه و آسایش بیشتر افراد جامعه منجر شود تا افراد رضایت بیشتری از زندگی داشته باشند. توسعه اجتماعی در جامعهای رخ مینماید که فاصله طبقاتی، تبعیض و استثمار در جامعه، به حداقل برسد و توزیع درآمد و قدرت به گونهای عادلانه به وجود آید و فاصله و شکاف بین فقیر و غنی شهر و روستا و مرد و زن کاهش یابد.
این تحقیق در ادامه به تعریفی از سرمایه اجتماعی میپردازد و آن را مفهومی توصیف میکند که پیشینه طولانی ندارد. کاربرد این مفهوم به تدریج از دهه 90 به این سو در تزها و مقالههای دانشگاهی بویژه در رشتههای جامعهشناسی، اقتصاد، سیاست و آموزش به وجود آمده است.بنا بر تعاریف این پژوهش، سرمایه اجتماعی به عنوان عامل تسهیل همکاری و هماهنگی که دستیابی به اهداف را با هزینه کمتر امکانپذیر میسازد، میتواند در سه سطح مطرح شده و مورد بررسی قرار گیرد:
سطح خرد: دراین سطح منافعی مورد نظر است که فرد به سبب عضویت در گروه و بهرهبرداری از سرمایه اجتماعی به دست میآورد.
سطح گروه یا میانه: سرمایه اجتماعی در کنار منافعی که برای فرد دارد میتواند در صورت تکرار و پایبندی تمامی اعضای گروه به تعهدات خویش، منافعی جمعی را پدید آورد که برای تمامی اعضای گروه قابل استفاده باشد.
سطح اجتماعی یا کلان: وجود روابط افقی مبتنی بر اعتماد میان نهادهای مختلف جامعه منافعی را تولید میکند که همه اعضای جامعه از آن بهرهمند خواهند بود.
شاخصهایی که در این تحقیق برای سنجش سطح توسعه اجتماعی در نظر گرفته شدهاند شامل ضریب جینی درآمد روستایی و شهری، نرخ بیکاری، نرخ مشارکت اقتصادی (اشتغال) ، تعداد افراد به پزشک، تعداد افراد به تخت درمانی، تعداد افراد به داروخانه، مرگ و میر اطفال زیر یک سال، سهم اشتغال در بخش صنعت، درصد فارغالتحصیلان فنی و حرفهای به کل فارغالتحصیلان دوره متوسطه، میزان شهرنشینی، امید به زندگی در بدو تولد و نرخ باسوادی است.تحقیق حاضر که جامعه آماری آن کل استانهای کشور در سال 1385 و 30 استان را شامل شده است، از شیوه تحلیل ثانویه و از دادههای سرشماری مرکز آمار، پروژه تحلیل وضعیت سلامت وزارت بهداشت در سال 1382 ، پیمایشهای «ارزشها و نگرشهای ایرانیا» و «رفتارهای فرهنگی ایرانی» وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و مقالهای علمی- پژوهشی نوشته حسینی و دیگران -1387 درباره این موضوع استفاده شده است.
بر اساس نتایج این پژوهش بیشترین وزن در محاسبه توسعه اجتماعی استانها مربوط به تعداد افراد به پزشک (16.68) و به ترتیب تعداد افراد به تخت درمانی (13.9) ، سهم اشتغال در بخش صنعت ( 13/21)،نرخ بیکاری (12.81) ، تعداد افراد به داروخانه (12.55) ، شهرنشینی (8.29) ، درصد فارغالتحصیلان فنی و حرفهای به کل فارغالتحصیلان دوره متوسطه عمومی (8.13) مرگ و میر اطفال زیر یک سال (5.93) ضریب جینی روستایی (3.06) ضریب جینی شهری (2.46) نرخ مشارکت اقتصادی (اشتغال) (1.97) نرخ باسوادی (0.78) و امید به زندگی در سال اول تولد (0/14) بوده است.
این تحقیق برای رتبهبندی استانها بر اساس روش TOPSIS عمل کرده است که طی آن یک استان ایدهآل فرضی مثبت و یک استان ایدهآل فرضی منفی در نظر گرفته میشود . این استان مجازی در تمام شاخصها بهترین مقدار را کسب کرده است. در رتبهبندی استانها هر چه قدر میزان فاصله اقلیدسی یک استان از این گزینه کمتر باشد آن استان دارای سطح توسعه اجتماعی بالاتری است. همچنین این روش یک استان ایدهآل فرضی منفی را معرفی میکند. این استان مجازی در تمام شاخصها بدترین مقدار را کسب کرده است. در رتبهبندی استانها هر چه قدر میزان فاصله اقلیدسی یک استان از این گزینه بیشتر باشد این استان فرضی دارای سطح توسعه اجتماعی بالاتری است . بر اساس فاصله استانها با این استانهای فرضی، رتبه استانها از نظر سطح توسعه اجتماعی در مقایسه با هم مشخص شده و رتبهبندی بر اساس ترتیب نزولی برای هر یک از استانها صورت گرفته است.
نتایج به دست آمده از پژوهش محققان کشور در خصوص توسعه اجتماعی حاکی از آن است که استان یزد با امتیاز 0.832 امتیاز دارای کمترین فاصله نسبی به استان ایدهآل مثبت فرضی و دارای بیشترین فاصله نسبی به استان ایدهآل منفی فرضی و دارای رتبه اول توسعه اجتماعی در بین استانهای کشور است و استان کهکیلویه و بویراحمد با 0.232 امتیاز بیشترین فاصله نسبی به استان ایدهآل مثبت مجازی و دارای کمترین فاصله نسبی به استان ایدهآل منفی مجازی بوده و پایینترین رتبه را در بین استانهای مورد در زمینه توسعه اجتماعی به دست آورده است.پس از استان یزد استانهای اصفهان، خراسان رضوی، سمنان و مازندران دارای بالاترین سطح توسعه اجتماعی و پس از کهکیلویه و بویراحمد، استانهای سیستان و بلوچستان،ایلام، لرستان و اردبیل دارای پایینترین سطح توسعه اجتماعی هستند.
طبق آنچه در این پژوهش تاکید شده، رتبهبندی این تحقیق بر اساس شاخص توسعه اجتماعی با مطالعات دیگر در زمینه توسعه، دارای همپوشیهای زیادی است. از جمله مطالعه کمالی در سال 1383 که بر اساس نتایج آن، استانهای تهران، اصفهان و یزد دارای بالاترین سطح توسعه و استانهای سیستان و بلوچستان ، هرمزگان و لرستان دارای پایینترین سطح توسعه بودهاند.پژوهش حاضر سپس با توجه به رتبههایی که استانها در سرمایه اجتماعی و عناصر آن از یک طرف و رتبه توسعه اجتماعی از طرف دیگر کسب کردهاند به مقایسه توسعه اجتماعی و سرمایه اجتماعی در استانها پرداخته است.
بر اساس نتایج این بخش از تحقیق، بین توسعه اجتماعی و سرمایه اجتماعی غیررسمی در سطح شناختی، رابطه معنادار و معکوسی وجود دارد؛ به عبارتی با بالا رفتن میزان توسعه یافتگی استانها، مشارکتهای خصوصی و غیررسمی افراد از جمله رفتوآمد بین خانوادهها و اقوام، همسایگان و دوستان کاهش مییابد.اما طبق این یافتهها، سرمایه اجتماعی در بعد تعمیم یافته ساختی، رابطه معنیداری با توسعه اجتماعی در سطح استانها ندارد و یا به عبارتی در این سطح میزان شرکت افراد در انجمنها، شرکت در نماز جماعت و فعالیتهای مذهبی و همکاری با افراد دور، با نمره توسعه اجتماعی رابطه ای ندارد.
بر اساس این نتایج، در سطح سرمایه اجتماعی تعمیم یافته شناختی، رابطه معنیداری با توسعه اجتماعی وجود دارد. در این سطح که یکی از مهمترین ابعاد سرمایه اجتماعی یعنی اعتماد عمومی است، با بالا رفتن سطح توسعه اجتماعی، میزان اعتماد عمومی کاهش پیدا میکند ؛ به عبارتی با افزایش میزان توسعه یافتگی اجتماعی از میزان گذشت، امانتداری، انصاف، خیرخواهی و کمک به دیگران، صداقت و راستگویی و پایبندی به قول و قرار در جامعه کاسته میشود. دادههای تحقیق پژوهشگران کشور همچنین نشان میدهد که سرمایه اجتماعی در سطح نهادی (کلان) نه در بعد شناختی(اعتماد به نهادها،اصناف و گروههای اجتماعی و نه در بعد ساختاری (میزان شرکت در انتخابات) با توسعه اجتماعی رابطه معناداری ندارد. این تحقیق نشان داده است که میزان سرمایه اجتماعی کل، که میانگین عناصر تشکیلدهنده سرمایه اجتماعی در رتبهبندی استانهاست، با میزان توسعه اجتماعی در استانها رابطه معنادار منفی و معکوسی دارد.
محققان در این پژوهش، لزوم توجه جدی به استانهای کهکیلویه و بویراحمد، سیستان و بلوچستان و ایلام را به دلیل کسب پایینترین سطح توسعه اجتماعی یادآور شدهاند.تحقیق حاضر این موضوع را هم مورد تاکید قرار داده است که بر خلاف فرض مطالعه که توسعه اجتماعی بیشتر باید به سرمایه اجتماعی بیشتر منجر شود اما نتایج حاکی از آن است که با بالا رفتن سطح توسعه اجتماعی در استانها میزان سرمایه اجتماعی شبکههای درونگروهی غیررسمی، مانند روابط بین افراد خانوده،اقوام و خویشان، دوستان و همکاران و همسایگان،اعتماد خصوصی، اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی کل در جامعه کاهش مییابد!این تحقیق همچنین حاکیست که سطح توسعه اجتماعی با شبکههای برون گروهی ساختاری (شرکت در فعالیتهای مذهبی، و شرکت در انجمنها) و نیز سرمایه اجتماعی نهادی (کلان) (میزان مشارکت در انتخابات ، میزان اعتماد به افراد و گروههای رسمی که با آنها روابط متقابل و رود رو نداریم) و همچنین نحوه تعامل با حکومت رابطهای ندارد.
نتایح این تحقیق قابل انطباق با نتایج تحقیقاتی است که دریافتهاند با بالا رفتن میزان رفاه اجتماعی، سرمایه اجتماعی کاهش مییابد و به نوعی اعتماد برونگروهی که یکی از مولفههای مهم سرمایه اجتماعی است کاهش مییابد.بنا بر یافتههای این پژوهش، این امر بیانگر این واقعیت است که با گسترش شهرنشینی و توسعه نابرابر و نامتوزان، سرمایه اجتماعی و بویژه نوع قدیم آن دچار فرسایش میشود؛ ولی همزمان با آن سرمایه اجتماعی جدید جایگزین نمیشود.
براساس فرض نظری این مطالعه، انتظار میرفته که با بالا رفتن سطح توسعه و تغییرات در دنیای مدرن، اعتماد عمومی و بدون چهره جایگزین اعتمادهای رو در رو و متقابل شود؛ حال آن که این مطالعه نشان میدهد که در کشور ما علاوه بر این که توسعه به چنین تغییری منجر نشده، بلکه بر عکس، توسعهیافتگی بیشتر به اعتماد فردی و عمومی پایینتر و شبکههای درون گروهی ضعیفتر منجر شده است؛ بنابراین طبق نتایج این پژوهش میتوان گفت جامعه ما جامعهای در حال گذار است و توسعه در ایران عمدتا پاسخی به اقتضائات جهانی بوده است تا احساس نیاز جمعی؛ به گونهای که علیرغم هجوم آن به کشور، مردم به هیچ وجه آن را درونی نکرده و بلکه آن را آسیب و مساله میپندارند. حال آن که آنچه در توسعه و مدرنیته مهم است روح و اندیشه حاکم بر آن است.
تفاوت سطح توسعه اجتماعی و سرمایه اجتماعی تهران با سایر استانها
این درحالیست نتایج این پژوهش نشان میدهد، در بررسی وضعیت رابطه عناصر سرمایه اجتماعی در شهری مثل تهران که به علت سابقه نسبتا بیشتر توسعهیافتگی نسبت به کل ایران و همگنی نسبی هنجارهای اجتماعی بیشتر آن در مقایسه با کل کشور، عناصری از سرمایه اجتماعی مانند اعتماد عمومی، با میزان توسعهیافتگی رابطه معنادار و مستقیمی داشته است.
چه راهکاری باید در پیش گرفت؟
این تحقیق در پایان در بیان راهکار پیشنهادی به این موضوع اشاره کرده است که توسعه یک فرایند است؛ به عبارتی یک بستهای است که باید تمام جوانب آن رعایت شود، نه به صورت گزینشی بر ابعادی تاکید و از ابعاد دیگری غفلت شود. توسعه یک پروژه است و برنامه نیست که فقط توسط دولت ها برنامهیزی شود. هدف توسعه، مردم است؛ بنابراین رفاه و رضایت مردم در توسعه هدف است و توسعه توسط مردم و با مردم در طول فرایند تصمیمگیری، سیاستگذاری، اجرا و ارزیابی انجام میشود. آنچه امروز در ادبیات توسعه به توسعه مبتنی بر اجتماع محلی از آن یاد میشود، در فرایند توسعه تمام برنامههایی که صرفا برگرفته از نظریات نوسازی است نیاز به بازنگری دارد و برنامههای توسعه باید هر چه بیشتر به سمت منطقهای و محلی عمل کردن و عدالتمحوری پیش رود.