گروه اقتصادی:روزنامه همدلی نوشت: از آخرین باری که سران سه قوه دور هم نشستند و یک تصمیم اقتصادی گرفتند چیزی حدود 10ماه میگذرد، تصمیمی که منجر به حوادث تلخ آبان ماه شد.
حالا بعد از تجربه یک تصمیم خلقالساعه بار دیگر قرار است سران سه قوه یک بسته اقتصادی را در روزهای آینده معرفی کنند که هیچ کس از زوایای آن خبری ندارد جزء در حد چند گمانهزنی، حتی این گمانهزنیها به جایی کشیده شد که عدهای موضوع تصویب لوایح FATF را مطرح کردند که مشاور رسانهای رئیس جمهور آن را رد کرد. حالا همه منتظرند تا ببینند این بسته مشکلگشا چه چیزی در چنته دارد و کدام بخش از اقتصاد را هدف قرار داده است، سران قوا هم طوری از آن بسته پیشنهادی صحبت میکنند که گویی قرار است در راستای بهبود مشکلات اقتصادی همه را شگفتانگیز کند و دقیقاً همین ادعای مشکل گشا بودن قابل توجه است. رئیس جمهور روحانی درباره این بسته رونمایی نشده گفته که «در هفته آینده(یعنی همین هفته) قرار است گشایشی از لحاظ اقتصادی در کشور به وجود بیاید و دست دولت مقداری باز شود». محمدباقر قالیباف رئیس مجلس هم گفته که «خبرهای خوبی در حوزه سامان بخشی به اقتصاد در راه است و آینده خوبی را پیش رو داریم»، اظهار نظر حسامالدین آشنا هم جالب است، او یادآور شده که «قبل از هر تصمیم اقتصادی شخصی یک هفته صبر کنید.»
حالا با توجه به این اظهار نظرها در ذهن مردم پرسشی مطرح میشود که اگر حل مشکلات اقتصادی کشور به این اندازه راحت بود، پس چرا تا حالا حل نشده است؟ این پرسش شاید در ظاهر ساده و دمدستی به نظر برسد، اما بنیادهای اصیلی دارد. تمامی شعارهایی مانند اینکه به زودی گشایش اتفاق میافتد، به زودی همه چیز حل میشود، ما چرخ اقتصاد مملکت را راه انداختیم، به زودی قیمت دلار پایین میآید و بسیاری دیگر از این بهزودیها، همگی در سمت کارکردی آن گیر میکنند، اینجا همان جایی است که میگویند امید دارد به سوی ابتذال پیش میرود. امید خوب است اما وقتی در بستر زمان هیچ کارکردی ندارد رنگ و بوی تخریب یا فریب پیدا میکند. اما منظور مشخص از کارکرد در این بستهها چیست؟
ضمن اینکه باید گفت هرگز ممکن نیست مشکلات اقتصادی تلمبار شده در این سالها به کمک این قبیل از بستههای پیشنهادی حل شود، اما با این وجود انتظار حداقلی از این بستههای اقتصادی این است که اگر درست طراحی شده باشد و درست کار کند، یعنی اینکه قرار است باری از روی دوش مردم برداشته شود، احتمالاً سریع ذهنمان به سراغ کاهش قیمتها و تورم یا افزایش ارزش پول میرود، چراکه نگاهمان به کارکردِ چنین طرحهایی تاثیر ملموس و مثبت آنها در جریان اقتصادی زندگیمان است. برای نمونه تنها کافی است به سراغ چند هفته یا کمی بیشتر چند ماه گذشته برویم، همین سرپرست وزارت صمت که حالا وزیر پیشنهادی همین وزارتخانه شده است با کلی سروصدا صحبت از طرحی برای کاهش قیمت و مدیریت بازار خودرو کرد، همه ما هم شاهد بودیم که شاید برای اولین بار کسی با قید قرعه یک خودرویی به نامش درآمد که هنوز به دستش نرسیده به او گفتند حق فروش نداری و هزار بند و تبصره دیگر به این قرعه شانس اضافه کردند؛ اما هدف کارکردی این طرح چه بود؟
آیا چیزی غیر از کنترل قیمت خودرو و ارزان شدن ملموس باید باشد؟ یکی الان بیاید بگوید با اجرای چنین طرحی اوضاع و احوال قیمت خودرو به نفع مصرفکننده تغییر کرد؟ یا اینکه این طرح فقط به دنبال این بود مبالغی به حساب خودروسازها واریز شود؟ بنابراین وقتی گفته میشود چرخ اقتصاد راه میافتد، یا اینکه آینده خوبی پیشرو است، باید با نگاه کارکردی از طراحان بسته اقتصادی پرسید منظور شما از آینده خوب یا گشایش آیا تغییر شرایط اقتصادی به نفع مردم است؟
اگر با همین بسته پیشنهادی هزینه سبد مایحتاج ماهانه مردم همچنان بالا باشد و افسارگسیخته افزایش داشته باشد و همچنان دلار که تغییر قیمت آن مستقیم در سفرههای مردم احساس میشود نوسان رو به افزایش داشته باشد واقعاً چگونه میشود نام چنین طرحهایی را گشایش اقتصادی گذاشت؟