گروه حوادث: شمع نیمهسوخته و گلهای پژمرده دور قاب عکس سعید گوشه خانه پدرش در طالقان تنها یادگاری است که از او باقی مانده است.هنوز بنرهای تسلیت را از دیوار پایین نیاوردهاند و رومیزیهای ساتن مشکی را جمع نکردهاند. خانواده سعید ۲۸ ساله بهتازگی در غم از دست دادن او سیاهپوش شدهاند و مرگش را باور ندارند. «پسرم تازهداماد بود. آن عکسی که گوشه خانه گذاشتیم، قاب عکس دامادی اوست.» پدر سعید این را میگوید و آهی غلیظ بر سینهاش مینشیند و بغض گلویش را میگیرد. بعد انگار سر میخورد در شب حادثه و در اتفاق تلخی که در چند ثانیه رخ داد و زندگی او و خانوادهاش را زیرورو کرد و داغ جگرسوزی بر دلشان نشاند. همان اتفاقی که هر چند پدر سعید آن را ندیده اما بارها آن را در ذهن خود تجسم کرده است.آن شب وقتی سعید مشغول نظافت پمپ بنزینی در نزدیکی یک شهرک مسکونی در شهر طالقان بود یکدفعه غیبش زد و دوستان او دقایقی بعد در تاریکی شب همهجا را دنبال او گشتند اما انگار سعید آب شده و در زمین فرورفته بود.یکدفعه صدای ناله خفیفی از بین دو ماشین سنگین که پشت جایگاه پارک شده بود به گوش رسید و دوستان سعید متوجه شدند سعید جایی بین آن دو ماشین در چاه فاضلابی افتاده بود که درپوش نداشت.پدر سعید گفت: «پسرم کارمند شهرداری بود، اما دخل و خرجش با هم جور درنمیآمد و برای همین شبها به عنوان شغل دوم در پمپ بنزین کار میکرد. کار سعید در پمپ بنزین نظافت بود و شب حادثه سعید بعد از تمام شدن کارش و جمع کردن زبالهها، رفته بوده که کیسه زبالهها را در سطلی که پشت جایگاه سوخت بود، بیندازد.»پشت جایگاه سوخت محلی بیابان مانند است که به کوههای اطراف طالقان نزدیک است. در آن منطقه چراغ نصب نشده و شبها تاریک است. سعید برای انداختن زبالهها به سمت کوهها رفته بود، ولی موقع برگشت به جایگاه یکباره در چاه سقوط میکند. «موقع برگشت یکدفعه پسرم در چاه بیدرپوش فاضلاب که پشت جایگاه سوخت بین دو ماشین سنگین بود، میافتد. لابد سعید چاه را ندیده بود و پایش سر خورده و در آن افتاده بود. بعد هم به خاطر گازی که در آنجا جمعشده بود پسرم دچار گازگرفتگی میشود و قبل از رسیدن نیروهای امدادی بر اثر خفگی جانش را از دست میدهد.»