ناخشنودی زنان خوزستانی از ثبت ملی «خونبس»
اعتراض به معامله زنان در خوزستان با هشتگ
30 مرداد 1399 ساعت 10:43
گروه جامعه: روزنامه شهروند نوشت: موسسه مردمنهاد آوای زنان ریحانه اهواز: قوه قضائیه وعده رسیدگی داده، اما ما خواستار اعلام نظر قاطع هستیم مدیرکل میراث فرهنگی استان خوزستان: با ثبت خون بس موافق نیستم؛ به زنان گرفتار این رسم، «پاخونی» گفته میشود و همین برای ثبت نشدن این رسم کافی است.
بین زنان خوزستانی هنوز رسم است که وقتی از همسر یا خانوادهاش، بدی میبینند به آنها میگویند: «مگر من پاخونیام؟» سوال به رسمی قدیمی میان عشیرههای عرب، بعضی خاندانهای لر خوزستان و تعدادی دیگر از استانها مثل لرستان، چهارمحالوبختیاری، فارس و کهگیلویهوبویراحمد برمیگردد؛ به آنچه به «خونبس» و «فصل» معروف است. دو رسم قدیمی که برای تمامشدن دعواهای بینطایفهای و مسائلی مانند قتل در میان قبایل وجود داشته و براساس آن، زنی از طایفه قاتل به طایفه مقتول داده میشود و عربها به این زنان «فصلیه» میگویند.
حالا یک خبر تازه در اینباره از راه رسیده است: تلاش برای ثبت ملی این دو رسم قدیمی که به گفته فعالان اجتماعی و اداره میراث فرهنگی خوزستان دیگر تقریبا منسوخ شده است. یک ماه پیش صادق جعفری چگنی، رئیس دادگستری شوش در فراخوانی در فضای مجازی، «فصل» و «خونبس» را دو اثر فاخر اجتماعی و میراث معنوی و ناملموس دانست و فرهیختگان استان خوزستان را دعوت کرد که برای ثبت ملی این دو رسم تلاش کنند.
بعد از آن، موسسه مردمنهاد «آوای زنان ریحانه اهواز» که تنها موسسه غیردولتی است که در استان خوزستان درحوزه زنان فعالیت میکند، شروع به اطلاعرسانی در این باره کرد و در نامهای به رئیس قوه قضائیه خواست که به مسأله ورود کرده و این پرونده را متوقف کند. پویش مخالفت با ثبت این دو رسم، میان زنان خوزستانی کمکم طرفدار پیدا کرد و تعدادی از آنها در فضای مجازی با زدن هشتگ #من_فصلیه_نمیشوم و #من_خونبس_نمیشوم، مخالفتشان را با این موضوع نشان دادند.
حرف رئیس دادگستری شوش، اما همان است که بود؛ او چهارروز پیش در اینباره گفته که فرهنگ صلح و سازش در میان مردم شهرستان شوش با عناوین و آداب و رسوم خاص ریشه در تاریخ اجتماعی منطقه دارد و به همین دلیل برای احیا و رسمیتدادن به این سنت و معرفی به مراکز علمی و تحقیقاتی و تصمیمساز قانونی برای بهرهگیری، درخواست ثبت سنت حسنه «فصل و خونبس» در فهرست میراث معنوی و ناملموس ارایه شده است.
به گفته او، دادگستری شوش شعبه ویژهای راهاندازی کرده و با استفاده از ظرفیتهای اجتماعی و بزرگان این شهرستان، در حلوفصل پروندههای سنگین عملکرد موفقی داشته، بهطوری که نزدیک به ۱۵ پرونده طی یکی دوسال گذشته که بیش از ۲۰سال طول کشیده و سه چهار مورد از آنها پرونده قتل بود از طریق صلح و سازش حل و فصل شده است: «با ثبت سنت فصل و خونبس بنا داریم از این سنت در توسعه قضائی، عدالت، امنیت پایدار و ارتقای سرمایه اجتماعی استفاده کنیم. بنا بود همایشی ملی در اسفند ماه ۹۸ با استانهای همجوار برگزار کنیم که به دلیل کرونا متوقف شد. »
از ١٠سال پیش تاکنون این پنجمینبار است که درخواست ثبتملی رسم خونبس مطرح شده و با اینکه آخرینبار، مسئولان وقت سازمان میراث فرهنگی، در پی اعتراض یونسکو به موضوع، آن را متوقف کردند، حالا رئیس دادگستری شوش به ایرنا گفته: «این یک نگاه تنگنظرانه به موضوع است که بخواهیم مسأله را حقوقبشری کنیم. فرهنگ مردم خوزستان خیلی غنیتر از این است، اما متأسفانه بعضی مواقع ریشهها از یادمان میرود، این رسم برای این بوده که مانع ادامه خونریزی شود، شما با هر وسیلهای جلوی خونریزی را بگیرید، مانعی ندارد، ضمن اینکه ایرادات این رسم به دلیل تأثیر شرایط اجتماعی، اکنون برطرف شده، بهطوری که در پروندههای قتلی که حلوفصل کردیم، به هیچوجه چنین چیزی مطرح نشده است. »
عاطفه بروایه، مدیر موسسه مردمنهاد «آوای زنان ریحانه اهواز»، اما این حرفها را عجیب میداند. او خبر میدهد که ابراهیم رئیسی، رئیس قوهقضائیه نامه این موسسه در مخالفت با این موضوع را خوانده و به او خبر دادهاند که این نامه در حال پیگیری است: «ما خواستار جواب رسمی و قاطع هستیم. خبر سخنان آقای چگنی هنوز در سایت شورای حل اختلاف استان وجود دارد. درخواست ثبتملی خونبس، بازتولید خشونت علیه زنان است.
قربانیان این رسم، متعلق به نسلهای قبلی زنان خوزستانند و هنوز از آن رنج میبرند. اینکه از طرف یک زیرمجموعه قوهقضائیه هم بیان شود، خشونت را ادامهدار میکند. من عرب هستم و میدانم که تا حد زیادی این قضیه در بین عربها از بین رفته. آنقدر این عمل شنیع بوده که خود قبایل خودجوش به این نتیجه رسیده اند که کنارش بگذارند. حالا ریاست دادگستری یکی از شهرستانها میگوید باید ثبت شود، چون موجب حل نزاع بوده است.» بروایه معتقد است تشکیل خانواده با چنین اکراه و زیر سن قانونی، امری باطل است: «دختری داشتهایم که ٦ماهه بوده و برایش تعیین شده بود که بزرگ شود و همسر کسی بشود. آیا آن زمان او قدرت تصمیمگیری داشته است؟ زنانی را داشتیم که برای این رسم، زن چندم مردان میشدند.»
او درباره تفاوت «فصل» و «خونبس» میگوید: «فصل از فیصلهدادن میآید. در قدیم به دلیل نبودنِ قانون و، چون امور توسط شیوخ گردانده میشد، دیهای تعیین میشد. آن دیه را مردم قبیلهای که ضرر زده بودند، پرداخت میکردند و قضیه حل میشد. خونبس هم درباره زنانی بود که آنها را به عقد مردی از قبیلهای که کسی را کشته بودند، درمیآوردند تا ماجرا تمام شود. ما به هر دو اعتراض داریم. زمانه این مسائل تمام شده و نباید به این مسائل بها داده شود. این سنت حسنه نیست، قبیحه و سیعه است.
بروایه میگوید، رسمیتدادن قانونی به چنین مسائلی، آنها را بازتولید میکند آنهم در استانهایی مانند خوزستان که موضوعاتی مثل قتلهای ناموسی هنوز وجود دارد و فرهنگسازی در اینباره کم است: «نیاز به خرد جمعی در اینباره داریم. نباید اتفاقی را که چندوقت پیش برای فاطمه برهی افتاد و قربانی قتل ناموسی شد، از یاد ببریم. فاطمه برهی اولین دخترعرب قربانی قتل ناموسی بود که اسم و عکسش منتشر شد.جاهای دیگر این موضوع ممکن است طبیعی باشد، اما بین عربها نداریم. همیشه این زنان در سکوت کشته شدهاند. فاطمه نمادیاز ساختارشکنی زنان عرب بود. او در نتیجه ازدواج اجباری فرار کرده بود و میدانست کشته میشود. با جانش ساختارشکنی کرد.» بروایه از قصد موسسه برای برگزاری یادبودی برای فاطمه، کنار رود کارون، جایی که به دست همسرش کشته شد، خبر میدهد. مسئولان اداره میراث فرهنگی استان خوزستان تا همین چهار روز پیش در اینباره واکنشی نشان نداده بودند تا اینکه احمدرضا حسینی بروجنی، معاون میراث فرهنگی خوزستان موافقت با پرونده ثبت «فصل و خونبس» را رد کرد و گفت این پرونده نیاز به بررسی دارد: «هماکنون درخواستی از دادگستری شوش مبنی بر ثبت آیین «فصل و خونبس» در فهرست آثار ملی ناملموس دریافت شده و قرار است اطلاعات لازم جمعآوری تا در شورای ثبت مطرح شود.
با توجه به اصرار دادگستری شوش برای ثبت این رسم، پیشنهادم این بود که بحث «خونبس و فصل» را از همدیگر جدا کنیم. میتوان خیلی از موارد حلوفصل نزاعها مثلا نشست و توافق بر سر مشکلات زمین یا آب و املاک را برای ثبت بیاوریم، ولی اینکه یکنفر شخص دیگری را بُکُشد و بعد جلسه بگیرند و بگویند برای اینکه خون قطع شود، دختری از فلان طایفه بگیرند و بدهند به فلان پسر، این پسندیده من هم نیست، این ازدواج نشانه اجبار است که نقض حقوق زنان را پیش میکشد.»
حالا حکمتالله موسوی، مدیرکل میراث فرهنگی استان خوزستان میگوید شورای ثبت آثار استان هنوز این موضوع را بررسی نکرده و تصمیمی برای آن نگرفته است. او میگوید با ثبت ملی «خونبس» موافق نیست چرا که طبق این رسم، حقوق زنان مخدوش میشود: «رسم خونبس از قدیم بین عربها و بختیاری هاوجود داشته است. بعضی معتقدند این یک آیین دیرباز است و با توجه به آثار حل اختلاف، باید ثبت شود، اما از این بابت که این سنت جاری و زنده نیست، این نظر هم وجود دارد که دلیلی بر ثبت آن نیست.»
او میگوید زنانی که با رسم خونبس به همسری مردان قبیله دیگری درمیآمدند، در این خانواده احترام چندانی نداشتهاند: «این زنان حرمت زیادی نداشتهاند و نگاه خوبی به آنها نمیشد، حتی نزد همسر. از این منظر، ثبت این سنت ممکن است بازخورد خوبی نداشته باشد. در خوزستان به این زنان، پاخونی گفته میشود و ببینید شرایطشان چطور بوده که هنوز هم وقتی زنی با خانواده همسرش مشکل پیدا میکند، میگوید مگر من پاخونیام که اینطور رفتار میکنید؟ ممکن است خیلی آثار وجود داشته باشند، ولی به وجود آوردهاش نام خوبی نداشته باشد و اثر او را ثبتملی کنند، اما آیین و سنتها متفاوتند. برای ثبت آیینها، آنها باید همخوان با مسئولیتها و علاقههای مردم باشد.»
این میان کسانی هم هستند که طور دیگری به ماجرا نگاه میکنند. نسرین جودکی، کارشناس ارشد مردمشناسی میگوید امانتداری در مردمشناسی مهم است. ما اجازه نداریم به هیچ فرهنگی برچسب خوب و بد بزنیم، بلکه تنها باید آن را در جایگاه فرهنگی ببینیم که در گذشته کارایی داشته است: «آدابی مثل «خونبس» در گذشته کارکرد مصالحه داشته و جلوی خونریزی بیشتر را میگرفته، اما سرانجامِ آن مبادله یک انسان است؛ قربانیکردن یک زن.این آداب در زمانهای دور در جامعهای بدون قانون اجرایی میشدند و در روزگار امروز، قوانینی بدوی به حساب میآیند. ثبت چنین آدابی از این نظر قابل اهمیت است که به ثبت بخشی از تاریخ میانجامد. نمیتوان تاریخ و فرهنگ گذشته را حذف کرد، حتی اگر با نگاه قضاوتگرانه بد باشند. نمیتوانیم بگوییم که چنین فرهنگی هیچوقت در این سرزمین نبوده است. چه بسا هنوز در بعضی مناطق وجود داشته باشد. با اینهمه همین حالا آداب و رسوم گوناگونی در خوزستان زنده است که هنوز در فهرست میراث معنوی کشور جایی پیدا نکردهاند.» از نگاه این مردمشناس ثبتملی آدابی، چون فصل و خونبس، سبب اجرای دوباره و ماندگارشدن این فرهنگ نخواهد شد، هرچند با توجه به حساسیت مسأله حقوق بشر باید برای آگاهسازی جوامع بومی باورمند به چنین رسومی، برنامهریزی کرد.
ثبتملی آیین خونبس درحالی مطرح شده که در خوزستان، رسمهای فراوانی وجود دارند که از نظر مردمشناسان قابلیت ثبتملی دارند. جودکی که خود سرپرست و محقق پروژههای ثبت «گاگریو» (مویه و شروهخوانی زنان بختیاری) و «یاریگری سرباره» (آیین همیاری خانوادهها در زمان عزا) در فهرست آثار ملی بوده، میگوید: «یاریگری سرباره فرهنگ زیبایی است که با نگاه قضاوتگرانه میتوان صفت «فاخر» به آن داد. زندگی امروزی، جامعه را از یاریگری دور کرده، اما اتفاقا تعاون، همکاری و یاریگری همان فرهنگی است که به آن نیاز داریم. در گذشته نوع دیگری از یاریگری در نخلستانها باب بود که هنوز زنده است. خوزستان مملو از نخلستان است و مردم در فصل چیدن خرما و باروری درخت نخل به هم کمک میکنند. این نوع یاریگری، اما هنوز به ثبتملی نرسیده است.»مراسم «دایره» هم رسم ثبتنشده دیگری است: «در روز عاشورا و تاسوعا نذر میکنند که اگر به مرادشان رسیدند، یک نخل بکارند. این رسم در ١٠٠سال گذشته برپا بوده است؛ به اعتقاد باورمندان این فرهنگ، این نخل، نوعی درخت مراد است و میوهاش خاصیت شفابخشی دارد. بهعلاوه نخل نذرشده همیشه در امان است و کسی آن را قطع نمیکند و تکرار چنین نذری با کاشتن نخل، به نفع زمین و مردم است.» به گفته او، شمار زیادی از میراثهای معنوی زنده و درحال فراموششدن هنوز ثبت نشدهاند؛ مثل کارآواهایی که در نخلستانها، درحال ساخت صنایع دستی و کارهای مختلف، کار با آوازخواندن همراه میشود.
کد مطلب: 228309