روایت وضعیت اولین روز مدرسه
از دلواپسیهای مادرانه تا ازدحام و ترافیک در مقابل مدارس
فارس , 15 شهريور 1399 ساعت 11:18
گروه جامعه: با دوگانهای از جنس ترس و امید مواجهم؛ از یک طرف خوشحالم که تکلیف درس وتکلیف بچهها مشخص شده و به مدرسه میروند و از طرف دیگر با استرس و اضطراب وضعیت سلامتی بچهها دست و پنجه نرم میکنم.این فکرها آرامش را از من گرفته؛ اگرچه سعی می کنم خودم را نبازم. دخترم را که از خوشحالی بازگشایی مدارس تا ساعت ۴ صبح نخوابیده را بیدار میکنم .با اولین کلام بیدار می شود. انقدر ذوق زده است که دلم نمی آید باز برایش مرور کنم دلنگرانیهایم را. باز بگویم دستت را به دستگیره در، نرده راهپله، در کلاس، میز و صندلی نزن اما شما بگویید مگر می شود؟ بگویم از دیدن دوستانت ذوق زده نشو و آنها را بغل نکن و از فاصله دور با هم حرف بزنید.درگیر بایدها و نبایدهای این روزهای کرونایی ام که لباس پوشیده و آماده روبرویم میایستد و میگوید: مامان؛ برویم. انگار بزرگتر شده است. تیپ امسالش متفاوت با پارسال است؛ یک ماسک و دستکش اضافه شده؛ چند سانتی هم به قد و بالایش ؛ البته برق چشمان هم بیشتر شده و به من گوشزد می کندکه نگرانیهایم را نباید بروز دهم.کوله اش را چک می کنم تا نکند ماسک و دستکش اضافه و ژل ضد عفونی کننده را جا گذاشته باشد. انگار خودش به راز دلم پی برده که می گوید: مامان نگران نباش؛ تا کی قرار است در خانه بمانیم؛ مگر میشود درس ومدرسه را تعطیل کرد؟ من که مدرسه رفتن را بر آموزش مجازی ترجیح می دهم. حداقل هرچه را یاد نگرفتم دوباره میپرسم و از نزدیک با معلمم در تماسم.بعد نگرا ن نیستم که نت بپرد و من قسمتی از کلاس را جا بمانم.یادت نیست موقع امتحانات چقدر اذیت شدم. اصلا دلم نمی خواهد به آن روزها برگردم. حاضرم ماسک را چند ساعت تحمل کنم .اصلا تو مدرسه چیزی نمی خورم. فقط نگران نباش و اجازه بده که به مدرسه بروم. لبخندی زده و با بیم و هراسی که مختص مادران دانشآموزان این روزهای کرونایی است از زیر قرآن ردش می کنم و به صاحب آن می سپارمش.همانطور که منتظر آسانسور هستیم میگویم برایت میوه نگذاشتم.ترسیدم دستت آلوده باشد و... حرفم تمام نشده که آسانسور میآید.
سوار شده و در طبقه ۸ میایستد. در که باز میشود مادر ستایش همکلاسی دخترم میآید؛ ماسک و شیلد زده. اسپری ضدعفونی به دست دارد. دبیر دبیرستان است. هاج و واج نگاهمان میکند. با سلام و احوالپرسی رو به من میگوید: واقعاً می خواهید دخترتان را به مدرسه ببرید؟آب دهانم را قورت می دهم. قبل از اینکه جواب بدهم خودش ادامه میدهد: من ستایش را به مدرسه نمیفرستم. باید وضعیت را ببینم. الان به مدرسه خودم میروم. تا دیروز قرار بود کلاس ها مجازی باشد؛ نمیدانم چرا یهویی چنین تصمیمی گرفتند که در شرایط قرمز مدرسه ها را باز کنند. اول گفتند که فقط مدارس در استان های سفید و زرد حضوری است.حالا حرف جدیدی می زنند. مگرمی شود به بچه دبستانی گفت که دست به این ور و آن ور نزند. مگر می تواند 4 تا 5 ساعت ماسک رو تحمل کند. با دستکش مگر می شود نوشت. من مجبور بروم اما دخترم را که از سر راه نیاوردم که اجازه دهم برود. نفسم بند میآید. نگرانی ام بیشتر می شود.دوباره دچار تردید می شوم. با خودم میگویم مگر من دخترم را از سر راه آورده ام!!!به طبقه همکف میرسیم. مادر ستایش همینطور که سرگرم حرف زدن هست در آسانسور را اسپری زده و با پا در را هل داده و باز می کند. وارد حیاط می شویم.چند نفر از دخترها و پسرهای مدرسهای با لباس های فرم جلوی در پارکینگ ایستاده اند.پسرها در گوشه ای جمع شده اند. مشغول بگو و بخند هستند. خبری از رعایت فاصله اجتماعی نیست؛ گرچه ماسک زده اند اما با دیدن همدیگر به هم دست داده و با خوشحالی همدیگر را بغل می کنند!شور و شوق در چشمهای شان نمایان است.خوشحالیشان فارغ از عدم رعایت الزامات این روزهای کرونایی مرا یاد روزهای مدرسه خودم می اندازد که با چه شور و شوقی سر از پا نشناخته برای ورود به دنیای جدید مدرسه و علم و دانش شادمانی می کردیم.با صدای فریاد خوشحالی یکی از بچه ها به خودم می آیم. بدوبدو از پله ها پایین میآید و بلند میگوید: زهرا جون سلام.اما مخاطبش قبل از رسیدن او به سمتش، دستش را به علامت ورود ممنوع نگه می دارد و میگوید: طرف من نیا؛ تو کرونایی هستی!
دختر بچه هاج و واج نگاه می کند و در جا خشکش زده و می ایستد.زهرا ادامه می دهد:مامانم گفته داییت کرونا گرفته؛ تازه شماها رفته بودید سفر ؛ حتما الان ناقل کرونایید. سمت من نیا. باشه؟ مادر ستایش با آرنج به دستم می زند و می گوید: برای همین گفتمها. معلوم نیست الان چه کسانی کرونایی درخانه داشته باشد. خودت را نبین. خیلی ها مراعات نکردند. سفر رفته اند و حتی اگر خودشان مریض نباشند ناقل کرونایند، از ما گفتن بود.
سکوت چند لحظه فضا را فرا میگیرد. مادر دخترک از راه میرسد و دختر گریان به سمت مادرش میرود.
ساعت چند دقیقهای از ۶:۳۰ گذشته است؛ دو نفر از همکلاسی های دخترم با تأخیر از راه میرسند البته با پدرها و مادرهایشان.قرار مان این بود که یکی از اولیا بچه ها را ببرد اما انگار همه دلنگران بوده و میخواهند از نزدیک وضعیت مدرسه فرزندشان را ببینند.در خروجی پارکینگ، قطاری از ماشین اولیایی تشکیل شده که باید در اولین روز آغاز سال تحصیلی در ۱۵ شهریور بچه های شان را به مدرسه ببرند هم به خاطر اینکه نگرانند و می خواهند اوضاع بهداشتی مدرسه را ببینند هم اینکه خبری از سرویس مدارس نیست چراکه وضعیت کلاس ها مشخص نیست و نمی شود برای گرفتن سرویس تصمیم گیری کرد به هر حال این تازه آغاز ترافیک در اولین روز بازگشایی مدارس است. وضعیت خیابان ها تغییر محسوسی کرده به خصوص در معابری که مدرسه در آنها وجود دارد.بالاخره بعد از 40 دقیقه مسیر 20 دقیقه ای را طی کرده و وارد خیابان یکطرفه مدرسه میشویم که چشمتان روز بد نبیند.
از همان سر خیابان ترافیک است. ماشین را به همسر سپرده و پیاده به سمت مدرسه می رویم. ماشین ها همه دوبله پارک کرده اند.نزدیک مدرسه وضعیت بدتر است. ازدحام جمعیت است. ترس برم میدارد. مگر نه اینکه کروناست پس چرا این هم ادم اینجا جمع شده اند. مادرها و پدرها با چهره هایی نگران به داخل حیاط مدرسه سرک می کشند تا وضعیت را ببینند. از تعدادی خواهش می کنم که اجازه دهند دخترم رد شده و وارد مدرسه شود. بلند می گویم: خب خود ما اولیا که وضع را بدتر کرده ایم. الان با این ازدحام که الودگی محیط بیشتر شده.
حرفم تمام نشده یکی از مادرها می گوید: خود وزیر دیشب تو اخبار گفت بیایید از نزدیک وضعیت مدارس را ببینید. ما هم آمدیم ببینیم چه می کنند؟ می شود جگر گوشه مان را به دست شان سپرد؟ سرصحبت که باز شده مادر دیگری می گوید: چه دل و جراتی دارید. من بچه ام را نیاوردم. خودم امدم ببینم چه خبر است؛ از دار دنیا یک فرزند دارم. نمی شود که بی گدار به آب زد. آمار کرونا رو به بالاست. خودشان میگویند تازه خطرناک تر هم می شود چون با آنفلوآنزا هم قاطی می شود.مگر می شود با دست خودم بچه ام را به دل مرگ بفرستم.صحبت ها بالا می گیرد. صدای آژیر ماشین پلیس می اید. با بلندگو، خودروها را دعوت به رفتن می کند. از ورود دخترم به سالن کلاس ها که مطمئن می شوم به سمت خیابان بر میگردم. تازه همسرم جلوی مدرسه رسیده است. با حضور پلیس و ورود بچه ها به سالن مدرسه کم کم اولیا سوار خوروها شده و از ترافیک معبر کمی کاسته می شود.
وضعیت ترافیکی پایتخت در اولین روز بازگشایی مدارس/ استقرار پلیس راهور در محدوده مراکز آموزشی
وضعیت ترافیکی معابر با روزهای گذشته تغییر محسوسی داشته؛ اگرچه افزایش آن از لحاظ آماری هنوز اعلام نشده است. سرهنگ محمد رازقی رئیس مرکز فرماندهی و کنترل هوشمند ترافیک پلیس راهور تهران بزرگ در خصوص آخرین وضعیت ترافیکی معابر تهران با توجه به بازگشایی مدارس اظهار داشت: وضعیت ترافیکی امروز که مصادف با اولین روز بازگشایی مدارس است نسبت به روز اول مهر در سال گذشته قابل مقایسه نبوده و وضعیت ترافیک بسیار سبک تر است.رئیس مرکز فرماندهی و کنترل هوشمند ترافیک پلیس راهور فاتب تصریح کرد: الگوی ترافیکی امروز نسبت به هفته قبل نشان میدهد که بار ترافیکی امروز زودتر شروع شده است؛ بطوری که از ساعت 5:45 صبح تا ساعت ۷ تغییر ترافیکی محسوس تری را شاهد بودیم. وی درباره وضعیت ترافیک صبحگاهی بزرگراهها گفت: بزرگراه هایی همچون نواب، حکیم، امام علی (ع)و همت نیز از 5:45 تا ۷ صبح بار ترافیک محسوس تری داشته اند. رئیس مرکز فرماندهی و کنترل هوشمند ترافیک پلیس راهور تهران بزرگ در خصوص تدابیر پلیس پایتخت در آستانه بازگشایی مدارس اعلام کرد: طرح انتظامی- ترافیکی پلیس راهور در معابر در حال جریان است و مأموران پلیس راهور در معابر اصلی و محدوده مراکز آموزشی به صورت ویژه حضور داشته و نسبت به مدیریت ترافیک و تسهیل در تردد شهروندان در حال اجراست.
احتمال افزایش 20 درصدی ترافیک در تهران
رئیس پلیس راهور تهران بزرگ نیز از افزایش نهایتا 20 درصدی ترافیک پایتخت با آغاز فعالیت جدی مدارس خبر داد.سردار حمیدی در جلسه هماهنگی و نظارت بر ترافیک سطح شهر تهران در روز آغاز سال تحصیلی که با حضور شهردار تهران برگزار شد، گفت: هر ساله در شش ماهه دوم سال به دلیل آغاز سال تحصیلی شاهد بودیم که حجم ترافیک، 30 تا 35 افزایش می یافت؛ اما امسال به دلیل شرایط کرونایی و محدودیت های طرح ترافیک شاهد حضور کمتری هستیم.وی با بیان اینکه هر چند با اعلام دیرهنگام آموزش و پرورش برخی اقدامات مانده است، گفت: اما با توجه به سوابق گذشته آمادگی 100 درصدی داریم که با همکاری شهرداری ترمیم و خط کشی معابر هر چه سریعتر به اتمام برسد.سردار حمیدی افزود: نهایتا پیش بینی می شود با آغاز جدی سال تحصیلی نهایتا 20 درصد به حجم ترافیک پایتخت اضافه شود. زنگ مدارس به صدا در آمد و روز اول مدارس بعد از کلی اما و اگر و باید و نباید از راه رسید. والدین نگرانند؛ چه آنهایی که فرزندانشان را فرستادند چه آنهایی که مانع حضور بچه هایشان در مدرسه شدند. بلاتکلیفی درباره چگونگی ادامه راه، حتی مشخص نبودن مدت زمان فعالیت مدارس برای گرفتن سرویس مدرسه و تردید و استرس در خصوص سلامتی دانش آموزانی که در کلاس حضور می یابند تعطیل شدنی نیست. حالا باید منتظر ماند تا دید تدبیر چه می شود؟ ارائه آموزش به دانش آموزان حضوری ادامه پیدا می کند یا نه؛ و با «شاد» دنبال می شود.
کد مطلب: 230144