به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۱:۰۸
 
۳
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۷/۱۹ ساعت ۱۰:۳۸
کد مطلب : ۲۳۵۶۲۱
همایون شجریان:

هزار دستان موسیقی را به دست طبیعت سپردیم

هزار دستان موسیقی را به دست طبیعت سپردیم
 گروه فرهنگ و هنر: همایون شجریان فرزند محمدرضا شجریان پس از خاکسپاری استاد آواز ایران در جمع مردم در توس گفت:من معذرت می‌خواهم اگر امکان نبود که میلیون‌ها نفر پدر را با دست خودشان به خاک بسپارند. من دستان شما را می‌بوسم".وی گفت:عجب است که دل از سینه بیرون نمی‌آید. هزاردستان موسیقی را به آغوش خاک سپردیم. همانطور که خِرد، خِرد خدایی است، جان هم خدایی است. کاش دو بال هر دوِ این‌ها در همه جهان گسترده شود. مردم عزیز ما آرامشمان را از شما می‌گیریم. تمام صبر و شکیبایی ما شمایید. من معذرت می‌خواهم اگر امکانش مهیا نشد میلیون‌ها نفر در این مراسم باشند. من دستان یکایک شما را که دوست داشتید پدر را بدرقه کنید می‌بوسم. تنها آرزویم این است که همیشه سلامت و برقرار و پر از عشق و پیروز باشید همانطور که پدر می‌خواستند
وی  از مردمی که برای خاکسپاری آمده بودند تشکر کرد و افزود "ما اعتبارمان را از شما میگیریم، ما آرامشان را از شما میگیریم، ممنون که آمدید".
چرا استاد شجریان مهم است؟
 سیدجواد میری عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی معتقد است آنچه ما امروز به آن نیاز مبرم داریم نخبگانی نیستند که در "شکاف" عرصه جامعه و ساحت سیاست و قدرت قرار می‌گیرند بلکه ایران نیازمند نخبگانی است که توانایی "پل بودگی" داشته باشند.
«چرا شجریان مهم است؟» این پرسشی است که یک جامعه‌شناس باید از خویش بپرسد. او چه چیزی را تمثیل می‌کرد؟ هر نظام سیاسی دارای اهداف و فلسفه‌ای است. جامعه نیز مجموع عواطف و دغدغه‌ها و دردها و رنج‌ها و آرزوها و آمال و آماج‌ها می‌باشد. نظامی موفق‌تر است که می‌تواند بین ساحت سیاست و اقلیم جامعه «پلی مستحکم» پی ریزی کند که دائماً این دو قطب در حال گفت و شنود و داد و دهش و تناور کردن یکدیگر باشند. هنرمندان و اندیشمندان و متفکران و فعالان عرصه‌های گوناگون اجتماعی و اقتصادی و تجاری و صنعتی و کارآفرینان همان «پل مستحکمی» هستند که بین عرصه قدرت و ساحت جامعه قرار گرفته‌اند و امکان «تداوم زیست جمعی» را در جوامع انسانی فراهم می‌کنند.اما گاهی اتفاق می‌افتد که این پل قویم دچار ترک و شکستگی می‌شود و نقل و انتقال ایده‌ها و عواطف و احساسات و مطالبات بین عرصه قدرت و ساحت جامعه دچار خلل می‌گردد و «زبان مشترک» از میان برمی‌خیزد و امکان «گفتگو» کاهش می‌یابد و هر کدام از طرفین این «پل» در دنیای خویش فرو می‌رود و سخن از «فهم ناپذیری» دیگری به میان می‌آورد. جامعه فریاد برمی‌آورد که من در «درد» می‌سوزم و قدرت برمی‌آشوبد که «منطق» قدرت را چرا جامعه درک نمی‌کند؟آنچه که به جامعه و سیاست و حوزه قدرت یکپارچگی می‌دهد «درد مشترک» است و این نکته که قدرت «در خدمت» جامعه باید باشد و تداوم آن مستلزم فهم «جغرافیای خدمت» و بسط اَشکال گوناگون آن در گوشه گوشه جامعه است. اما وقتی این «فهم مشترک» بین جامعه و سیاست دچار خلل می‌شود، نخبگان جامعه که بسان «پل ارتباطی» هستند، دچار تشتت و اختلاف می‌گردند و کارکرد «پل بودگی» خود را از دست می‌دهند و هر کدام به بخشی از «درد» یا «زیربنای هستی اجتماعی» توجه می‌کنند و این موجب می‌گردد که «رویای مشترک» تکه تکه گردد و نخبگان طبقه‌بندی می‌شوند. برخی تبدیل به نخبگان جامعه می‌شوند و محبوب مردم و برخی نخبگان قدرت می‌شوند و محبوب حکومت و آنچه در این میان از بین می‌رود «رویای مشترک» است که می‌بایستی زیربنای سیاست و جامعه و هستی اجتماعی کشور باشد که نیست.
به نظر من، شجریان به تدریج در بین شکاف دولت و ملت قرار گرفت و این موجب شد که او محبوب جامعه باشد و مغضوب قدرت و در این کسوت او سخنگوی «درد مشترک جامعه» در برابر قدرت گردید. اما آنچه ما امروز به آن نیاز مبرم داریم نخبگانی نیستند که در «شکاف» عرصه جامعه و ساحت سیاست و قدرت قرار می‌گیرند بلکه ایران نیازمند نخبگانی است که توانایی «پل بودگی» داشته باشند تا بتوانند هم زبان قدرت را بفهمند و هم زبان جامعه را و از پس گفتگو با قدرت و جامعه یک «جامعه قدرتمند» و «قدرت جامعه محور» را صورت‌بندی کنند تا دوباره «درد مشترک» و «فهم مشترک» و «زبان مشترک» بین قدرت و جامعه آفریده شود و کلید آن هم، قدرتِ در خدمت جامعه است؛ زیرا همانگونه که مولا علی می‌گوید «دست خدا با جماعت است».