به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۰:۵۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۰۵ ساعت ۰۸:۲۹
کد مطلب : ۲۳۷۸۸۴

سقوط طبقه متوسط، سقوط کل جامعه است

سقوط طبقه متوسط، سقوط کل جامعه است
گروه اقتصادی:روزنامه اعتماد با كمال اطهاري؛ اقتصاددانان درباره شرایط جامعه گفتگو کرده است.
اطهاري می گوید:  تاثير مسيري كه اقتصاد ايران طي كرده بر طبقه متوسط بود؛ اينكه در 3 سال اخير نرخ ارز حدود ده برابر افزايش داشته و شوك‌هاي قيمتي پي در پي تاب و تواني براي طبقه متوسط نگذاشته و افرادي نيز كه سعي در كنترل ارزش ريال‌شان داشتند، با نوسانات در بورس و بازار دلار آن را از دست دادند.اين كارشناس اقتصاد توسعه پاسخ به اين سوال را با اين گزاره آغاز كرد كه «عقلانيت لازم براي توسعه كشور در اساس از طبقه متوسط نشأت مي‌گيرد.» سپس توضيح داد: «براي اينكه آن عده‌اي كه از مهارتي برخوردارند و خلاقيتي دارند، از اين راه امرار معاش مي‌كنند و درآمدشان نيز آن‌قدر زياد نيست و در حد متوسط است.بنابراين در دسته طبقه متوسط قرار مي‌گيرند. برخي معتقدند كه من از طبقه متوسط دفاع مي‌كنم. به نظر بايد دفاع كرد، چراكه طبقه متوسط يعني كساني كه در كشور صاحب دانش هستند و با تكيه بر دانش نيز زندگي مي‌كنند و نه با تكيه بر رانت و غيره. به واسطه اين دانش نيز درآمدشان متوسط است. براي همين هم طبقه متوسط هستند. نه پايين هستند و نه به سيستم‌هاي با درآمد بالا وارد مي‌شود. توسعه به اين طبقه وابسته است.اين طبقه با دانش خود مي‌تواند برنامه‌اي براي طبقات فرودست كه به دلايل فقر و تنگدستي نمي‌توانند دانش لازم براي توسعه را بياموزند، تدوين كند. حالا اين انتقال مي‌تواند راديكال يا غيرراديكال باشد ولي بايد دانش باشد.» اطهاري در بخش ديگري از سخنان خود ويژگي‌هاي ديگري از اين طبقه را بيان كرد: «افراد سياست‌زده كه پيش‌تر گفته شد به رييس‌جمهور مي‌تازند، در مخالفت با اين طبقه هستند، چون عقلانيتي ندارند و كساني هستند كه شعاري زندگي مي‌كنند و سعي در كوبيدن اين طبقه دارند.

اين طبقه آن‌قدر مهم است كه برخي براي راي آوردن در مناسبات سياسي به دنبال جلب نظر آنها هستند. به‌طور مثال مي‌گويند ما نماينده طبقه متوسط هستيم و دولت نيز تشكيل مي‌دهند. اما به اين رفتارها نقد وارد است، چراكه تشكيل دولت به اين بهانه، نادرست است. هر دولتي بايد نماينده كل جامعه باشد و نه فقط يك طبقه. بايد براي همه مردم برنامه داشت. در حالي كه عده‌اي بر اين باورند بايد براي طبقه متوسط برنامه داشت. اين موارد نشان‌دهنده افراط و تفريط در برخورد با اين طبقه است.»اين اقتصاددان در ادامه توضيح داد: «برخي گمان مي‌كردند اگر شعارهاي مرتبط با آزادي بدهند افراد اين طبقه به دنبال‌شان مي‌آيند و پس از آن همه چيز خوب مي‌شود و دانش از اين طبقه به جامعه منتقل مي‌شود.اين در حالي است كه توليد دانش و درنهايت انتقال آن بايد به صورت پيوسته و منظم باشد و براساس الگوي توسعه شكل گيرد. چيزي كه امروزه مشاهده مي‌كنيم همان نبود برنامه توسعه و غفلت از آن است، روي زندگي طبقه متوسط تاثيرات زيادي گذاشته و افراد اين طبقه را اسير تورم و بيكاري كرده است. اين درنهايت به سقوط اين طبقه مي‌انجامد.»به باور اطهاري طبقه متوسط در نبود طرح توسعه است كه اسير مشكلات اقتصادي شد و از بين رفتن پس‌اندازهاي اين طبقه در بازارهاي دارايي معلول غفلت از مدل‌هاي توسعه اقتصادي است. او معتقد است با ادامه اين روند نوعي سياست‌زدگي در اين طبقه ايجاد مي‌شود كه باعث مي‌شود مديريت كشور درنهايت به چيزهاي كوچك تقليل يابد و برخي نيز كه نگران معيشت اين طبقه هستند با تزهايي همچون بازار آزاد و بازارسپاري اقتصاد، جامعه را به دست بازار بسپارند كه طبقه متوسط دقيقا از اين زاويه ضربه مي‌بيند.

از او درخصوص وضعيت طبقه متوسط و تاب‌آوري آن در برابر شوك‌هاي قيمتي پرسيديم. او معتقد است كه بايد براي تاب‌آوري طبقه متوسط، ادبيات توسعه و توسعه‌پژوهي به صورت مقدم در دستوركار كارشناسان جامعه مدني به نسبت قرار گيرد و اين كارشناسان در خصوص الگوي مناسب توسعه تحقيق كنند اما در يك كشور در حال توسعه اين اتفاق نمي‌افتد.اطهاري در ادامه افزود:«ماكس وبر مي‌گويد از بروكراسي فقط عقلانيت ابزاري و شايسته‌سالاري را بتوانيد بگيريد، كار بزرگي انجام داده‌ايد. نوآوري از بروكراسي منتج نمي‌شود. به همين دليل است كه روشنفكران جامعه مدني موظف هستند، وظايف تاريخي خود را انجام دهند در غير اين صورت خودش و جامعه‌اش با هم سقوط مي‌كنند.»او سپس به شرايط فعلي كشور اشاره كرد و گفت: «وضع اقتصادي خوب نيست و دولت نيز عملكرد خوبي ندارد پس نبايد طبقه متوسط دانشي توليد كند و قهر كند. قهر كردن در اين شرايط صحيح نيست، چراكه اين كار باعث بدتر شدن وضعيت و حتي بروز جنگ داخلي مي‌شود. روشنفكران بايد جمع شوند و توافق كنند.همين نفس جمع شدن و توافق كردن، راهكار چگونگي روبه‌رو شدن با شوك‌هاي قيمتي در اقتصاد را مي‌دهد. اما اگر مانند يك آدم پريشان محنت‌زده رفتار شود در آن صورت با هر نوساني مي‌لرزد. اما وقتي اين اراده و رويكرد در دستوركار قرار داده شود، مي‌توان جلو رفت و با اولين بوران نيز از پا نمي‌ايستد تا كه در سرما يخ بزند. وقتي در بوران قرار مي‌گيرد بايد حركت كند. نشستن يعني مردن، خشك شدن و يخ زدن. طلب اين كار و اين حركت از روشنفكراني با فرهنگ ايراني طلب بزرگي نيست. چيزي نيست كه از عهده‌شان برنيايد و در تاريخ نيز ثابت كردند كه در بزنگاه‌ها با خلاقيت و شجاعت خودشان و جامعه‌شان را به جلو مي‌برند.»
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها