به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۶ - ۱۱:۱۳
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۰۸/۰۶ ساعت ۰۸:۵۶
کد مطلب : ۲۳۸۰۶۲

ماجرای دزد خواب آلود!

ماجرای دزد خواب آلود!
گروه حوادث: واقعیت آن است که اعتیاد مرا به سوی سرقت کشاند تا بتوانم هزینه های اعتیادم را تامین کنم در حالی که در خانواده آبرومندی رشد کردم و ....این ها بخشی از اظهارات جوان 30 ساله ای است که به همراه دیگر اعضای باند و به اتهام سرقت دوچرخه توسط نیروهای ورزیده کلانتری شفای مشهد به چنگ قانون افتاده است.این جوان معتاد و سابقه دار با بیان این که دوست داشتم روزی مهندس شوم اما دوستانم مرا با مواد مخدر آشنا کردند، درباره سرگذشت خود به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری گفت: در یک خانواده آبرودار و اصیل در مشهد به دنیا آمدم.پدرم کارمند بانک بود و در میان مرم عزت و آبرویی داشت، به طوری که دیگر خواهران و برادرانم هر کدام از موقعیت اجتماعی خوبی برخوردار شدند و پدرم نیز همه تلاشش را برای سعادت و خوشبختی فرزندانش به کار می گرفت اما در این میان، من که فرزند آخر خانواده و به قول معروف ته تغاری بودم بیشتر از خواهران و برادران دیگرم مورد توجه قرار می گرفتم، به طوری که هیچ کس به من کاری نداشت و من هر گونه که دلم می خواست رفتار می کردم.
تا این که در دوران دبیرستان و به پیشنهاد یکی از دوستانم که مقداری تریاک به همراه داشت، پای بساط مواد مخدر نشستم. از آن روز به بعد گاهی در منزل یکی از دوستانمان جمع می شدیم و به بهانه درس خواندن، مواد مخدر مصرف می کردیم.

از همان دوران نوجوانی دوست داشتم روزی مهندس شوم و دیگران مرا آقای مهندس صدا بزنند، به همین دلیل تلاش می کردم تا با بچه های درس خوان مدرسه ارتباط برقرار کنم ولی وقتی لذت زودگذر مواد مخدر را چشیدم، به طرف دوستان خلافکارم سوق پیدا کردم. کار به جایی رسید که دیگر نمی توانستم حتی یک روز را بدون مواد مخدر سر کنم.چندین بار با گرفتن قرص هایی از داروخانه سعی کردم اعتیادم را به طور پنهانی ترک کنم اما هیچ فایده ای نداشت و دوباره مصرف را شروع می کردم. آن قدر غرق در اعتیادم شدم که نتوانستم دیپلم بگیرم. پدر و مادرم زمانی متوجه اعتیادم شدند که برای اولین بار به اتهام نگهداری موادمخدر دستگیر شدم.از آن روز به بعد خانواده ام نیز مرا طرد کردند و من به ناچار از پاتوق های استعمال مواد مخدر سر در آوردم. بعد از آن بود که به پیشنهاد همان دوستان پاتوق نشین و برای تامین هزینه های اعتیادم وارد باندهای سرقت شدم. هر چیزی را می توانستم به سرقت می بردم و به مالخران می فروختم.سر و وضع ظاهری ام به اندازه ای آشفته و به هم ریخته بود که جرئت حضور در خیابان را نداشتم تا این که چند روز قبل دیگر همدستانم دستگیر شدند و بعد از آن پلیس مرا هم در خواب دستگیر کرد و.... شایان ذکر است، به دستور سرگرد علی امارلو (رئیس کلانتری شفا) تحقیقات بیشتر درباره سرقت های احتمالی دیگر این باند ادامه دارد.
مرجع : روزنامه خراسان
برچسب ها: سرقت اعتیاد
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها