گروه بينالملل: "کریستو براند" زندانبان سابق نلسون ماندلا رهبر آفریقای جنوبي ضمن اظهار همدردی با خانواده ماندیلا گفت: وقتی خبر وفات ماندیلا به من رسید، بی نهایت غمگین و افسرده شدم. اما من فکر ميکنم که او در زندگی موفق بود، چون کاری را که ميخواست، انجام داد و در رسیدن به هدف خود موفق شد. من آرزویم این بود که او با آرامش از این دنیا رحلت کند و اکنون با خانواده او عمیقا ابراز همدردی ميکنم.
به گزارش آسوشیتدپرس، براند طی چند سال آخر زندان نلسون ماندیلا در جزیره روبن، همیشه همراه وی بود. او مانند میلیونها انسان در سراسر جهان از مرگ ماندیلا متاثر و غمگین شد. یک زندانی سیاسی سیاهپوست و زندانبانی سفید پوست توانستند دوستی و رفاقتی پایدار اما غیر معمول در آن زمان را آغاز کنند و این دوستی غیر عادی تا آخر عمر ماندیلا ادامه یافت. برغم آنکه دوستی و رفاقت بین سیاهپوستان و سفیدپوستان در آن زمان نادر بود.
آخرین باری که این دو با هم ملاقات کردند دو سال پیش بود. براند که الان دهه پنجاه عمر خود را ميگذراند، عصر روز یکشنبه، همسر، پسر و نوه اش را برداشت و برای دیدار ماندیلا به شهر کیپ رفت. این دیدار تقریبا 3 ساعت طول کشید. آنها از گذشته خود سخن گفتند. براند ميگوید: ماندیلا ميخواست نوه ام را که قدری خجالتی بود در آغوش بگیرد. در آن لحظه حس کردم که ماندیلا حتی در آخرین لحظات عمر تلاش ميکند دل کودکی را نیز به دست آورد.
براند در سال 1978 زمانی که ماندیلا 60 سال داشت کار خود را در زندان جزیره روبن آغاز کرد. ماندیلا 18 سال از 27 سال محکومیت خود را در جزیره روبن گذراند. براند به تدریج متوجه شد، بر خلاف آنچه که در باره ماندیلا شنیده بود، تحت تاثیر وی قرار گرفته و آنها با هم دوست شدند. دوستی این دو تا حدی پیش رفت که براند نان، غذا و حتی شامپوی مورد علاقه ماندیلا را به صورت قاچاقی برای او در زندان ميبرد. این زندانبان یکبار، نوه دختری ماندیلا را نیز مخفیانه به نزد ماندیلا در زندان آورد تا او را ببیند و بغل کند.
طی دوستیشان ماندیلا "براند" را به ادامه تحصیل تشویق کرد. رهبر بزرگ آفریقای جنوبی همیشه جویای حال این زندانبان و خانواده اش بود. سالها بعد وقتی که ماندیلا رئیس جمهور بود، و براند کارمند ساده ای، ماندیلا از وی تجلیل کرد. یک روز که هیئت نویسندگان قانون اساسی در پارلمان آفریقای جنوبی در حال بحث و تنظیم آن بودند با هلی کوپتر به پارلمان آمد. وارد اتاقی شد که حضار در حال بحث ، نوشتن و تنظیم قانون اساسی جدید کشور بودند.
ماندیلا در داخل این سالن با همه دست داد، وقتی چشمش به براند افتاد که در حال توزیع اوراق بین حضار بود، بلافاصله با صدای بلند اعلام کرد: "آیا ميدانید این شخص کیست؟" خودش جواب داد: این شخص نگهبان صادق و زندانبان قدیمی و دوست کنونی من است. براند ميگوید: در آن لحظه من خیلی احساس فخر کردم و در عین حال خجالت کشیدم. بعد از مدتی هیئت پارلمانی حاضر در سالن، برای گرفتن عکس دسته جمعی با ماندیلا به بیرون ساختمان رفتند، ماندیلا اصرار کرد که من هم در تصویر دسته جمعی با آنها باشم . وقتی من قبول کردم به من گفت: نه...نه...تو باید پهلوی من بایستی...ما دو تا به همدیگر وابسته هستیم.
براند در حال حاضر دوباره در زندان جزیره روبن مشغول به کار است اما این بار نه به عنوان زندانبان، بلکه به عنوان راهنما برای توریستهایی که از این زندان قدیمی و مشهور بازدید ميکنند. براند ميگوید یکبار به شوخی به ماندیلا گفتم: شما باید در جزیره روبن دفن شوید. وی بسیار خندید و پرسید چرا؟ ميخواهید یک جاذبه توریستی باشم؟ سپس افزود: ميدانم با این پیشنهادت ميخواهی پول در آوری، اما من تصمیم گرفتهام که در "قونو" دفن شوم. ماندیلا همیشه روحیهای شاد و سرزنده داشت.