برادر عصبانی خواستگار خواهرش را کور کرد
روزنامه ایران , 12 آذر 1399 ساعت 9:20
گروه حوادث: چند روز قبل پسر جوانی به نام رضا که از ناحیه سر و صورت به شدت زخمی شده بود، برای درمان به بیمارستانی در اطراف تهران رفت. چشم چپ وی مورد اصابت چاقو قرار گرفته بود اما شدت جراحت به حدی بود که نابینا شد.وی پس از بهبودی در تحقیقات به پلیس گفت: مدتی قبل در یک گروه تلگرامی با دختر جوانی به نام سهیلا آشنا شدم. من ساکن اطراف تهران هستم و سهیلا ساکن تهران است، به همین دلیل چند بار برای دیدنش به تهران رفتم. از او خوشم آمده بود و تصمیم به ازدواج گرفتم. از سهیلا خواستم به خانهمان بیاید تا هم وضعیت زندگیام را ببیند و هم با خانوادهام آشنا شود.روز حادثه سهیلا به خانهمان آمد اما هنوز چند دقیقه از حضورش نگذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. در را که باز کردم، ۵ مرد در حالی که چاقو به دست داشتند، وارد خانه شدند و شروع کردند به کتک زدن من. آنها را تا آن روز ندیده بودم و نمیدانستم علت کتک خوردنم چیست. با سر و صدای من، سهیلا هم آمد و در کمال ناباوری متوجه شدم یکی از آنها برادر سهیلا است. درگیری که بالا گرفت و من خونین روی زمین افتادم، مردان مهاجم ترسیدند و مرا رها کردند و از محل متواری شدند.به دنبال اظهارات پسر جوان، تحقیقات برای شناسایی ضاربان و عامل کور شدن چشم پسر جوان آغاز شد. همزمان با شکایت رضا، خانوادهای به پلیس تهران رفتند و از آزار و اذیت پسر جوانی شکایت کردند که دخترشان را اغفال کرده است. آنها مدعی شدند: پسر جوانی به نام رضا به بهانه ازدواج با دخترشان سهیلا او را به خانهاش در خارج از تهران کشانده و مورد آزار و اذیت قرار داده است.
شکایت خانواده دختر جوان باعث شد تا دستور بازداشت رضا صادر شود. وی که چشم چپش کور شده بود، برای تحقیقات به پایتخت منتقل شد اما گفت: من خودم شاکی هستم و هیچ آزار و اذیتی در کار نبوده است. سهیلا با میل خودش به خانهام آمد و هیچ آزار و اذیتی ندید. من از سهیلا و خانوادهاش شکایت دارم که باعث نابینایی من شدهاند.به دنبال اظهارات رضا و تحقیقات صورتگرفته برادر سهیلا به نام ایمان بازداشت شد. ایمان در بازجوییها به جرم خود اعتراف کرد و گفت: مدتی بود که به رفتار خواهرم مشکوک شده بودم. او را زیر نظر گرفتم و متوجه شدم که با پسری وارد رابطه شده است. خیلی عصبانی شدم. شب قبل از حادثه متوجه شدم که سهیلا با این پسر قرار ملاقات گذاشته است. موضوع را به ۴ نفر از دوستانم گفتم. ساعت قرار را میدانستم. به همین دلیل داخل خودرویی در نزدیکی خانهمان منتطر ماندیم. بعد از دقایقی سهیلا از خانه خارج شد و او را تعقیب کردیم. وقتی خواهرم وارد خانه پسر جوان شد، زنگ خانه را زدم و با او درگیر شدم. قصدم کور کردن رضا نبود. فقط میخواستم به او درس عبرت بدهم.با اعتراف پسر جوان، دستور بازداشت ۴ همدست او نیز صادر شد و با توجه به اینکه محل وقوع حادثه در اطراف تهران بوده است، پرونده با قرار عدم صلاحیت به دادسرای محل وقوع حادثه ارجاع شد.
کد مطلب: 244119