گروه حوادث: مرد جوانی که پنج سال قبل با واردکردن ضربهای به چشم یکی از همکارانش او را کور کرده بود، در حالی پای میز محاکمه رفت که سالها فراری بود.متهم که مردی جوان است، پنج سال قبل بازداشت شد، اما با قرار وثیقه آزاد شد و به مدت پنج سال خود را مخفی کرد؛ اما سرانجام مأموران او را بازداشت کردند. در جلسه رسیدگی به این پرونده که در دادگاه کیفری استان تهران برگزار شد، ابتدا کیفرخواست علیه متهم خوانده شد. سپس شاکی به نام سعید در جایگاه قرار گرفت. او گفت: پنج سال قبل من و متهم که امید نام دارد، در یک رستوران کار میکردیم. امید بیدلیل دعوا به راه انداخت و من هم با او مقابله کردم. چند بار گفتم برای چه این کار را میکنی و دعوا را تمام کن، اما امید دستبردار نبود.او درنهایت با واردکردن ضربه چاقو به چشم من باعث شد کور شوم. من شکایت و درخواست مجازات متهم را کردم. امید بازداشت شد. سپس پرونده ما به دادگاه کیفری دو ارجاع داده شد و دادگاه هم رسیدگی و حکم بر دیه صادر کرد؛ درحالیکه من درخواست قصاص داشتم. وقتی اعتراض کردم و پرونده به دیوان عالی کشور رفت، امید با وثیقه آزاد شد.دیوان عالی کشور حکم صادره را نقض کرد و قضات گفتند این پرونده در صلاحیت دادگاه کیفری یک است؛ بههمیندلیل هم پرونده را دوباره به دادگاه فرستادند. وقتی امید از این موضوع مطلع شد، فرار کرد و من پنج سال به دنبال او بودم. هر جایی که فکر میکردیم ممکن است خودش را مخفی کرده باشد، رفتیم و در نهایت بعد از پنج سال پلیس او را بازداشت کرد.
سعید در ادامه گفت: من چشمم را از دست دادم. دیگر نمیتوانم مثل سابق کار کنم و زندگیام با مشکل مواجه شده است. من ناقص شدم و زندگی شخصیام بهطورکلی تحت تأثیر قرار گرفته است. درخواست مجازات متهم را دارم و کوتاه نمیآیم؛ چون من نه درگیری را آغاز کردم و نه ضربه زدم.
حالا هم شاهدی را به دادگاه آوردهام که بگوید درگیری چطور اتفاق افتاد. در ادامه وکیل شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: موکل من صدمه شدیدی دیده است و من هم درخواست دارم خواسته او ازسوی دادگاه پذیرفته شود. پزشکی قانونی اعلام کرده است امکان قصاص چشم وجود ندارد. ما درخواست قصاص چشم کرده بودیم، اما اگر امکانش وجود ندارد، درخواست اشد مجازات برای متهم را داریم و درخواست دارم همه حقوق قانونی موکلم نیز تأمین شود. سپس امید بهعنوان متهم در جایگاه قرار گرفت.او گفت: من اتهام را قبول ندارم. در دادگاه قبلی هم گفتم که من این کار را نکردهام. سعید دروغ میگوید که درگیری را من آغاز کردم. اینطور نبود. او داشت زمین را جارو میزد که به من فحش داد و درگیری را شروع کرد. وقتی داشت بهشدت من را میزد، شاطر مغازه به حمایت از من آمد و او را زد.سعید چاقو کشید و دست شاطر و صورت و دست من را زخمی کرد. بعد هم پلیس آمد و ما را دستگیر کرد. قاضی از متهم پرسید چه کسی به صورت سعید چاقو زد و چشم او را کور کرد. متهم جواب داد: من اصلا نمیدانم چه اتفاقی افتاد. من چاقو نداشتم، خودش چاقو داشت. من نمیدانم چه کسی به او ضربه زد. چون دعوا بود، خیلی شلوغ بود. شاید در آن میان کسی چاقو داشته و او را زده است.شاکی موقعی که داشت از مغازه خارج میشد، وردنه را برداشت و به سمت ما حمله کرد و شیشههای مغازه را شکست. چون درگیری بالا گرفته بود، پلیس رسید و من را بازداشت کرد درحالیکه من کاری نکردهام. قاضی پرسید درگیری به چه دلیل بود؟ متهم گفت: درگیری اصلا با من نبود.
درگیری بین سعید و کسی بود که حالا بهعنوان شاهد در دادگاه حاضر شده است. سعید چاقو داشت. من هیچ وسیلهای نداشتم. من و شاطر مغازه رفتیم که میانجیگری کنیم، اما ما را با چاقو زدند. من در آن زمان بابت ضرباتی که خورده بودم، شکایت نکردم؛ اما حالا شکایت دارم.در این هنگام متهم ادعای جدیدی را مطرح کرد و گفت: سعید از سالها قبل دچار ناراحتی چشم بود و کمبینایی داشت. هر دو چشم او دچار کمبینایی است. شاید به خاطر همین مشکلش بوده که چشمش را تخلیه کردهاند و موضوع اصلا به من ربطی ندارد. در این هنگام قاضی گفت: مدارک پزشکی و نظر پزشکی قانونی تأیید میکند سعید به خاطر ضربه چاقو که به چشمش خورده است، کور شده و تو با مشت به او زدی و بعد از اینکه با وثیقه آزاد شدی، فرار کردی.متهم گفت: من کاری نکرده بودم که فرار کنم. من فقط داشتم در جایی زندگی میکردم و چون آدرسم را نداشتند، سراغم نیامدند. باز هم میگویم من ضربهای به سعید نزدم و این ادعاها را قبول ندارم. قضات با پایان جلسه دادگاه برای تصمیمگیری در این زمینه وارد شور شدند.