گروه فرهنگی: یک نویسنده با بیان اینکه خلاقیت حدی ندارد و آمده تا مرزها را بشکند، میگوید: در ادبیات کودک و نوجوان حساسیتهایی درباره انتخاب موضوعات وجود دارد و محدودیتهایی هست که به ویژگیهای مخاطب برمیگردد؛ درواقع در انتخاب موضوعات محدودتر هستیم و نمیتوانیم درباره همهچیز به راحتی حرف بزنیم.
مهدی رجبی درباره اعتقادی مبنی بر نبود و یا کمبود خلاقیت و نوآوری در نوشتن کتابهای کودک و نوجوان اظهار کرد: ابتدا باید ببینیم تعریفمان از خلاقیت چیست. ویژگی اصلی خلاقیت تکرارگریزی است. نویسنده با اشراف کافی بر تاریخ ادبیات، از زاویه دیگری به موضوع و داستان نگاه میکند.او افزود: ما هم نویسنده خلاق داریم و هم نویسنده غیرخلاق، هم کتاب خلاقانه داریم هم کتاب غیرخلاقانه. اما اگر نویسنده به شکل حرفهایتری به ادبیات بپردازد، یعنی نگاه و رویکرد منسجمتری به ادبیات داشته باشد و فقط بر ادبیات تمرکز کند، خروجی کار خود به خود خلاقانهتر میشود.رجبی در ادامه گفت: نویسندگان خلاق تلاش میکنند اثری متفاوت ارائه دهند و از کلیشههای رایج فاصله بگیرند. این نویسندگان به شعور مخاطب احترام میگذارند تا هر کتابی به دست مخاطب نرسد. مخاطب طبیعتاً دوست دارد کتابی را بخواند که وقتش را تلف نکند و چیز تازهای به اندوختههای ذهنیاش اضافه کند.نویسنده «بردیا و گولاخها» سپس با اشاره به تعریف اشتباهی که درباره ادبیات کودک و نوجوان وجود دارد، توضیح داد: عدهای گمان میکنند ادبیات کودک و نوجوان این است که ما هرچه بنویسیم کودک دربست میپذیرد. آنها کودکان را منفعل و فاقد عاملیت درنظر میگیرند. اما برخلاف این تصور، مخاطب کودک و نوجوان مدام سوال میپرسد و با خواندن دو سه صفحه از کتاب اگر احساس کند کتاب به سوالاتش پاسخ نمیدهد، آن را کنار میگذارد، تعارفی هم ندارد. خوشبختانه در سالهای اخیر این نگاه غلط کمرنگتر شده است و اهالی ادبیات و خانوادهها به اهمیت و تخصصی بودن ادبیات کودک و نوجوان پی بردهاند. واضح است اگر نویسنده مخاطبش را جدی بگیرد با واکنش مثبت او مواجه خواهد شد، مخاطب کتابش را میخرد و میخواند. اینها خروجی طبیعی خلاقیت است.
مهدی رجبی درباره اینکه آیا خلاقیت حد و مرزی هم دارد خاطرنشان کرد: برای خلاقیت حدی وجود ندارد. گاهی ممکن است نویسنده با خود فکر کند اگر متن را پیچیده بنویسد که کسی متوجه نشود، کار خلاقه کرده است اما خلاقیت لزوماً به معنای پیچیدگی غیرضروری در فرم و محتوا نیست چون اثر را تصنعی جلوه میدهد و به قول معروف به دل نخواهد نشست. تاکید میکنم حرف من به این معنا نیست که متن پیچیده خلاقانه نیست، اما پیچیدگی خلاقانه آن چیزی است که متن و اندیشه آن میطلبد. مخاطب این آثار هم خود به خود خاصتر میشود. مثلاً اگر به مخاطبی که تازه شروع به خواندن کتاب کرده «خشم و هیاهو»ی فاکنر را بدهیم شاید چیز زیادی دستگیرش نشود؛ بنابراین گاهی کتابهای خلاقانه اما سنگین زمانه و مخاطب ویژه خود را میطلبند.او تاکید کرد: برای خلاقیت هیچ حد و مرزی وجود ندارد. میتوان ساده حرف زد اما خلاقانه و متفاوت. در اصل جذابیت خلاقیت به بی حد و مرزی آن است. چیزی که هنر و ادبیات را سالهاست خواستنی و کهنگیناپذیر نگه داشته، این است که قوانینی میآیند و قوانین گذشته را میشکنند. مثلاً در قصهگویی کلاسیک، تعلیق اصلی مسلم و تخطیناپذیر بود. نویسنده نباید شخصیتها و پلات داستان را لو میداد و در داستان اظهارنظر شخصی میکرد. اما نویسندهای میآید مثل کوندرا یا ناباکوف درباره شخصیتها اظهارنظر مستقیم میکند و حتی سرنوشت آنها را پیشاپیش لو میدهد. با نگاه کلاسیک تمام اینها خطای نویسندگی تلقی میشد. رجبی سپس بیان کرد: البته در ادبیات کودک و نوجوان نسبت به ادبیات بزرگسال حساسیتهایی درباره انتخاب موضوعات وجود دارد و محدودیتهایی هست که به ویژگیهای مخاطب برمیگردد و این موضوع ادبیات کودک و نوجوان را تخصصی میکند. برخلاف اینکه برخی ادبیات کودک را ساده میپندارند، ما با نوعی چالش جدی مواجهایم. در انتخاب موضوعات محدودتر هستیم و نمیتوانیم درباره همهچیز به راحتی حرف بزنیم. شرح برخی مسائل برای کودک و نوجوان سواد و فکر و اندیشه و البته خلاقیت میطلبد. مثلاً درباره موضوع پیچیدهای مثل مرگ نمیتوان شفاف و به راحتی با کودک حرف زد. هنرمند باید با استفاده از خلاقیت و نشانهها و نمادهای متفاوت موضوع را برای مخاطب خود تشریح کند، جذابیت داستان را حفظ کند، شخصیتهای نو خلق کند و مضمون را طوری شرح دهد که در دایره توان و پذیرش روحی و دانش او بگنجد. میپرسید مرز خلاقیت کجاست؟ اصولاً شان نزول خلاقیت در این است که آمده تا مرزها را بشکند.