گروه حوادث: دیوان عالی کشور درخواست خانوادهای را که قاتل فرزندشان خودکشی کرده بود قبول کردند و این بار گزارش پلیس آگاهی درباره خودکشی متهم تکلیف پرونده را مشخص خواهد کرد.ب اولیای دم زن جوان با توجه به خودکشی دامادشان درخواست کرده بودند دیه از بیتالمال پرداخت شود اما این درخواست از سوی دادگاه رد شده بود. قضات دادگاه با این استدلال که دیه از بیتالمال در پروندههایی به اولیای دم تعلق میگیرد که قاتل شناسایی نشود؛ چون در این پرونده قاتل شناسایی و دستگیر شده بود، درخواست را نپذیرفتند.بر اساس محتویات پرونده مردی اسفند سال ۹۶ با مرکز فوریتهای پلیس تماس گرفت و گزارش یک قتل فجیع را به مأموران داد. وی گفت: همکارم به نام محمود دقایقی پیش برایم پیامک ارسال کرد که از خواندن آن وحشت کردم. محمود نوشت زن سابق و پسرش را کشته و خودش هم قصد خودکشی دارد.او حرفهایی به من زد که شوکه شدم و فکر میکنم اتفاق وحشتناکی افتاده است. با این تماس مأموران پلیس به خانه محمود رفتند و پس از واردشدن به منزل با پیکر بیجان پسر هشتسالهاش به نام زرتشت روبهرو شدند. شواهد نشان میداد این کودک بر اثر برقگرفتگی جان سپرده است.محمود نیز درحالیکه خونآلود بود و به سختی نفس میکشید در گوشه اتاق افتاده بود. پیکر نیمهجان این مرد به بیمارستان منتقل شد و تحت عمل جراحی قرار گرفت. مرد ۴۲ساله که معجزهآسا زنده مانده بود، به مأموران پلیس گفت: من همسرم را کشتم و میخواستم خودکشی کنم اما چون از آینده پسرم میترسیدم ابتدا او را کشتم و سپس دست به خودکشی زدم. با اظهارات این مرد مأموران پلیس به خانه همسر سابق وی به نام زهره رفتند و با پیکر بیجان او که چند ساعت از مرگش گذشته بود، روبهرو شدند.
با انتقال جنازهها به پزشکی قانونی محمود تحت بازجویی قرار گرفت و به تشریح جزئیات زندگیاش پرداخت. او گفت: من فوقلیسانس دارم و کارمند هستم. سال ۸۵ با زهره ازدواج کردم. ما صاحب یک پسر شدیم و زندگی خوبی داشتیم. من عاشق زنم بودم و همه چیز خوب بود تا اینکه متوجه شدم همسرم به من خیانت میکند.
مدتی بود به رابطه پنهانی او با یکی از دوستان صمیمیام پی برده بودم. من و سجاد خیلی با هم دوست بودیم؛ رابطه نزدیکی داشتیم و دوستی ما باعث شده بود بعد از ازدواج هم به این رابطه ادامه بدهیم. من سجاد را مثل برادرم میدانستم و اصلا فکر نمیکردم او بخواهد به من خیانت کند و زن و زندگیام را از من بگیرد.وقتی متوجه شدم همسرم با او ارتباط دارد، رابطهام با سجاد به هم خورد و همسرم را هم طلاق دادم. با اینکه من و زهره از هم جدا شده بودیم اما همچنان همدیگر را میدیدیم. رابطه زهره با سجاد آنقدر عمیق بود که حتی حاضر نشد به خاطر پسرمان با من بجنگد و بچه را به راحتی به من داد و از او گذشت؛ با این حال من با خودم گفتم اگر کمی به زهره فرصت بدهم متوجه میشود چه اتفاقی افتاده و بازمیگردد.این متهم ادامه داد: چند ماه از جدایی ما گذشته بود که بار دیگر رجوع کردیم اما همسرم در خانه خودش و من در خانه خودم بودم. من همه تلاشم را میکردم تا توجه زهره را جلب کنم و زندگیام را از نو بسازم. همه درآمدم را صرف خرید گل و غذا برای همسرم میکردم. هرچه میخواست برایش فراهم میکردم و میخواستم به او بگویم هیچ مردی او را به اندازه من دوست ندارد تا اینکه آخرین بار با من تماس گرفت و خواست به خانهاش بروم.وقتی به خانه زهره رفتم به من گفت رابطهاش را با دوست صمیمیام ادامه میدهد و قصد دارد با او زندگی تازهای را شروع کند. جواب دادم به او علاقهمند هستم و میتوانم این ماجرا را فراموش کنم تا بار دیگر زندگیمان را از سر بگیریم اما او قبول نکرد. به زهره گفتم با این کار موجب بدبختشدن پسرمان و ازهمپاشیدن زندگی سجاد و زن و بچهاش میشود اما زهره گفت این ماجرا به او ربطی ندارد.
من که به شدت عصبانی شده بودم، همسرم را کشتم و بعد به خانه رفتم و پسرم را به قتل رساندم و بعد هم خودکشی کردم اما زنده ماندم. با اعترافهای تکاندهنده این مرد، پلیس به جستوجو در خانه وی پرداخت و یک فلش کشف کرد که حاوی فایل صوتی هفتساعتهای بود که محمود و زهره درباره اختلافهایشان با هم صحبت کرده بودند. پنج روز از این جنایت تکاندهنده گذشته بود که محمود هنگام انتقال به بازداشتگاه پلیس آگاهی درحالیکه دستهایش از پشت با دستبند بسته شده بود خودش را از راهرو طبقه سوم به پایین پرت کرد و جان سپرد.با مرگ متهم به قتل، خانواده زهره درخواست دیه از بیتالمال کردند اما شعبه 10 دادگاه کیفری این درخواست را رد کرد. پرونده با اعتراض اولیای دم به دیوان عالی کشور رفت و دیوان رأی صادره را نقض کرد و اولیای دم را مستحق دریافت دیه دانست؛ به این ترتیب پرونده یک بار دیگر برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران برگشت. هیئت قضات برای اینکه علت دقیق مرگ محمود مشخص شود پرونده را به اداره آگاهی ارسال کردند و خواستار گزارش دقیق مرگ شدند تا درباره پرونده تصمیمگیری کنند.