استاد شجریان واقعا اسطوره آواز ایرانی برای همه ما بودند
موسیقی سنتی ما مثل تخت جمشید و سی و سه پل است
روزنامه همشهری , 6 فروردين 1400 ساعت 10:20
گروه فرهنگی:سالار عقیلی ۲۷سال است که میخواند؛ سنتی و ایرانی. صدایش با گروهها و ارکسترهای مختلفی به گوش رسیدهاست؛ چه از طریق کنسرت و آلبوم و چه به واسطه موسیقی فیلمها و سریالها.چه زمانی که ردیفهای آوازی بنان را در همراهی با پیانونوازی همسرش بازخوانی کرد و چه زمانی که «وطنم» و «خوشهچین» اش به سرعت به قطعههای ماندگار موسیقی ایران بدل شد و چه زمانی که قطعههای ملی- میهنی او سرودی ملی برای ایران در همه جای دنیا شد. سالارعقیلی؛ خواننده سرشناس موسیقی ایرانی که بیش از ۷۰ اثر موسیقایی و کنسرتهای بیشمار داخل و خارج از کشور را در کارنامه هنریاش دارد برای نخستینبار در ۱۸سالگی روی صحنه رفته و از همان زمان توجه مخاطبان و آهنگسازان مختلف را به صدای خودجلب کرده، بهگونهای که سالها توانست خواننده ارکستر ملی ایران به رهبری فرهاد فخرالدینی باشد و همکاریهای گستردهای نیز با بزرگان موسیقی ایران داشته باشد. آوازخوانیهای او متفاوت است؛ وقتی که در فیلم و سریال میخواند یا در ارکسترها و یا گروههای کاملا سنتی اما همیشه تلاشاش خواندن بر مبنای موسیقی ایرانی بوده و هست اما اجرای متفاوت او را باید در اپرای «همای همایون» شنید، زمانی که اشعار خواجویکرمانی را بر شخصیت این شاعر در اپرای عروسکی بهروز غریبپور میخواند.
امسال نوروز متفاوتی را تجربه میکنیم؛ چرا که وارد قرن جدیدی از زندگی میشویم. از آنجا که آواز ایرانی قدمتش به پیش از اسلام برمیگردد و دارای پیشینه طولانی است طی این قرنها و خصوصا ۱۰۰ سال اخیر آواز ایرانی چه تغییراتی داشته است و در قرن جدید فکر میکنید ما با چه پدیدهای از آواز ایرانی روبهرو خواهیم شد؟
همانطور که میدانید قدمت آواز ایرانی خیلی طولانی است و متعلق به ۱۰۰ سال نیست بلکه حداقل از ۲۵۰- ۲۰۰ سال قبل آواز داشتیم.من بهعنوان یک خواننده که متولد سال ۱۳۵۶ هستم و از سال ۱۳۷۱ آواز خواندن را شروع کردم در روند زندگی هنریام خیلی از استادان را دیدهام و سعی کردهام همان راه و مسیر را دنبال کنیم ولی روزبهروز این مسیر برای ما سختتر میشود. در واقع طی ۳ دهه اخیر شاهد تغییرات بسیاری در زمینه آواز بودهام آن هم به خاطر نگاه نوگرایانه نسل جدید به موسیقی و از دست دادن استادان موسیقی قدیم.متأسفانه در ۱۵ سال گذشته بسیاری از بزرگترین هنرمندان موسیقی مثل استاد پایور، استاد جلیل شهناز، استاد فریدون حافظی، استاد فرهنگ شریف، استاد کسایی، استاد هوشنگ ظریف، استاد اصغر بهاری، استاد تجویدی، استاد بیژن ترقی در شعر، استاد ذوالفنون و استاد خرم، استاد لطفی، استاد مشکاتیان و استاد شجریان را از دست دادیم؛ اینها گنجینههای موسیقی بودند.
استاد شجریان در زمینه آواز واقعا الگو و اسطوره آواز ایرانی برای همه ما بودند. من با همه این بزرگانی که اسم بردم به غیر از استاد لطفی، استاد پایور، استاد مشکاتیان و استاد کسایی، تقریبا با همهشان، کار کرده بودم. با استاد مشکاتیان هم قرار بود کار کنیم حتی در منزل ایشان جلسه گذاشتیم و با حضور نوید دهقان، هنرمند خوب کشورمان صحبتهایی مبنی بر کار مشترک هم صورت گرفت اما متأسفانه اجل مهلت نداد و ایشان از بین ما رفتند. همیشه دغدغه ما ادامه دادن راه استادان آواز همچون استادان حسین طاهرزاده، بنان، دماوندی، تاج اصفهانی، ادب خوانساری، اقبالالسلطان و استاد محمدرضا شجریان بوده است.اما متأسفانه آواز ایرانی و موسیقی آوازی ما دچار تحولاتی شد. شاید این اتفاق در ۲۰ سال اخیر افتاد؛ چرا که تا ۲۰ سال گذشته آواز ایرانی همان مسیر گذشته را طی میکرد اما یکباره با بروز موسیقی پاپ، نو و تلفیقی همهچیز تغییر کرد مثل خیلی چیزها که ناخودآگاه وارد زندگی ما شد مثل اینستاگرام، اینترنت، واتساپ و تلگرام که استفاده از اینها در راه خوبش خیلی خوب است اما استفادههای نادرست از آنها لطمات زیادی به زندگی روزمره میزند.
با این تغییر و تحولاتی که به آنها اشاره کردید فکر میکنید که با تغییر قرن وضعیت و جایگاه آواز بین نسل جوان هم به لحاظ مخاطب و هم کسانی که در این حرفه کار میکنند چه تغییراتی را بهخودش میبیند؟
ما باید نسل جوان را به آواز ایرانی علاقهمند کنیم. من همیشه به این نکته اشاره میکنم که موسیقی سنتی و آواز سنتی و ایرانی ما برای عموم جامعه نیست و هیچگاه هم نبوده. درواقع این نوع موسیقی برای یک قشر خاص و مخاطب خاصی بوده و هست.با نگاه به عکسهای موجود در اماکن باستانی، تصاویری از نوازندگان کمانچه و یا نمادی از سازهای کمانچه و تنبک را میبینیم؛ بنابراین میتوان گفت که این نوع موسیقی، موسیقیای نیست که همگانی باشد و ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که همه ۸۰ میلیون نفر ایرانیای که داریم، همه موسیقی سنتی گوش بدهند؛ یعنی هر موقع اینگونه شد، بدانید که موسیقی ما غلط است و بالعکس. اگر همه موسیقی پاپ گوش کردند بدانید که یک ایرادی وجوددارد. یک بخش موسیقی سلیقهای است، یک بخش هم بهکار و سن انسانها بستگی دارد. از یک سنی ممکن است سلیقه موسیقایی شما متفاوت شود؛ مثلا از ۵۰ سالگی به بعد به موسیقی سنتی رو بیاورید یا تحولی در روحیات شما صورتبگیرد که ناگهان از ۵۰-۴۰ سالگی به بعد ناگهان بهدنبال موسیقی پاپ یا کلاسیک و حتی سنتی بروید.
من معتقدم سلیقه شنیداری موسیقی به تغییرات روحیات انسانها دارد و یا حتی نوع شغلشان؛ چرا که حرفه هر شخص در گرایش به سمت انواع موسیقی مؤثر است؛ مثلا پزشکی که به ادبیات علاقهمند است سلیقه شنیداریاش موسیقی سنتی است.بهطور کلی از آنجا که اشعار موسیقی سنتی یک مقدار ثقیل است، برای هر قشر قابلفهم و درک نیست و شاید یک جوان نیاز به اشعاری داشته باشد که در موسیقی سنتی آنها را یافت نمیکند بنابراین مجبور است بهدنبال موسیقی دیگری برود. ما نمیتوانیم ۸۰ میلیون نفر را مجبور کنیم که آواز سنتی گوش بدهند. این باید خودش اتفاق بیفتد. من بهشخصه در مسیر فعالیتهای موسیقاییام و در این راه پرمخاطره سعی کردهام موسیقی اصیل را دنبال کنم و با حفظ مخاطبین قدیمی، شنوندههای جدید را هم اضافه کنم.
ولی بهنظر من از سال ۱۴۰۰ به بعد رویکرد انسانها به موسیقی همینطور است و تغییری نمیبینم چون تا بوده همین بوده است. آنها که علاقه به موسیقی اصیل داشتند راه خودشان را دنبال کردند و آنها که به موسیقی پاپ یا موسیقی کلاسیک یا موسیقی جاز علاقه داشتند، مسیر خودشان را رفتهاند و بنابر سلیقه شخصی دست به انتخاب میزند. این است که ما در سال ۱۴۰۰ نمیتوانیم بگوییم که همه مردم به موسیقی سنتی روی میآورند و حتی نمیتوانیم بگوییم همه به موسیقی پاپ روی میآورند. همین روند ادامه دارد.اما بهطور کلی من آینده موسیقی اصیل ایرانی یا آواز ایرانی را خوب نمیبینم. با نگاهی به ۳۰ سال اخیر متوجه خواهید شد که این سبک از موسیقی متأسفانه روند بسیار خوبی نداشته و در جذب مخاطب موفق عمل نکرده است اما در عین حال هم همیشه مشتریهای خاص خود را داشته است. مثال بارز موسیقی ایرانی و مخاطبانش همانند یک فرشفروشی است که مدت ۴۰ سال مغازهاش را باز نگهداشته و مشتریهای خودش را هم دارد اما آنطور نیست که جلو در مغازه صف بکشند، ولی ورشکست هم نشده است.
در واقع با تمام موانع و مشکلاتی که سر راهش بوده همچنان توانسته سرپا بایستد و مخاطبان خودش را هم داشته باشد.
من معتقدم موسیقی سنتی، ریشه در فرهنگ و سنت ما دارد مثل تخت جمشید و سیوسه پل اصفهان است. تفاوت موسیقی سنتی و پاپ مثل فرش دستباف با فرش ماشینی است. همانطور که گفتم ما نمیخواهیم ۸۰ میلیون نفر موسیقی سنتی گوش بدهند ولی کلا اگر با این روندی که من میبینم پیش برود متأسفانه یک روز باید موسیقی سنتی را در موزهها جستوجو کنیم.
فکر میکنید مسئله به روزشدن موسیقی و عنوان نوآوری در موسیقی چقدر باعث شده است که به آواز ایرانی لطمه وارد شود؟
یک مسئله به جایگاه هنرمندان برمیگردد. چندی پیش در دیدار با آقای گلپا ایشان صحبت زیبایی کردند که روزی شخصی به من گفت: آقا ما آنقدر پول میدهیم بیا و بخوان! گفتم: من برای چه بیایم بخوانم؟ من نباید الان بخوانم. گفتم دوره من تمامشده بروید روی جوانان سرمایهگذاری کنید.همین مسئله برای استاد بنان هم اتفاق افتاد. استاد بنان هنوز صدا داشت و میتوانست بخواند. آقای روحالله خالقی یک کار نوشت و گفت: آقای بنان! یک کار جدید نوشتم. گفت: من دیگر نمیخواهم بخوانم. احساس میکنم صدایم، دیگر آن صدای قدیم نیست و نمیتوانم مثل قبل بخوانم. برای همین من میخواهم در اوج با مردم خداحافظی کنم و میخواهم که مردم همان صدا از بنان در ذهنشان بماند.زمانی که یک هنرمند به این جایگاه و به این تفکر از خودش، چه در بازیگری، چه در موسیقی، چه در خوانندگی و چه در کارهای دیگر برسد، آنجا برنده است؛ چیزی که امروزه بسیار کمرنگ شده است و کسی توجهی به تمام شدن دورههای گذشته ندارد.
دومین مسئله سلیقه است. حالا اگر کسی مثلا از صدای اقبالالسلطان خوشاش نمیآید، این دلیل نمیشود که موسیقی اصیل بد است. در واقع سلیقه و علاقه است.من به شخصه با نوآوری مخالف نیستم و همیشه هم گفتهام نوآوری آری، اما چگونه؟ در کارهای استاد بنان هم شما نوآوری میدیدید. بهنظر من «الهه ناز» یک انقلاب در کار بنان بود. همان زمان هم با اجرای این اثر خیلی از استادان واکنش منفی نشان دادند ولی میبینید که همان اثر چه تعداد جوان را به موسیقی ایرانی علاقهمند کرد. به هر حال همیشه واکنشها به نوآوری از گذشته تا به امروز مثبت نبوده؛ چرا که هر نوآوریای در جهت تغییر فرهنگی چندین ساله است و تا برای همگان جابیفتد زمان میبرد.
بله درصورتی که آن نوآوری درست اتفاق بیفتد.
بله، نوآوری باید باشد ولی با درنظر گرفتن این مسئله که صدمهای به شالوده و پایه آن موسیقی یا هر هنر دیگری نزند.
شما در یکی از مصاحبههایتان به دوره چاووش و همکاری استادان شجریان، لطفی و علیزاده اشاره کرده بودید که این بزرگان در یک برهه زمانی موسیقی دوره قاجار را با زبان روز جامعه ارائه کرده بودند که این مسئله باعث زندهکردن و شناساندن موسیقی دوره قاجار با لحنی جدید به مخاطب بوده است. سؤالم این است که چرا در شرایط کنونی این بازخوانیها و بازسازیها کم شده است؟
این سؤال شما چند جواب دارد. یکی اینکه خیلی افراد هستند که میخواهند این کار را انجام بدهند و البته کارهایی هم میکنند اما حمایت نمیشوند. متأسفانه اسپانسرها روی چیزهای خاص و کم مخاطب هیچوقت سرمایهگذاری نمیکنند. اگر این کار را بکنند شاید ناگهان تحول عظیمی ایجاد شود. آنها معتقدند که مردم دیگر این موسیقی و این کارها را گوش نمیدهند و زمان و تاریخ مصرفشان گذشته است؛ برای همین اسپانسر موسیقیهای شاد و ریتمیک میشوند.در همین کشور خودمان آنقدر خوانندههای خوب و جوانهای بااستعداد داریم که شناخته نشدهاند و محلی برای عرضه و ارائه کارشان ندارند، که اگر مردم صدای اینها را بشنوند، شاید دیگر صدای من را هم گوش ندهند. ولی متأسفانه همه اینها در منزلشان و برای خودشان میخوانند. متأسفانه هیچ حامیای وجود ندارد که دست اینها را بگیرد و تنها روی موسیقی پاپ سرمایهگذاری میکنند؛ برای اینکه در آن موسیقیها پول است ولی در موسیقیهای ردیفهای آوازی درآمدی نیست. اگر من خواننده به یک جایگاهی رسیدم که به واسطه محبت مردم بوده وظیفه خودم میدانم که دست ۴ تا جوان دیگر را بگیرم. من خودم در تلاشم با طرح یک برنامه به معرفی جوانهای بااستعداد در زمینه خوانندگی بپردازم تا شاید اتفاقات خوبی در زمینه موسیقی بیفتد.
شما سالهای پیش به همراه همسرتان خانم حریر شریعتزاده نوازنده پیانو آلبوم «مایه ناز» را با بازخوانی ردیفهای آوازی آقای بنان و زندهکردن شیوه پیانونوازی مرتضیخان محجوبی منتشر کردید که یک نوع پیوند بین گذشته و امروز موسیقی ایران بود که مخاطبان خاص خودش را هم داشت. فکر میکنید که این بازخوانیها چقدر میتواند به شناساندن موسیقی قدیم و آواز ایرانی به مخاطب امروزی کمک کند؟ و چقدر در شرایط امروزی جای خالی آن احساس میشود؟
یکی از بزرگترین وظایف ما شناساندن آثار قدما به جوانان و نسل جدید است. خوشبختانه من و سایر دوستانم همچون همایون شجریان و علیرضا قربانی در کنار کارهایمان نگاهی به موسیقی قدما داریم هر چند در این مسیر بارها شنیدهام که نباید کار فلان خواننده را بازخوانی کرد، اما اگر این کار را نکنیم این موسیقیها شنیده نخواهند شد. بهعنوان مثال همین قطعه «خوشهچین» که بنده از استاد بنان خواندم، تا قبل از اینکه من این کار را بخوانم هیچکس نمیشناخت، یا آن کار «افسون سخن» و «سبکبار» یا خیلی از کارهای دیگر که اصلا شنیده نشدهاند و با اجرای دوباره من و برخی همکارانم شنیده شدند و مردم به خوبی آنها را شناختند.
اگر این کارها صورت نمیگرفت چه میشد؟ هیچی. نوار کاستهای قدیم مربوط به ۵۰ سال پیش از بین میرفت و این آثار هم فراموش میشد. پس چه اشکالی دارد ما آثار قدما را بازخوانی و باسازی کنیم؟ در واقع باید درست اجرا کنیم که به اصل کار لطمه وارد نشود درحالیکه برخی در همین بازخوانیها به قدری بد اجرا میکنند که کل کار خراب میشود و مخاطب تمایلی به گوش دادن آن ندارد؛ چراکه اصلش به درستی خوانده شده و همه با آن خاطره دارند.
همان زمان که آلبوم «مایه ناز» منتشر شد شما در یکی از مصاحبههایتان مطرح کرده بودید که آرزو داشتم ۳۰ سال قبلتر به دنیا میآمدم که از محضر آقای بنان و تاج اصفهانی بهره ببرم.
دقیقا. دقیقا دلم میخواست ۳۰ یا ۴۰ سال قبلتر به دنیا میآمدم که این استادان را میدیدم.
فکر میکنید که نسل آینده هم اینچنین آرزوها و حسرتهایی را داشته باشد؟
صددرصد، من در موسیقی کسی نیستم. من کوچکترین عضو در این دریای بزرگ موسیقی هستم اما در نسلهای بعدی ممکن است افرادی پیدا شوند که دغدغهشان دیدن سالار عقیلی باشد و یا دوست داشته باشند همکاران من را ببینند. چون این رشتهای است که به هم بافته شده و دست بهدست سپرده است؛ یعنی همینطور میرود به نسلهای بعدی. ما میرویم که دیگران بیایند؛ این یک اصل است. همانطور که ما دوست داشتیم اقبال آذر، استاد نورعلیخان برومند، عبداللهخان دوامی، استاد حسن کسایی و دیگران را ببینیم، بالاخره یک نسلی هم دوست دارند که جوانترها را ببینند و از نظر بنده این یک چرخه هست که میچرخد و هیچوقت هم از بین نمیرود و از حرکت بازنمیایستد. به شرطی که راه را درست برویم. شاید آرزوی شما این باشد که استاد شجریان را از نزدیک ببینید. این یک آرزو است. هیچوقت آرزوی شما دیدن خوانندهای که در کاباره میخواند نیست. ولی آرزوی دیدار اقبال آذر یا بنان را داشتید چون که آنها کارشان را درست انجام دادند و راه را درست طی کردند.
شما در جایگاه خواننده با ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک تهران فعالیتهای گستردهای داشتهاید. در یک برهه زمانی ارکستر ملی باعث معرفی یکسری خوانندهها به موسیقی ایران شده، با نادیده گرفتن بحث کرونا در یک سال گذشته، فعالیتهای ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک خیلی محدود شده و حتی یک زمانی کلا تعطیل شده بود، فکر میکنید که وجود این دوتا ارکستر در سالهای آتی چقدر میتواند درخشان عمل کند و آیا میتواند مثل گذشته سکوی معرفی خوانندههای نسل جدید باشد؟
بله، من اجراهای زیادی با ارکستر ملی و ارکستر سمفونیک داشتم. در واقع حدود ۴ سال خواننده ثابت ارکستر ملی ایران بودم و بعد از بازگشایی دوباره آن یکی، دو سالی همراهشان بودم اما معتقدم که ارکستر ملی ایران ملک شخصی هیچکسی نیست و به مردم تعلق دارد. هرکسی که شایستگی اجرای ارکستر ملی را داشته باشد باید اجرا کند. تأکید میکنم باید شایستگی و پتانسیل داشته باشد. من به تازگی میخواهم یک حرکت حمایتی راهاندازی کنم که خوانندگان جوان را معرفی کنم که بیایند و اجرا کنند چون به هر حال این کار برای موسیقی کشورمان مفید است. یک قدم مثبت در راه اعتلای فرهنگ و موسیقی اصیل ماست که کسانی که واقعا لیاقت و شایستگی دارند و میتوانند بخوانند به مردم معرفی شوند.
با گروه خودتان «راز ونیاز» یا ارکستر ملی؟
فرقی نمیکند؛ قصد ما معرفی خوانندگان جوان است.
این مسئله خیلی میتواند حمایتگر باشد همانطور که قدما در کنار خودشان، چه به لحاظ نوازندگی و چه خوانندگی نسلی را مینشاندند که در همان برهههای زمانی هم اعتراضاتی را به همراه داشتند؛ بهعنوان مثال زمانی که آقای شجریان گروه شهناز را تشکیل دادند و نوازندههای خیلی جوان را آوردند اعتراض صورت گرفت.
به هر حال جوانها هم حق دارند. نمیشود گفت که هرکسی که میخواهد ساز بزند باید سن و سال داشته باشد و یا هرکسی که میخواهد خوانندگی کند باید سنی ازش گذشته باشد تا بتواند روی صحنه بیاید. امروزه دنیا تفکرش به سمت جوانگرایی رفتهاست. در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی جوانترها مسئولیت اداره کشور را برعهده دارند و روی جوانها خیلی سرمایهگذاری میشود البته این بهمعنای نادیده گرفتن مسنها و پیشکسوتها نیست؛ با احترام به پیشکسوتها و قدما بهخصوص از نیروی جوان بهرهبرداری میشود.
بهنظر من جوانترها هم حق دارند بیایند و تلاش کنند و تبدیل به استادان آینده ما بشوند. آقای جلیل شهناز، کسایی و مشکاتیان هم یک زمانی جوان بودند یا آقای شجریان. وقتی اجرای ایشان را که حدود ۴۰ سال داشتند در جشن هنر شیراز ببینید متوجه میشوید که یکدفعه به اسطوره بیبدیل آواز تبدیل شدند پس باید بهصورت سینهبهسینه و کمکم حرکت کرد تا به درجات عالی رسید.
شما در بخش موسیقی فیلم و سریال هم خیلی فعالیت داشتید و در این زمینه آثار ماندگاری با صدای شما پخش شده، چقدر این نوع موسیقی به دیدهشدن موسیقی ایرانی کمک میکند؟
در بعضی از کارهایی که من بهعنوان خواننده حضور داشتم موسیقی به نسبت خود فیلم بیشتر دیده شدهبود. حتی خود کارگردان هم به این موضوع اذعان داشته که موسیقی شما بیشتر از فیلم دانلود شدهاست. کار من موسیقی اصیل و ایرانی است و نمیتوان منکر این قضیه شد. من عاشق موسیقی سنتی و اصیل ایرانی هستم و اکثر کارهای بنده در این راستاست اما سریالها و فیلمهای سینمایی از این قاعده مستثنی هستند چون مخاطب عام دارند و نمیتوان موسیقی اصیل را استفاده کرد چون در آنجا کارگردان تصمیم میگیرد که از چه نوع موسیقیای استفاده شود. یا نباید قبول کنیم و یا اگر قبول کردیم باید به سلیقه آنها احترام بگذاریم و چیزی که از ما میخواهند را بخوانیم البته ممکن است کاملا سنتی نباشد اما قطعا مبتنی بر آوازهای ایرانی است. بهطور کلی فضای موسیقی فیلم فضای خاصی است و شاید خیلی سریالها بوده که من روی آنها موسیقی سنتی خواندم و از آن استفاده شده ولی یک جاهایی ممکن است رنگ موسیقی، پاپ و مردمیتر باشد و این اتفاق کاملا طبیعی است اما هیچ وقت با این رویکرد آلبومهایی را منتشر نکردم. البته منظورم این نیست که این نوع موسیقی بد باشد بلکه آنها متناسب با فضای سریال یا فیلم است.
در شرایط کنونی برخی کارگردانها بهخاطر دیدهشدن فیلمهایشان به سمت تیتراژهایی با فضای موسیقی پاپ و تلفیقی و استفاده از نامهای مطرح موسیقی پاپ رفتهاند و همین باعث شده که نسل جوان از موسیقی اصیل مقداری فاصله بگیرند.
این ضعف کارگردان است که به خاطر دیده شدن کار بخواهد از یک خواننده بنام استفاده کند بهنظرم این دیدگاه اشتباهی است چون خود کارگردان باید آنقدر در این مسائل قوی باشد که اجازه ندهد این اتفاق بیفتد. خوب است که یک خواننده با صدای مناسب برای یکسریال انتخاب شود و اشکالی ندارد. چون هم سریال دیده میشود و هم موسیقی شنیده میشود اما نگاه نباید تجاری باشد.
جدیدترین کار شما که اخیرا ضبط شده بسیار متفاوت است؛ در واقع آواز ایرانی روی اپرا.
بله تازهترین کار من همکاری با بهروز غریبپور کارگردان و بهزاد عبدی آهنگساز روی اپرای «همای همایون» است که برگرفته از اشعار خواجویکرمانی است. در واقع اپرای عروسکی ساخته استاد بهروز غریبپور است که آهنگسازیاش را آقای بهزاد عبدی انجام داده است. موسیقی این کار در اوکراین ضبط شده و قرار است فعلا در قالب آلبوم موسیقی منتشر شود.
بهنظرم این کار تحولی در موسیقی است؛ چون کار خیلی زیبایی شده و آوازهای خیلی جالبی دارد.
من کارهای زیادی در طول ۲۷ سال آوازخوانیام در موسیقی ایرانی انجام دادهام و میخواهم نکتهای از رسانه شما به گوش مردم برسانم. من سالهاست با این مسئله روبهرو هستم که وقتی آثاری از من در یک بازه زمانی منتشر میشود برخی مخاطبان خرده میگیرند که چرا در طول یکماه ۳ اثر از سالار عقیلی منتشر شده است.اولاً من این کار را نکردهام که در یکماه ۳ یا چند اثر را همزمان با صدای خودم منتشر کنم؛ چرا که این آثار که بعضا سالیان گذشته ضبط شدهاند، ناشران مختلفی دارند و آنها بدون هماهنگی با هم منتشر میکنند؛ بهعنوان مثال من یک کاری را ۱۸ سال پیش ضبط کرده بودم و همزمان با آلبوم دیگری منتشر شد. من از کسانی که این نکات را در فضای مجازی یا جاهای دیگر مینویسند خواهش میکنم یک مقدار بیشتر دقت کنند چون واقعا تقصیر ما نیست، ما کارها را که انجام میدهیم به شرکتهای مختلف واگذار میکنیم. همین الان من چندین کار در دست دارم که هنوز منتشر نشدهاند و ممکن است در یک بازه زمانی پشت سر هم یا همزمان منتشر شوند.
در گذشته شرکتهای پخش و ناشران برای انتشار با من خواننده هماهنگی میکردند اما امروزه نهتنها این اتفاق نمیافتد بلکه آنها در یک رقابت با همکارانشان تلاش دارند زودتر کارها را منتشر کنند و فقط آبروریزیاش برای ما میماند. خواهش من این است که این موضوع را لطفاً عنوان کنید و برای مردم توضیح بدهید که واقعا دست ما نیست. شمایی که در اینترنت و اینستاگرام بهعنوان اعتراض مینویسید «وای بر ما که سه آلبوم از سالار عقیلی همزمان منتشر شد» اصلا این موضوع به بنده ربطی ندارد، نه کسی از ما اجازه میگیرد که چه زمانی کار را پخش کند و نه در جریانش هستیم.به فرض هم اگر من ۳ تا کار در یکماه بخواهم منتشر کنم چه اشکالی دارد؟ من برای مخاطبین خودم این کار را انجام میدهم، برای کسی که صدای سالار عقیلی را دوست دارد و مخاطب من هست. کسی که سالار عقیلی را دوست دارد اگر روزی ۱۰ تا آلبوم هم منتشر کنم گوش میدهد، علاقهمند است و تحسین خواهدکرد. کسی که صدای سالار عقیلی را گوش نمیدهد و دوست ندارد و از من خوشاش نمیآید، حتی اگر من ۱۰ سال یکبار هم آلبوم بدهم باز هم کار من را نمیشنود. لطفاً این کار را نکنید آن هم در این شرایط کرونایی که ما داریم زحمت میکشیم.
نیازی نیست که اینقدر این قضیه را پررنگ جلوه بدهید. مثل این میماند که شما بروید داخل یک طلافروشی و سؤال کنید که امروز ۶ عدد النگو فروختید واقعا برایتان متأسفم، شما باید یک عدد النگو میفروختید یا بروید به یک نمایشگاه ماشین و بگویید آقا ببخشید شما امروز چندتا ماشین فروختید؟ ۸ تا؟ شما اشتباه کردید واقعا برایتان متأسفم، شما باید ۲ تا ماشین میفروختید. البته من این کار را نمیکنم و اصلا هنر قابلقیاس با نمایشگاه ماشین و طلا فروشی نیست. کار ما تولید موسیقی است؛ چه اشکالی دارد هر تعدادی که بتوانیم موزیک منتشر کنیم؟
کد مطلب: 262825