در اورژانس جای سوزن انداختن نیست
داروی کرونا یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان!
تجارت نیوز , 27 فروردين 1400 ساعت 10:07
گروه جامعه: اینجا بیمارستان رازی اهواز است. یکی از بیمارستانهایی که این روزها مقصد بسیاری از بیماران مبتلا به کرونا است و همراهان آنها از بیرون بیمارستان جایی که شبها تک و توک چادر مسافرتیشان را در پیادهرو برپا میکنند تا راهروهای داخلی اورژانس سرگردان و نگران میچرخند.«فقط یک همراه می تواند داخل برود.» این را نگهبان بیمارستان به زنی میگوید که تلاش میکند در شلوغی و در زمان پرت شدن حواس نگهبان، زن سالمندی را همراهی کند که با همراه دیگری وارد اورژانس میشود.
در حیاط بیمارستان یک اتوبوس آمبولانس دیده میشود. همین سه روز پیش، رییس مرکز اورژانس پیش بیمارستانی اهواز به ایرنا گفته بود در ۱۵ روز اول فروردین، روزانه یک بار بیماران کرونایی را توسط اتوبوس آمبولانس منتقل میکردیم اما در هشت روز گذشته به دلیل ظرفیتسازی بیمارستانها، ۲ تا ۳ بار بیماران کرونایی را جا به جا میکنیم.داخل ساختمان که میشوی، هوا هست اما کم است. فاصله اجتماعی نزدیک تریاژ یک قدم است، در نزدیکی اتاق پزشک کمتر از آن. شب است اما سالن از یک روز شلوغ هم پرهمهمهتر است.
صدای سرفه میآید اما صدای یکی از آنها بیشتر به گوش میرسد. زن قدبلندی است که نزدیک تخت اورژانس ایستاده است؛ سرفه میکند، سرفههای طولانی و تَر. بعد آن قدر سرفهها سنگین میشود که روی تخت مینشیند و کمی بعد رو به پهلو دراز کشیده است اما سرفهها قطع نمیشود.زن دیگری به بخش تریاژ نزدیک میشود. جایی که همه در ابتدا تشکیل پرونده میدهند، اکسیژن خون و فشار آنها بررسی میشود و بعد میتوانند به اتاق پزشک عمومی بروند. زن جوان به پرستار میگوید :«خانم من باردارم… نمیتونم سرپا بایستم. میشه برای من زودتر کارم رو انجام بدید.» چهارماهه باردار است و آن طور که خودش میگوید احتمالا از شوهر یا پدر شوهرش کرونا گرفته است: «اما جالبه که اونها سالمن!»
گفته میشود بیشترین محل انتقال کرونا دورهمیهای خانوادگی است. زن دیگری که ماسک و محافظ صورت هم مانع شنیدن صدای سرفههایش نمیشود، همین را میگوید. دوازدهم فروردین مهمان داشتهاند و حالا به قول خودش چند روزی است که همه علائم کرونا را دارد از علائم گوارشی گرفته تا تنفسی.اتاق پزشک اورژانس در یک قدمی بخش تزریق است جایی که همراهان بیمار پهلو به پهلوی هم ایستادهاند و صف آنها به صف بیماران منتظر برای پزشک عمومی گره میخورد.
روی در اتاق کوچک کنار اتاق پزشک نوشته شده «اتاق گچ» اما برای تزریق و سرم از آن استفاده میکنند.
جایی که بیماران به اصطلاح «بستری سرپایی» روزانه آنجا میآیند تا داروهایی مثل رمدسیویر، دگزا و داروهای دیگری برای جلوگیری از انعقاد خون برای آنها تزریق شود. اینها را دکتر به دختر جوانی میگوید که اشک توی چشمهایش حلقه زده است و با بغض از دکتر میخواهد کاری کند تا در بیمارستان بستری نشود.
همراهان بیماران در معرض ابتلا
یکباره صدای پرستار بخش تزریق بالا میرود: «آقای محترم چرا متوجه نیستید… من مجبورم آمار اورژانس را هم در لیست اینجا وارد کنم.» بعد به همکارش میگوید تا از نگهبان بخواهد برای خارج کردن همراهان به اینجا بیاید. چند ثانیه بعد خودکار را روی میز میگذارد، در شلوغی راهی باز میکند تا به میز همکارش (دو متر آنطرفتر) برسد و از آنجا تماس بگیرد. مرد میگوید که پرستار چند نفر را جلوتر از بیمار او برای تزریق و سرم فرستاده است: «اگر کارش رو درست انجام میداد این طوری نمیشد».
پرستار گوشی تلفن را سرجایش برمیگرداند و با صدای بلند توضیح میدهد که وارد کردن این اسمها در لیست به معنی استفاده این افراد از بخش تزریق نیست. آنها در اورژانس خدمات دریافت کردهاند اما همه در یک لیست نوشته میشوند. این توضیح اما مرد را راضی نمیکند. در همان راه باریکی که وسط جمعیت ایجاد شده قدم میزند و سرش را تکان میدهد. حالا نگهبان هم به جمعیت اضافه شده است و با آرامش از همراهان میخواهد محل را ترک کنند. پرستار میگوید فقط همراهان روز پنجم بمانند. هر تزریقی دو ساعت زمان میبرد.
مشکلات در پذیرش بیماران کرونایی
اما هیچ کس از جایش تکان نمیخورد. همهمه شده است و هر کسی با بغل دستیاش حرف میزند. یکی از همراهان میگوید یک سیستم پیج بذارید که همه در حیاط بایستیم و فقط وقتی ناممان را صدا کردید به داخل ساختمان بیاییم. کسی پیشنهادش را نمیشنود یا حداقل واکنشی به آن نشان نمیدهد.همه ده دوازده نفری که در یک فضای حدودا دو در سه کنار هم ایستادهاند، به سمت زنی برگشتهاند که لباس ویژه این روزهای پرستاران را به تن دارد و همه را به آرامش دعوت میکند. خودش را معرفی نمیکند اما به نظر میرسد مسئولیتی دارد. بعد او هم میرود و جمعیت به همان حال قبل خود برمیگردد و فضا اگرچه آرامتر است، تغییری در فرایندها اتفاق نمیافتد.
یک دستگاه پیجر برای فراخواندن نام همراهان بیمار میتواند وضعیت فاصله اجتماعی را در یکی از آلودهترین بخشهای این بیمارستان بهبود ببخشد تا در هفته بعد جای بیمار و همراه عوض نشود. یک پیامک راهنمایی درباره روند تشکیل پرونده در بیمارستان میتواند از اشتباه ایستادن در صف تریاژ یا بخشهای دیگر جلوگیری کند و البته فشار را از روی شانههای کادر درمان کم کند.
داروی گران حتی با دفترچه بیمه
مرد جوان قدبلندی که یک ماسک نازک به صورت دارد، با عجله به صف اتاق پزشک نزدیک میشود. کیسه قرصها را نشان میدهد و میپرسد: «میشه این داروهای مادرم رو به دکتر نشون بدم ببینم درسته؟» بعد توضیح میدهد همین چند بسته قرص و دارو یک میلیون و ششصد تومان هزینه داشته است با داشتن دفترچه بیمه.
کد مطلب: 266401