گروه اقتصادی: رشد اقتصادی کشور طی سالهای گذشته منفی بوده است. یعنی نه تنها رشد اقتصادی در کشور اتفاق نیفتاده است، بلکه اقتصاد کوچکتر نیز شده است. مشکلات و مسائلی که بر سر راه افزایش تولید در کشور وجود دارد، بخش عمدهای از توان کشور برای رسیدن به رشد اقتصادی را از بین برده است. کاهش سرمایهگذاری داخلی و خارجی، مصرف زدگی حاد، وجود بازدهی بالا در فعالیت های غیرمولد و غیر تولیدی، همه و همه دلایلی است که نفس تولید و رشد اقتصادی را به شماره انداخته است.در صورتی که رشد اقتصادی در کشور محقق شود، میتوان امید داشت که تورم نیز در کشور حل شده و مشکلات معیشتی خانوارها در جامعه نیز به حداقل برسد.
مرتضی عزتی، استاد اقتصاد دانشگاه تربیت مدرس در مورد موانع موجود بر سر راه رشد اقتصادی کشور معتقد است، برخی از این موانع اجرای سیاست های غلط اقتصادی بوده که به عنوان نمونه میتوان به این مساله اشاره کرد که گاهی با سرمایهگذاری در کشور مخالفت شده است.شاید گروه ها و افراد و نگاههایی در کشور وجود دارند که علاقه مند نیستند که سرمایهگذاری در کشور رخ دهد و حتی برای کسانی که سرمایه گذاری میکنند، موانع ایجاد میکنند و یا دولتمردان و سیاستگذاران ما به خاطر رقابتهای انتخاباتی و یا به خاطر اینکه خودشان را برای مردم بهتر نشان دهند تا بتوانند رای کسب کنند، دائم دنبال این موضوع هستند که منابع کشور را به سمت مصرف ببرند. یعنی طوری برنامهریزی و سیاستگذاری کنند، به مردم پول بدهند که مصرف کنند و دلشان برای زمان کوتاهی خوش باشد.
در صورتی که شما مشاور رئیس جمهور آینده شوید، به نظر شما در اصلاح وضعیت فعلی، کدام بخشهای اقتصاد اولویت دارد؟ چرا؟ ضمنا این بخشها چه مشکلاتی دارند و چه راهکارهایی برای حل مشکلات آنها پیشنهاد میدهید؟
به نظر بنده اصلیترین هدف همه اقتصادها افزایش رشد اقتصادی است. زمانی که در هر جامعهای رشد اقتصادی بالا برود، درآمد مردم نیز به تبع آن بالا میرود و وضعیت زندگی مردم بهتر خواهد شد و معیشت مردم هم با افزایش رشد اقتصادی و درآمد خانوارها بهبود پیدا میکند. زمانی که مردم با مشکلات معیشتی کمتری دست و پنجه نرم کنند، در این صورت، رفاه مردم و آسایش خانوارها در جامعه افزایش پیدا میکند و به تبع آن دلبستگی مردم به کشور و به جامعه و به هرچیزی که دور و برشان وجود دارد، افزایش پیدا خواهد کرد. با افزایش رشد اقتصادی در جامعه می توان امیدوار بود تورم نیز کاهش پیدا کند.
یعنی با بالا رفتن رشد اقتصادی، وضعیت خانوارها از نظر درآمدی بهتر خواهد شد و به تبع آن نیز وضعیت تورم بهبود پیدا خواهد کرد. در همین وضعیت میتوان امید داشت که شرایط اشتغال بهبود پیدا کند. به عبارت دیگر، میتوان گفت، اگر رشد اقتصادی بالا برود، همه زمینههایی که مربوط به اقتصاد است بهبود پیدا میکند. در کنار این شرایط، وقتی وضع مردم خوب شود از نظر روانی، فرهنگی، اجتماعی و سایر جنبه ها وضعیت افراد در جامعه نیز بهبود پیدا میکند. نتیجه این اتفاقات، ثبات سیاسی است که در کشور حاکم میشود. از طرف دیگر، بهتر شدن شرایط اقتصادی منجر به این موضوع خواهد شد که دولتها و حکومتها میتوانند، مالیات بیشتری بگیرند. در این صورت دولت ها این درآمد اضافه شده از طریق دریافت مالیات را می توانند خرج امنیت و دفاع بیشتر کنند. به طور خلاصه می توان گفت در صورتی که رشد اقتصادی در کشور اتفاق بیافتد، میتواند همه چیز را بهبود دهد.
* رشد اقتصادی در کشور تحت تاثیر فرآیندهای سیاسی بوده است
شما اولویت اول برای حل مشکلات اقتصادی کشور را توجه به رشد اقتصادی میدانید. همه دولتها در زمینه ایجاد رشد اقتصاد عملکردی داشتهاند. در سالهای گذشته آیا این عملکرد مناسب بوده است؟ رشد اقتصادی کم، چه مشکلاتی را برای کشور ایجاد کرده است.
نکته قابل توجه این بوده است که دولت ها عملکردهایی در این حوزه داشتهاند، اما اولویت آنها در کشور ایجاد و افزایش رشد اقتصادی نبوده است. در برخی مواقع یا بهتر است بگویم در بسیاری از وقتها اولویت شماره یک دولت ها نبوده است. در برخی از دوره ها ممکن است اولویتهای سیاسی مقدم بر آن دانسته شده و گاهی هم اعلام شده اولویت رشد اقتصادی است؛ ولی در عمل وقتی اهداف دیگر از جمله اهداف سیاسی، در تعارض با رشد قرار گرفتهاند، آن اهداف اولویت قرار گرفته و آن ها مقدم شدهاند و دیگر دستیابی به رشد اقتصادی مورد توجه دولتها قرار نگرفته است. به عبارت دیگر، غیر از اینکه معضل و مشکل ما اولویت نبودن رشد اقتصادی در بسیاری از مواقع بوده، اما نکته مهم تر از این اولویت نبودن، سیاست ها و راهکارهای غلطی بوده است که در کشور اعمال شده تا به رشد اقتصادی برسیم. در کنار این دو موضوع، برخی موانع دیگر هم موجب شده که به رشد مورد انتظار و یا حداقل رشد قابل قبول در سالهای گذشته و یا بهتر است بگوییم در دهه گذشته نرسیم.
* تصمیمگیران در کشور به دنبال رشد اقتصادی نیستند
شما 3 دلیل را برای اینکه رشد اقتصادی متناسب با آنچه در سند چشم انداز 1404 آمده و به تبع آن، آن چیزی که در برنامههای توسعه آمده نرسیم. عامل سوم برخی موانع را عنوان کردید. این موانع چه مسائلی بوده است؟
در این بین موانعی هم بر سر رشد اقتصادی بوده است. برخی از این موانع اجرای سیاستهای غلط اقتصادی بوده که به عنوان نمونه میتوان به این مساله اشاره کرد که گاهی با سرمایه گذاری در کشور مخالفت شده است. شاید گروه ها و افراد و نگاههایی در کشور وجود دارند که علاقمند نیستند که سرمایهگذاری در کشور رخ دهد و حتی برای کسانی که سرمایهگذاری میکنند، موانع ایجاد میکنند. ممکن است دست خارجی و نفوذی ها در این زمینه وجود داشته باشد و یا تفکر و اندیشه غلط و نا آگاهی و مشابه این ها باشد که با سرمایهگذاری داخلی و خارجی مخالفت میکنند. این مساله ناشی از این است که فرهنگ کسانی که در کشور در حوزه سیاستگذاری و حوزه اجرا حضور دارند، یکسان و یکدست نیست.
همه افراد حاضر در دولت و کسانی که در حال تصمیم سازی و تصمیمگیری در کشور هستند، به دنبال رشد اقتصادی نیستند. ممکن است عدهای هم عامدانه این کار را انجام دهند. نمیشود انگیزه این افراد را تشخیص داد. ولی وقتی هدف در سند چشم انداز و برنامه های توسعه اعلام می شود و افرادی مانع تحقق آن می شوند، باید گشت که چرا مانع تحقق این موضوع می شوند. باید علت یابی شود و گزینههای علت باید در پیش روی ما باشد و بررسی کنیم و ببینیم چرا این طور است و اصلاح کنیم. باید این افراد و گروه ها و نگاه ها از صحنه اجرایی و سیاست گذاری کنار گذاشته شوند.
* مخالفتها با توافقنامه چین غیرمنطقی بود
این افراد و گروهها از چه راهکاری برای تحقق خواسته خود استفاده میکنند؟
این افراد و گروهها مانع سرمایهگذاری می شوند و سرمایهگذارها را فراری می دهند. موانع زیادی را بر سر راه سرمایهگذار میگذارند و سرمایهگذاری خارجی نمیتوانند به کشور وارد شوند و وقتی هم میآیند با هزار مشکلی که برای آنها در سازمانهای دولتی ایجاد میکنند، مانع حضور آنها و انجام سرمایهگذاری در کشور میشوند. این مساله در مورد تفاهم نامه ای که با چین امضا شد هم شکل گرفت. چقدر مخالفتهای غیر منطقی و بدون پایه و اساس درباره این توافقنامه انجام شد. زمانی که سرمایهگذار از خارج می آید و قصد سرمایه گذاری در کشور را دارد، هزار و یک دخالت در کار او انجام می شود و سرمایه گذار خارجی هم عطای این مساله را به لقای آن میبخشد. سرمایه گذار میخواهد در یک منطقه آزاد سرمایه گذاری کند؛ عده ای از طریق دست هایی که در کار دارند می گویند ما را هم باید شریک کنی. این ها مانع است. ممکن است کسی که میگوید ما را شریک کن، ظاهر و وجهه خوبی هم به خود دهد و بگوید سازمان من را شریک کن. این مانع سرمایه گذاری است که باید برطرف شود. این موانعی که بویژه برای سرمایهگذاری داخلی و خارجی وجود دارد، بسیار زیاد هستند.
یا سرمایهگذاری میخواهد زمینی از سیستمی که وجود دارد مثلا شرکت شهرکهای صنعتی بگیرد. به قدری مشکلات و موانع برای وی ایجاد میکنند که ممکن است دیگر زمین را هم نخواهد. از طرفی فرد می خواهد خودش زمین بگیرد و سرمایه گذاری کند، می گویند جزو فعالیت های قابل استفاده برای فعالیت تولیدی نیست. یا مثلا فردی می خواهد نزدیک شهر خودش در تهران که زندگی میکند و میگوید نمی خواهم ۱۰۰ کیلومتر دورتر باشد و هر روز توان این را ندارم که بروم و بیایم. میگوید در ۵۰ کیلومتری تهران هیچ زمینی وجود ندارد که فعالیت صنعتی کنید. یک سری محدودیتها ممکن است زیست محیطی باشد، ولی سرمایه گذاری که از نظر زیستی در تهران باشد، ممکن است در تهران زمین برای فعالیت صنعتی پیدا نکند. دستگاههایی که متولی فراهم کردن این هستند، بی خیال این موضوع هستند. این فرد هم به جای اینکه به سمت فعالیت صنعتی برود، سرمایه خود را وادر کار دلالی میکند.
* سرمایهگذاران را تبدیل به دلال کردهایم
یعنی بخش دولتی و اصولا بوروکراتیک کشور در ایجاد شبکه دلالی نقش داشته و دارند؟
بله. فردی که میخواسته، سرمایه گذاری کند و در مقابل خود موانع زیادی را دیده است، حالا مغازه و تجارتخانه و شرکت بازرگانی ایجاد میکند و چیزی را می خرد و با قیمت بالاتر میفروشد. یعنی وی هم تبدیل به یک دلال میشود. این مساله هم موجب میشود، قیمت ها افزایش پیدا کند و هم فشار بر روی تولیدکننده افزایش پیدا میکند که مجبور می شود با دلال ها و واسطهها کنار بیاید تا بتواند محصول خود را به فروش برساند و گاهی هم ممکن است اصلا تولیدی صورت نگیرد. این موضوعاتی که گفته شد، موانعی است که در اجرا و عمل نمی گذارد سرمایه گذاری و تولید رخ دهد و رشد اقتصادی ایجاد شود. به عبارت دیگر، نباید یک بخش یا یک مجموعه را در این زمینه مقصر بدانیم، مجموعه سلسله موانعی وجود دارد که به هم مرتبط شده اند و مانع محکم و بزرگی را برای رشد تولید و در نهایت رشد اقتصادی ایجاد کرده است.
* دولت به جای تولیدمحور بودن جامعه را مصرف زده کرد
در مورد این موانع که گفته شد می توان به مواردی اشاره کرد که در سطح کلان اقتصادی وجود دارد؟
در سطح کلان اگر بخواهم برای شما مثال بزنم، میتوان گفت، دولتمردان و سیاست گذاران ما به خاطر رقابتهای انتخاباتی و یا به خاطر اینکه خودشان را برای مردم بهتر نشان دهند تا بتوانند رای کسب کنند، دایم دنبال این موضوع هستند که منابع کشور را به سمت مصرف ببرند. یعنی طوری برنامه ریزی و سیاست گذاری کنند به مردم پول بدهند که مصرف کنند و دلشان برای زمان کوتاهی خوش باشد که این مساله به صورت موقت خواهد بود. در صورتی که اگر سیاست دولت، رشد محور باشد، باید همین منابع را به طرف تولید ببرد نه اینکه سیاستهایی را اعمال کند که مصرف در جامعه افزایش پیدا کند. الان طی چند دهه اخیر هر روز رشد مصرف در کشور را شاهد بودهایم و این افزایش در مصرف بیشتر از رشد در تولیدمان بوده است. این موضوع معنایش این است که از تولیدگرایی به طرف مصرف گرایی حرکت کردهایم. این سیاست هایی که توسط دولت و مجلس قابلیت اجرا پیدا میکند و پول کشور را به سمت مصرف میفرستند، باید برطرف شوند. زیرا این ها خودش مانع اساسی برای رشد اقتصادی است.