گروه سیاسی: جریان اصلاحات پس از تجربه توفیقهای متوالیِ انتخاباتی در دهه ۹۰، در جریان انتخابات مجلس یازدهم و دولت سیزدهم دوباره عرصه را تنگ دید و به همین دلیل تحلیلها و نظرهای مختلفی درباره سرنوشت این جریان در عرصه سیاسی و البته جایگاهی که میتوانند در نظام مدیریتی داشته باشند، طرح میشود.
با این حال عقیده عمومی و مشاهدات موجود مؤید این قضیه است که اصلاحطلبان وارد فضای حاشیهنشینی شدهاند مگر اینکه اتفاقی کاملاً پیشبینیناپذیر شرایط سیاسی و اجتماعی را به یکباره دستخوش تحولی عظیم کند.
فیاض زاهد، استاد دانشگاه و فعال سیاسی اصلاحطلب، در گفتوگو با اعتمادآنلاین میگوید: «بخش عمدهای از جریان اصلاحطلب معتقد به فاصله گرفتن از قدرت و بازگشت به جامعه از طریق تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی و فعالیتهای حزبی هستند.» مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
*جریان اصلاحات مشخصاً به عنوان تشکلی فعال در عرصه سیاسی به استقبال حاشیهنشینی دوباره رفته است. این وضعیت را چطور تحلیل میکنید؟
شواهد نشان میدهد با اوضاعی دوگانه مواجه هستیم؛ یعنی تا زمانی که دولت آقای روحانی مسئول بود- که کمتر از یک ماه دیگر این دوره تمام میشود- بخشهایی از جریانهایی که به صورت تکنوکراتیک و حکومتمدارانه به امر اصلاحطلبی باور دارند معتقد بودند همچنان جزئی از کنشهای سیاسی و اجتماعی خواهند بود. اما بعد از سیزدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری همه چیز به کل فرق کرد و باید دید در آینده اصلاحات چه وضعیتی پیدا خواهد کرد.
*البته عدهای هم در درون اصلاحطلبی فاصله گرفتن از قدرت را اولویت میدانند.
بخش عمدهای از جریان اصلاحطلب معتقد به فاصله گرفتن از قدرت و بازگشت به جامعه از طریق تقویت نهادهای مدنی و اجتماعی و فعالیتهای حزبی هستند تا با «بازبینی شرایط اجتماعی» و البته نگارش مانیفست جدید مبتنی بر واقعیتهایی که باید در بستر حقیقی جامعه شکل بگیرد، اوضاع را به نوعی سامان دهند.
*لازمه رسیدن به این هدف چیست؟
برای تحقق این هدف بازبینی نگرش و دیدگاههای اصلاحطلبی لازم است؛ مثلاً اینکه چه پالایشی را باید رقم بزنند و چه نوع کادرسازیای نیاز است. همچنین باید موضعگیریشان را نسبت به نیروهای اپوزیسیون مشخص کنند. از سوی دیگر در سطوح فرهنگی و اجتماعی که احتمالا در بخشی از این حوزهها گشایشی فراهم شود، با مشاهده شرایط و مطابق با وضعیت باید برای خودشان برنامهریزی داشته باشند.
*تکلیف اصلاحطلبان با موانع و مانعسازیها چیست؟
به هر حال تلاش برای تحدید تفکر اصلاحطلبی و فعالان اصلاحطلب تلاشی است که بر آن اصرار میشود. مدلی که در انتخابات ۹۸ و ۱۴۰۰ اعمال شد نشان داد برخی از نیروها با انگیزهای بالا خواهان یکدست کردن فضای سیاسی هستند. به همین دلیل سعیشان را به کار میگیرند تا گروههایی را که مثل خودشان فکر نمیکنند، حاشیهنشین کنند.
*یکدستیای که اکنون تحقق یافته است به کجا ختم خواهد شد؟
شرایط بینالمللی با آنچه در ذهن و رفتار افراطیون و تندروها میگذرد در تضاد کامل است. از نظر اقتصادی اوضاع بحرانیتر خواهد شد و مناسبات بینالمللی برای ایران به سمت تهدید و تحدیدهای بیشتر پیش خواهد رفت. در واقع آنچه به نام کارآمدی میشناسیم، با اصلاحطلبان وضعیت نامطلوبی پیدا کرد چه برسد به اینکه امور در اختیار اصولگرایان تندرویی باشد که فقط متخصص به پا کردن جنگهای روانی، سلبی و ایذایی هستند و هیچ درکی از اداره جامعه ندارند.
همه دیدند که اصولگرایان در اوج درآمدهای نفتی، حاکمیت یکدست تشکیل دادند و در دولت احمدینژاد ۷۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی به دست آوردند که نتیجهاش شد زندانی شدن بخش وسیعی از دولتمردان دولتی که آنها آن را «معجزه هزاره سوم» مینامیدند. علاوه بر این، رئیسجمهوری را که حرفهایش را «توصیهنامههای امام زمان» میدانستند، اکنون یک فرد منافق، نفوذی و سردسته جریان انحرافی به شمار میآورند. معلوم است با توجه به شرایط روز، جریان تندرو تحت هیچ شرایطی موفق به یکدستسازی نخواهد شد.
*در پایان حرفی مانده است؟
از تهِ دل آرزو دارم اصولگرایان موفق شوند و مشکلات و مصائب را کم کنند. اما با توجه به شناختی که از این جریان دارم، محال است به آرزویم برسم.