گروه سیاسی: روزنامه همدلی نوشت: دو انفجار در تاسیسات هستهای نظنز، یک ترور کاملاً موفق در آبسرد تهران، حمله پهپادی به کرج؛ همه این خرابکاریها فقط درعرض یک سال اخیر! آیا نباید بیشتر از همیشه به فکر بازبینی جدی در دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و از آن مهمتر نگران «رخنه»های آن باشیم؟
هفدهم تیرماه خبرگزاری فارس نوشت: «سه تن از پرسنل یکی از نیروگاههای مهم برق در کشور که وظیفه تولید و برقرسانی به شهرهای بزرگ را داشتند به جرم همکاری با گروهکهای ضد انقلاب توسط نهادهای نظارتی شناسایی و دستگیر شدند. این افراد در راستای تخریب و از کارانداختن بخشی از نیروگاه برق و ایجاد قطعیهای مکرر برق در برخی شهرهای بزرگ فعالیت داشتند.» که البته این خبر بعداً تکذیب شد.
پانزدهم تیرماه، علی ربیعی، در نشست خبری خود با اهالی رسانه درباره حمله پهپادی در کرج گفت:«اصل خرابکاری را تأیید میکنم و این خرابکاری منجر به آسیب قابل توجه انسانی و تجهیزاتی نشده است. آسیب مختصری به سقف یکی از سولهها وارد شده که در حال تعویض آن هستند. بار اول نیست که متوقف کردن تلاشهای ایران از سوی تنها کشوری که از قطع گفتوگوها منتفع میشود صورت میگیرد.»
سرقت آرشیو هستهای تورقوزآباد در سال ۹۷، انفجار در یکی از سالنهای تاسیسات هستهای نطنز در ۱۲ تیر ۹۹، ترور محسن فخریزاده در ۷ آذر ۹۹، حادثه در شبکه برق تاسیسات غنیسازی نطنز در فروردین ۱۴۰۰، و حالا این خرابکاری پهپادی، جدیدترین ضربه و نفوذ امنیتی به صنایع هستهای ایران است که توسط مقامات رسمی تایید شده. آمار بسیار بد و نگرانکنندهای طی سه سال اخیر برای نیروهای امنیتی کشور که نه تنها همه دستاندرکاران امنیت کشور بلکه مردم و دلسوزان ایران را هم نگران میکند. اینها را بگذارید کنار افشای تاسیسات زیرزمینی فردو در سال ۸۸، ترور چهرههای مشهور برنامه هستهای ایران بین سالهای ۸۵ تا90، حمله سایبری «استاکسنت» در سال ۸۹ و ...
اسرائیل سالهای سال است که شمشیر را از رو بسته و همه دنیا میدانند که ترور و خرابکاری با تاروپود رژیم کودککش صهیونیستی عجین و از شیوههای مرسوم آنهاست و نوک پیکان حملاتش هم به سمت ایران است، اما نکته مهمتر این که این اقدامات علیه امنیتیترین و حفاظت شدهترین اماکن یا شخصیتها با موفقیت انجام شده نه ساختمان یا افراد کم اهمیت. همه آنهایی که دستی بر آتش دارند میدانند که عبور از چنین سپرهای دفاعی سختی بدون نفوذ در دستگاههای اطلاعاتی کشورها کار بسیار سخت یا غیرممکنیست.
یوسی کوهن، رئیس سابق موساد، در مراسم تودیع خود با اشاره به سرقت اسناد هستهای ایران از تورقوزآباد و سایر اقدامات خرابکارانه در نطنز گفت در دوره ریاست او بر موساد، اسرائیل توانسته تا «قلب قلب ایران» نفوذ کند. حتی اگر بپذیریم مقامهای اسرائیلی در این زمینه اغراق میکنند از اظهار نظر مقامهای ایرانی درباره ضعفهای دستگاههای امنیتی نمیتوان گذشت. محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام روز چهارشنبه ۲۵ فروردین در گفتوگو با خبرگزاری مهر حمله به تاسیسات اتمی نطنز را «رخدادی حیثیتی» دانست و گفت:«کشور به طور گسترده یک آلودگی امنیتی پیدا کرده است و نمونه آن این است که کمتر از یک سال، سه رویداد امنیتی اتفاق افتاده است؛ دو انفجار و یک ترور.»
او در ادامه افزود:«قبل از این، از اسناد به کلی سری هستهای ما سرقت شده است و قبل از آن چند ریز پرنده مشکوک آمدند و کارهایی انجام دادند. پس معلوم است آلودگی امنیتی پیدا کردهایم.»
رضایی در تبلیغات انتخاباتی هم گفته بود یکی از برنامههای دولتش این است که تمام ردهها، وزارتخانهها و جاهای حساس را از منابع نفوذی احتمالی پاکسازی کند. او گفته بود:«معمولاً در دنیا هم چنین قاعدهای وجود دارد که هر ده سال، بیست سال، کل سیستم را سالمسازی امنیتی میکنند. ما مدتها است که این کار را نکردهایم و شاید سی سال گذشته است و این سالمسازی امنیتی به وجود نیامده است.»
حسین دهقان، مشاور رهبری، بعد از ترور محسن فخریزاده گفته بود این ترور به دلیل «رخنه و نفوذ و شکاف» در ساختار امنیتی ایران رخ داده است. در اظهار نظری دیگر، علیرضا زاکانی ایران را بهشت جاسوسان خوانده بود و فریدون عباسی نیز با برشمردن و شرح چگونگی ضرباتی که دشمن طی چند سال اخیر به تاسیسات هستهای وارد کرده، تلویحا بازرسان سازمان بینالمللی انرژی اتمی را متهم به همکاری با جاسوسان کرد و ضمناً گفته بود لزومی ندارد افرادی چون نمایندگان مجلس از تاسیسات هستهای بازدید کنند.
بعد از اتفاقات متوالی اخیر، خیلی از مقامات کشور درباره نفوذ و ضعفهای امنیتی سخن گفتند، ولی به نظر میرسد اکثر این صحبتها ناظر بر اختلافات جناحی باشد. خیلی از اصولگرایان در انتقاد از دولت حسن روحانی پروژه نفوذ را مطرح میکنند. جواد کریمی قدوسی، نماینده مشهد در مجلس و از مخالفان دولت در خردادماه ۹۶ در گفتوگویی با افکارنیوز میگوید:«مسئله نفوذ در خیلی از دولتها مطرح بوده اما در دولت یازدهم شاهد بیشترین نفوذ هستیم». ولی به نظر میرسد بسیاری از خرابکاریها خارج از حیطههای حفاظتی دولتها شکل گرفته است. بعد از ترور دانشمندان هستهای در بین سالهای 85 تا 90 مسئولیت حفاظت از این چهرهها به سپاه سپرده شد، اما در سال 99 محسن فخریزاده از ارشدترین و شاید محافظت شدهترین مقام هستهای و دفاعی کشور، به آن شکل کاملا برنامهریزی شده در نزدیک تهران ترور شد و به گفته مقامات عوامل آن همگی گریختند.
درترور شهید فخریزاده هم ابتدا وزارت اطلاعات به کوتاهی متهم شد، ولی وزیر اطلاعات در گفتوگوی ویژه خبری ضمن بیان اینکه ما پنج روز قبل خبردادیم، دشمن قصد انجام عملیات درآن نقطه را دارد گفت:«فخریزاده جزو نیروهای مسلح بود و آن فردی هم که اولین تدارکات را برای ترور انجام داد جزو نیروهای مسلح بود. ما چون نمیتوانستیم در حوزه نیروهای مسلح کار اطلاعاتی انجام دهیم از مسئولین مربوطه نفر خواستیم بیایند بنشینند و روی قضیه کار کنیم ولی قبل از اینکه نمایندهای معرفی شود این اتفاق افتاد.»
اطلاعاتی که یوسی کوهن درمورد سرقت اسناد هستهای فاش کرد تکاندهنده بود و نشان از اطلاعات دقیق آنها از جزئیات مسائل امنیتی داشت. او در مورد نحوه ربودن اسناد هستهای گفته بود ۲۰ مأمور موساد در این عملیات شرکت داشتند که هیچکدام اسرائیلی نبودند. برخی از آنها از ایران خارج شدهاند و همه آنها زنده هستند. با این حال موساد در تلاش است تا بقیه افراد باقی مانده را نیز از ایران خارج کند. او گفت:«عوامل موساد برای سرقت اسناد تنها هفت ساعت وقت داشتند و پس از آن نگهبانان و خودروها میرسیدند و آن موقع نمیشود از روی نرده بپرید یا از وسط دیوار بگذرید. تیم موساد آژیرها را از کار انداخت و در انبار را باز کرد و ۳۲ گاو صندوق را باز کرد. بعد از آن چندین کامیون برای فریب مقامهای اطلاعاتی ایران در اطراف تهران حرکت داده شد تا آنها نتوانند کامیون حامل اسناد را شناسایی کنند.» به گفته او مقامات ایرانی «فردا صبح» متوجه ماجرا میشوند و جادهها را میبندند.
هفتهنامه بریتانیایی جویش کرونیکل هم به نقل از منابع اطلاعاتی ناشناس درباره ترور محسن فخزیزاده نوشت:«عوامل موساد یک برنامه دقیقه به دقیقه برای زیر نظر گرفتن حرکات آقای فخریزاده را تهیه و اجرا کردند. آنها به مدت هشت ماه، با آن مرد نفس کشیدند، با او بیدار شدند، با او خوابیدند، با او سفر کردند. مسیر روزانه، سرعت و زمان حرکت خودروی او را میدانستند و دقیقاً میدانستند از کدام درها برای بیرون آمدن استفاده میکنند.»
علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، معتقد است تنوع دستگاهها به خودی خود اشکال ندارد و شاید مصلحت هم باشد که یک دستگاه متمرکز نباشد که قابل کنترل نباشد، اما یک جایی باید با اقتدار کنترل کند و آنجا شورای عالی امنیت ملی است. یونسی همچنین معتقد است موازیکاری و تعدد دستگاههای اطلاعاتی خود باعث نفوذ میشود. او اخیراً در گفتوگو با جماران با اشاره به این که بعد از دوره وزارت خود بر اطلاعات، سازمانهای جدیدی در مقابل وزارت اطلاعات ایجاد شد که وزارت اطلاعات را تضعیف کردند، گفت:«آن سازمانهای جدید و موازی وزارت اطلاعات به جای اینکه با نفوذ مبارزه کنند مشغول کنترل و مبارزه با خودیها شدند. میدان برای نفوذ سرویسهای جاسوسی دنیا باز شد.
باید موازیکاری و رقابت را پایان داد و اولویتهای سرویسهای داخلی ما مبارزه با نفوذ باشد نه عناصر داخلی که منتقد و معترض هستند. الآن اولویت برای خیلی از سازمانهای اطلاعاتی ما کنترل و مواظبت عناصر داخلی است و نفوذ دشمن نیست.» از نظر یونسی همیشه و در همه جای دنیا نفوذ سرویسهای جاسوسی در احزاب، سازمانها و گروههای افراطی آسان است. او میگوید:«برای مبارزه با نفوذ چند کار باید کرد. اول اینکه همه جریانهای افراطی و تندرو را باید تعطیل کرد و کسانی که متملق، چاپلوس و تحریک کننده هستند و مدام به اختلاف و دشمنی دعوت میکنند را باید دور کرد.کسانی که سخنرانی میکنند و مدام افراد یک جریان را میکوبند. کسانی متملق و چاپلوس هستند. این تیپ افراد هستند که به راحتی میتوانند بالا بیایند. اگر میخواهید نفوذ را تعطیل کنید اینها را تعطیل کنید.اگر افراد متملق، چاپلوس و افراطی را تعطیل کنیم دروازه ورود نفوذیها راحت بسته میشود. ولی متأسفانه الآن میبینیم هرکس شعار تندتری بدهد، اقدام تندتری بکند و عملیات تندتری داشته باشد بیشتر بالا میرود و در کنار او افرادی هم بالا میآیند. راه نفوذ دشمن این است.»
اطلاعات حساس کشور، متاعیست که همیشه خریداران خوبی دارد و اتفاقا همین اختلافات جناحی و اولویت داشتن رقابتهای داخلی بر مسائل امنیت ملی و پیرو آن موازیکاریهای امنیتی، قدرت گرفتن رادیکالها و متملقین، تنش در روابط با همسایگان همه و همه راه را برای نفوذ خریداران اطلاعات کشور و حتی استخدام نیروها توسط سرویسهای خارجی باز میکند.