گروه سیاسی: روزنامه همدلی نوشت:روزی که سعید نمکی گفت وزیر بهداشت فلان کشور به من نامه نوشته که شیوه مدیریت ایران در مقابله با کرونا را الگوبرداری کند، همه مردم و کارشناسان باید سایر انتقادات به اقدامات مقابلهای با کرونا را کنار میگذاشتند و مصر میایستادند که وزیر نام آن کشور را بگوید. اگر نمیگفت که معلوم میشد فقط یک ادعا بوده است، اما اگر نام کشوری گفته میشد باید میرفتیم سراغ آن کشور و میپرسیدیم تو چرا باید الگوی مقابله با کرونای کشوری مانند ژاپن را رها کنی که با حدود ۱۲۶ میلیون جمعیت از آغاز اپیدمی نزدیک به ۱۵ هزار فوتی داشته و بهدنبال الگوی مدیریت ایران ۸۰ میلیونی باشی که تعداد فوتیهای کروناییاش از ۹۳ هزار نفر، بنا بر آمارهای رسمی! عبور کرده است؟ از آن کشور بپرسیم الگوبرداری از این مدیریت چه نفعی برای تو دارد؟ شاید اگر همین یک مسئله را جدی پیگیری میکردیم و دلایل علاقه آن کشورها به مدیریت کرونا در ایران را متوجه میشدیم امروز خیلی از مسائل روشنتر میشد. اما واقعاً چرا برخی مسئولین چنین ادعاهایی دارند؟
در این باره باید گفت حساب کرونا از سایر وعدهها جدا است، وضعیت تعداد فوتیها و موارد ابتلا را با وجود همه تردیدها میشود از شلوغی بیمارستانها و کمبود تختها فهمید. کمبود دارو در داروخانهها و سرگردانی مردم در میان دلالهای دارو خود نشاندهنده روزهای ناخوشِ مردم ایران است؛ لذا در چنین شرایطی که مدیران در میدان عمل توفیق پیروزی ندارند، سودای موفقیت را در پشت تریبونها جستوجو میکنند و مدعی الگو بودن برای مدیریت جهانی میشوند، چراکه میدانند کسی پشت این ادعاها را نمیگیرد تا واقعی بودن آنها را بررسی کند. اما آیا دوره چنین ادعاهایی تمام شده است؟ حالا اگرچه دوره مدیریت آقای نمکی سپری شده و محمود احمدینژادی دیگر رئیسجمهور ایران نیست، اما نکته اینجاست که بهنظر میرسد چنین ادعاهایی نهتنها تمام نشده بلکه احتمالاً در ماهها و شاید سالهای آینده ادامه خواهد داشت؛ چراکه جدا از برخی تفاوتها، بنیادهای فکری مدیران جدید کشور چندان فرقی با بنیادهای فکری احمدینژاد و سعید نمکی ندارد. یعنی همانند یکدیگر مدعی مدیریت انقلابی هستند که گویی میتوانند همه مشکلات کشور را در یک چشم بههم زدن حل کنند. آنها با وجود اینکه تقریباً هیچ رقیبی در انتخابات گذشته نداشتند، برای اطمینان از پیروزی مجبور شدند چنین باوری را در جامعه تزریق کنند که اگر ما بر سر کار بیاییم وضعیت کشور چنین و چنان میشود، خودشان هم اگر نخواستند حواریون حلقه یک و دوی آنها چنین باوری را به جامعه تزریق کردند. نشانههای چنین تصوری را هنوز که دولت جدید بهشکل کامل مستقر نشده میتوان متوجه شد، مثلاً حل فوری و سریع واکسیناسیون عمومی یکی از وعدههایی است که داده شده است، شاید بههمین دلیل هم باشد که مدیر یکی از موسسات تولید کننده واکسن در اولین تصمیمگیریها بر صندلی معاون اولی رئیس دولت نشسته است.
اما امروز آنهایی که باید بدانند، میدانند حل مشکلات کشور با روشهای گذشته میسر نیست. باید نگاه سیاستگذاران به روابط داخلی با مردم و تعامل خارجی با سایر کشورها تغییر کند. این هر دو تغییر شاید بتواند در مسیری با شیب ملایم فقط موانع پیشرفت و توسعه را بردارد، بعد از آن خود ماجرای دیگری است که باید با یک مدیریت صحیح مشکلات اقتصادی، بهداشت، کرونا، کمبود آب و برق و ... جبران شود.