گروه حوادث: مردی که برادرزنش را در پی یک درگیری در جشن تولد به قتل رسانده است، با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم شد. متهم مدعی است در حالت مستی دست به قتل زده اما برادرزنش را دوست داشته و قصد قتل نداشته است. رسیدگی به این پرونده از شامگاه بیستویکم تیر سال 98 آغاز شد. وقتی صدای فریادهای کمکخواهی یک زن در خیابان پیچید، همسایهها هراسان از خانههایشان بیرون دویدند و متوجه درگیری خونین مرد همسایه به نام رضا با برادرزنش به نام سامیار شدند.
سامیار غرق خون روی زمین افتاده بود و خواهرش بالای سرش فریاد میکشید. با تماس همسایهها، مأموران کلانتری ۱۳۲ نبرد بلافاصله در محل حاضر شدند و سامیار با آمبولانس به بیمارستان منتقل شد، اما ساعتی بعد به خاطر شدت خونریزی جان سپرد. بررسیها نشان میداد در جشن تولد رضا، بزم شبانه به خاطر رجزخوانیهای داماد و برادرزن مست به عزا تبدیل شد.
با مرگ پسر جوان، شوهرخواهر 35سالهاش بازداشت شد و به ارتکاب جنایت مستانه اعتراف کرد. رضا در حالی در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد که اولیایدم برای او حکم قصاص خواستند.
وقتی متهم روبهروی قضات ایستاد در تشریح جزئیات درگیری خونین گفت: آن شب، تولدم بود و در خانه مادرزنم میهمان بودیم. آنها برایم جشن تولد گرفته بودند. برادرزنم هم آنجا حضور داشت که با هم مشروب خوردیم و در حال مستی، به صورت لفظی با هم بحث کردیم.
بعد از پایان جشن او همراه من و همسرم به خانهمان آمد. میگفت میخواهد با من تسویهحساب کند. در نهایت من و برادرزنم با هم درگیر شدیم. متهم ادامه داد: من برای پایاندادن به درگیری به اتاقم رفتم و خوابیدم؛ اما چند دقیقه بعد همسرم که پریشان بود بالای سرم آمد و من را بیدار کرد.
او میگفت برادرش شیشه پنجره را شکسته و خودزنی کرده است. من خیلی ترسیدم. او مست بود و حال طبیعی نداشت. بههمینخاطر میخواست خودزنی کند. من شیشه را بهزور از دستش گرفتم و او را از خانهام بیرون کردم. متهم در ادامه گفت: سامیار دستبردار نبود و مقابل در خانه ما داد و فریاد راه انداخته بود. چون دیروقت بود به خاطر همسایهها و از ترس آبرویم بار دیگر مقابل در رفتم.
من برای ترساندن او کارد آشپزخانه را هم همراهم برداشتم. او همچنان مقابل در فحاشی میکرد که سعی کردم او را آرام کنم اما نشد. من که در حال مستی کنترل اعصابم را از دست داده بودم چند ضربه چاقو به گردن و شکم او زدم که با فریادهای همسرم همسایهها از خانهشان بیرون آمدند و من همانجا بازداشت شدم.مرد جوان درحالیکه سرش را پایین انداخته بود، به قضات گفت: باور کنید من قصد کشتن برادرزنم را نداشتم و نمیدانم چطور شد که چاقو کشیدم. ما هر دو مست بودیم و حال طبیعی نداشتیم. من شرمنده خانواده همسرم هستم و از آنها طلب بخشش دارم.
من در جلسه قبلی هم گفتم که شرمنده خانواده همسرم هستم. من نمیخواستم چنین اتفاقی بیفتد و عمدی این کار را نکردم و حالا هم هر کاری بخواهند برای اینکه به آرامش برسند انجام میدهم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده متهم را به قصاص محکوم کردند.