نامه یک جانباز در باره حواشي سفر روحاني
منتقدان سفر استاني روحاني به اهواز بخوانند
1 بهمن 1392 ساعت 12:58
گروه سياسي: يكي از فعالان سياسي اصلاحطلب خوزستان و عضو ستاد استقبال مردمي از رييسجمهور در سفر استاني اخير، در نامهاي سرگشاده به آقاي روحاني گزارش بازداشت خود در جريان سخنراني ايشان در مصلي اهواز را تشريح كرده است كه متن آن را با اندكي تلخيص ميخوانيد:
ریاست محترم جمهوری
جناب آقای دکتر روحانی
با اهداء سلام
به استحضار ميرساند اینجانب "تورج سلحشور" از جانبازان جنگ شهر اهواز، عضو انجمنهاي حمایتی و از فعالان مدنی، عضو ستاد جنابعالی در انتخابات ریاست جمهوری که بخشی از هزینههاي ستاد را عهده دار بوده، تلاش کردم با چاپ پوستر و بنر و همچنین فراهم نمودن سایر مقدمات جهت استقبالی درخور و مناسب شأن حضرتعالی در سفر به کلان شهر اهواز، رسالت خویش در ستاد مردمی استقبال از رئیس جمهور را به انجام رسانم.
و اینک آنچه شما ميبایست تا بدانید: در ابتدا خاطرنشان ميگردد نحوهي ورود مردم شریف اهواز به مصلی نماز جمعه، دور از شأنی انسانی و موجب تأسفی عمیق بود. ابتدا در گیت ورودی توسط مأمورینی در چندین مرحله بازرسی شده و هرگونه تصویری از جناب آقای هاشمی رفسنجانی و آقای خاتمی ضبط ميگردید با این توضیح که: اینها ممنوع التصویرند و احدی حق ِ همراه داشتن این پوسترها را ندارد. شگفت انگیز اما گذرگاه بعدی بود … در این ورودی مردم را -متأسفانه - نیم خیز نموده و به صورت زیگ زاگ (ضرب دری ) از روی میلههاي داربستی عبور ميدادند.
و شرمنده ام از بیان آنچه بر ما گذشت: گویی بوزینگانی را در پارک وحش به بالا رفتن از میله مشغول ميدیدی و این تصویر از مردمی که ساعتها انتظار، آنان را برای دیدار با رئیس جمهور منتخب خود بی تاب کرده بود، شایسته نبود. و اما پس از اینها همه و در پی ۳ روز تلاش و تکاپوی بی وقفه که جهت مهیا نمودن مقدمات استقبال از سر گذرانده بودیم، تن خسته اما مشتاق وارد مصلی شدیم. ساعت ملاقات عمومی را ۹ صبح اعلام کرده بودند و تاخیر در پرواز هواپیمای ریاست جمهوری انتظار را طولانی کرده بود، مرتبأ تماس تلفنی ميگرفتم و وضعیت پرواز را به اطلاع اطرافیان ميرساندم.
همین باعث شد عدهي بسیاری قصد کنند نامهها، عریضهها، درخواستها و شکایتهاي مکتوب شان را به من بدهند که به دست رئیس جمهور برسانم … امتناع نموده و عنوان کردم: رئیس جمهور قول دروغ و وعدهي بیجا به مردم نميدهد، قصد فریب ما را ندارد لذا مطابق برنامه و قانون عمل کرده و در برنامهي ایشان جایی برای پرداخت وجوهات نقدی و تصمیمهاي آنی و دستورهاي میلی نیست … این امر موجب درگرفتن بحث و ایراد تحلیلهاي مختلف پیرامون دولت آقای احمدی نژاد و وقایع ۸۸ و بابک زنجانی و پروندهي سه هزار میلیاردی و سایر گرفتاریهايي که به علت عدم پایبندی به قانون و استفادهي ابزاری از دین و شعار و شعار و شعار که گریبانشان را رها نميکند، شده بود.
این بحثها باعث جلب توجه مامورین در صحن مصلی شده و مرتباً اقدام به فیلمبرداری و عکاسی نمودند، این عمل مردم را تهییج کرد، شعار در مورد زندانیان سیاسی و رفع حصر و بعضاً فریاد: عکاس بیا پایین را به همراه داشت. که من با سکوت نظاره گر این ماجرا بودم. ساعت ۱۱:۵۵ دقیقه بود که مامورین به شکل مهیبی هجوم آوردند، مرا و ۳ نفر دیگر که یکی از ایشان برادر سه شهید که برادر دیگرشان نمایندهي مجلس است را با خود بردند.
در حالی که ما را تحت الحفظ به کانکس نگهبانی برده بودند، آقای موسوی بخشدار و مسئول تامین شهر اهواز پادرمیانی کردند که: سلحشور و دوستان دیگر را من کاملن ميشناسم، آنها را آزاد کنید. کسی که خود را .... معرفی ميکرد و فرماندهي مامورین بود اعلام کرد که فرماندهی چنین اجازهاي نمیدهد. آقای موسوی تصریح کرد: نگران نباشید، با آقای دهقان معاون امنیتی استاندار و جناب فرماندار اهواز مسئله را حل مينمایم ولی تاثیری نداشت. اذان ظهر بود، نه اجازهي نماز خواندن به من دادند و نه آبی برای نوشیدن، و این تشنگی و نیاز به نیایش و آرامش که در محل اقامهي نماز از آن محروم شده بودم تلخی ِ آن لحظات را صد چندان ميکرد.
بالاخره به وسیلهي تنها آمبولانس موجود در مصلی که برای مواقع ضروری (شاید موقعیتهايي اینچنین) در بخش ویژه آماده بود، ما را به ....بردند. پذیرای ما اینجا کشیدههاي محکم به صورت و سیلیهاي آبدار به غرورمان بود، الفاظ زشت و رکیک راننده را از زیر کتم که بر سرم کشیده بودند ميشنیدم و تکرار این سخن معنا دار را که: حال روحانی بیاید و شما را آزاد کند … خود روحانی را هم ميآوریم و هیچ غلطی نميتواند بکند!! خلاصه پس از نیم ساعت به مقری دیگر رفتیم، ما را با چشم بند از خودرو پیاده نمودند. گویا انتظار مرا ميکشیدند که یکی از آنان گفت: سلحشور را آوردیم.
فردی که حاجی ميخواندنش مرا به زیر کتک گرفت، دست بردار هم نبود، گفتم: گفتم رحم کنید، انصاف دهید من جانباز هستم و ۶ ترکش در مغزم است. به شدت ميلرزیدم، تشنگی امانم بریده بود و زمان گرداگردم از حرکت ایستاده بود. نمیدانم چقدر گذشت تا بازجویی توسط چند نفر آغاز شد که چرا بحث و جدل به راه انداختی و موجب تحریک مردم شدی؟ چرا تو مسئول ستاد استقبال مردمی بودی؟ این پولها را از کجا آوردی؟ چه تعداد پوستر و بنر چاپ کردی؟ چرا آش دادی؟ داستان توضیع شیر بسته بندی چیست؟ چرا از فتنه حمایت ميکنی؟ و باز جویی و تحقیر و بازجویی و توهین و بازجویی و تهمت …
گفتم من مسئول ستاد نبودم که در متن بازجویی نوشتند معاون ستاد، میزان چاپها و هزینهها را اعلام کردم با این توضیح که استقبال مردمی بوده و من به خاطر علاقهي شخصی چنین کردم همانطور که دیگر دوستان و ۸۰۰۰ پُرس آش در ۸ ایستگاه صلواتی که توسط پدر خانم و بستگان دیگر که از متولیان زیارت عاشورای اهواز هستند توضیع گردید و از پخش شیر بسته بندی - که یکی از ماموران با تشر اعلام موضع کرده بود که: چرا شیر پخش میکنید وقتی مردم شیر گیرشان نميآید بخورند - اظهار بی اطلاعی کردم. پیرامون مسائل ۸۸ اعلام کردم که .... اعتقاد دارم عدم توانمندی و مدیریت بحران به این موضوع ابعاد بین المللی داد و هزینهاي تراشید که همچنان ادامه دارد و پروندهي آن هنوز در اذهان مردم بسته نشده است.
در خلال بازجویی آب نوشیدم و به اصرار اجازهي نماز خواندن گرفتم و در پایان بازجویی اعترافی مبنی بر اغتشاش توسط اینجانب! در مراسم استقبال از ریاست جمهور و حمایت از سران فتنه با کتک و تهدید اخذ نمودند، از سه جهت عکسم را گرفتند و انگشت نگاری کامل برای تکمیل پروژهي پرونده سازی انجام دادند. سپس مرا به محلی که شامل ۱۰ الی ۱۵ سلول بود منتقل کردند. در این مرکز برخورد مامورین با ادب و احترامی فوق العاده همراه بود و گویی قصد دلجویی داشتند و ساعت ۷ بعدازظهر بود که در بیابانهاي اطراف اهواز، همجوار پادگان شهید مسعودیان رها شدم … از شدت ضعف و استرس و سرما از هوش رفتم، نميدانم چقدر شب سیاه تر شده بود که به خود آمدم، به سوی خانه روان شدم و تا ۲۴ ساعت از شدت آزار روحی و جسمی که بر من وارد شده بود توان خوردن و خوابیدن نداشتم.
از جناب رئیس جمهور استدعا دارم به ایدهها و منطق شان که در قالب شعارها و وعدههاي انتخاباتی، انتشار حقوق شهروندی و سخنرانیهاي مکرر که در جامعه مطرح ميگردد، جامهي عمل پوشانده و بازداشتگاههاي متعدد که توسط.... ایجاد شدهاند را پایان بخشند تا هر شهروند بتواند در لوای قانون جمهوری اسلامی از حقوق خود دفاع نماید. از حضرتعالی درخواست دارم شیوهاي بنیاد نهید تا در سفرهای استانی نسبت به شخصیت و کرامت مدعوین و مستقبلین رعایت احترام و ادب صورت گیرد و در نحوهي پذیرش انسانهايي که به دیدار شما ميآیند انسانیت و تکریم هویدا باشد. در غیر این صورت به مسئولین ستاد استقبال مردمی از شما خاطرنشان گردد که در معرض خطر بوده و احتمال برخوردهايي شدید توسط برخی نهادهاي غیر قانونی و شبه قانونی وجود دارد.
در انتها مراتب سپاسگذاری خود را از پیگیریهاي به عمل آمده توسط وزیر محترم اطلاعات جناب آقای علوی، مدیرکل محترم اطلاعات استان جناب آقای امامی، معاونت امنیت استانداری جناب آقای دهقان، معاونت سیاسی جناب آقای خبیر، جانشین محترم فرماندهی سپاه خوزستان سردار دانش پژوه، فرمانده محترم نیروی انتظامی خوزستان سردار اسحاقی، مسئول ستاد استقبال مردمی رئیس جمهور جناب آقای دکتر شریعتی که موجبات رهایی اینجانب را فراهم آوردند به جا ميآورم.
کد مطلب: 28807