گروه حوادث: او با ترفند ازدواج و حقه بازی مرا به آن لانه شیطانی کشاند و با تهدید به قتل و کتک کاری زندگی و آینده ام را نابود کرد...دختر 25ساله ای که با راهنمایی یکی از دوستانش پا به کلانتری گذاشته بود تا از شیطان اینستاگرامی شکایت کند، درباره حادثه ای که هستی اش را به باد داد، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سناباد مشهد گفت: مدتی قبل از طریق اینستاگرام با جوانی به نام «پدرام» آشنا شدم. ارتباط ما در فضای مجازی ادامه یافت و به یک وابستگی عاطفی رسید. در این میان پدرام با این ادعا که مرا کاملا می شناسد، به من ابراز علاقه کرد.
او با تاکید بر این که قصد دارد با من ازدواج کند، مرا به سوی تبادل پیامک های عاشقانه کشاند. او که مدعی بود من همکلاسی سابق یکی از دوستانش بودم، هر روز بیشتر عشقش را به من نشان می داد. من هم که ناخودآگاه فریب جمله های عاشقانه اش را خورده بودم، به او دل بستم تا جایی که ارتباط تلفنی و پیامکی ما به موضوعات خصوصی کشید و ماجرای خواستگاری و ازدواج به میان آمد.
در همین شرایط پدرام مدعی شد مادرش در بستر بیماری، آخرین روزهای زندگی اش را سپری می کند و خیلی دوست دارد قبل از مرگ، عروس آینده اش را ببیند و با او دیدار کند. این گونه بود که مرا راضی کرد تا برای این دیدار خاطره انگیز به منزلشان بروم. من هم که دیگر مطمئن شده بودم پدرام قصد ازدواج با مرا دارد، خواسته اش را پذیرفتم و به محل کارش رفتم.
ساعتی بعد با هم سوار بر خودروی شخصی ام به طرف منزلشان حرکت کردیم اما زمانی که قدم در آن خانه گذاشتم تازه متوجه شدم که به لانه شیطان آمده ام چرا که آن منزل خالی از سکنه بود و هیچ کس در آن جا حضور نداشت. وقتی تصمیم به بازگشت گرفتم، پدرام ابتدا با توسل به دروغ های فریبنده اش تلاش کرد تا مرا از رفتن منصرف کند اما وقتی من برای رفتن پافشاری کردم او ناگهان موهایم را کشید و به شدت کتکم زد.
پدرام تهدید کرد اگر در برابر خواسته بی شرمانه اش مقاومت کنم مرا می کشد و جسدم را درون چاه فاضلاب همان منزل می اندازد، به طوری که کسی هم از این حادثه باخبر نشود. خلاصه پدرام با تهدیدهای وحشتناک نیت پلید و شیطانی اش را عملی کرد و ...
وقتی به منزل بازگشتم بسیار نگران و وحشت زده بودم اما برای حفظ آبروی خود و خانواده ام سکوت کردم و به کسی چیزی نگفتم تا این که بعد از یک ماه ماجرا را برای یکی از دوستانم شرح دادم، سپس با راهنمایی دوستم به کلانتری آمدیم تا از این شیطان اینستاگرامی شکایت کنم.
شایان ذکر است، در پی اظهارات این دختر جوان، پدرام به کلانتری سناباد احضار شد و با صدور دستوری ویژه از سوی سرگرد محمد باقر بهرازفر (رئیس کلانتری سناباد) مورد بازجوییهای تخصصی قرار گرفت. این جوان که مدعی بود دختر 25ساله را نمی شناسد و با او ارتباطی نداشته است، به نیروهای اطلاعات کلانتری گفت: من در بنگاه کار می کنم. به همین دلیل شاید این دختر جوان برای رهن یا اجاره منزل به محل کارم آمده باشد و اکنون چنین ادعایی را مطرح می کند و ...
در پی اظهارات پدرام و با صدور دستور قضایی تحقیقات غیرمحسوس با ردیابیهای اطلاعاتی آغاز و مشخص شد ادعاهای پدرام کاملا دروغ است و اسنادی به دست آمد که تناقض گویی های وی را برای کشاندن دختر جوان به لانه شیطانی آشکار می کرد، به همین دلیل پرونده وی برای طی مراحل قانونی به دادسرای عمومی و انقلاب مشهد ارسال شد.