به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۳ - ۱۴:۳۱
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۲۷ ساعت ۱۳:۴۱
کد مطلب : ۲۹۴۷۰۴

شش اشتباه بزرگ بیشتر ایرانی‌ها در زندگی

شش اشتباه بزرگ بیشتر ایرانی‌ها در زندگی
گروه جامعه: «ابتلا به اختلالات‌روانی در چند سال اخیر به دلایل زیادی همچون شیوع کرونا، مشکلات اقتصادی، استفاده نامناسب از شبکه‌های اجتماعی و ... اتفاق دور از انتظاری نیست. در این بین و به تازگی، «غلامرضا ترابی»، عضو هیات‌مدیره انجمن علمی روان‌درمانی ایران، گفته است: «از هر چهار نفر یک نفر طی یک سال به حداقل یکی از اختلالات روان‌پزشکی مبتلا می‌شود که زنان، ساکنان مناطق شهری، افراد بیکار، افراد با تحصیلات کمتر و افراد دارای وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین، بیشتر در معرض خطر هستند.» با توجه به آمار گفته‌شده، مهم است که با رایج‌ترین اشتباهات افراد مبتلا به آن‌ها برای درمان آشنا شویم.

نگذاریم زخم‌های سطحی روانی، عمیق شوند
اولین نکته‌ای که باید در این باره بدانیم این است که همه ما در خیلی از موقعیت‌ها، جبر را تجربه کرده‌ایم. مثلا جبر جغرافیایی یعنی ما انتخاب نکرده‌ایم کجا متولد و زیر نظر چه والدینی بزرگ و تربیت شویم. این جبر‌هایی که در طول زندگی تجربه می‌کنیم همگی برای ما رنج‌هایی را می‌سازند که برای عبور از آن‌ها گاهی آن قدر زخمی می‌شویم که نشانه‌هایی از اختلالات روانی در ما ظاهر می‌شود. هر چه زمان بگذرد و به این زخم‌ها رسیدگی نشود، زخم‌های عمیق‌تری به جا خواهند ماند که گاهی غیر قابل اصلاح یا درمانش خیلی سخت خواهد شد؛ بنابراین طبق آمار گفته‌شده، قابل پیش‌بینی بود که افراد با وضعیت اقتصادی و اجتماعی ضعیف یا افرادی که در مناطق محروم هستند، بیشتر مستعد اختلالات روانی باشند. حال به بهانه این خبر می‌خواهیم به مهم‌ترین اشتباهات افرادی بپردازیم که دچار اختلال روانی هستند.

ترس از بیمار روانی بودن
مهم‌ترین نکته در اختلالات روانی، همین ترس از بیماربودن است. گویا همه ما وقتی نشانه‌هایی از اختلالات روانی را در خودمان پیدا می‌کنیم، هر بار با پرده‌ای سعی می‌کنیم آن را پنهان کنیم، چون از بیماربودن احساس ضعف می‌کنیم؛ حال آن که باید بدانیم هیچ یک از ما سالم به معنای کامل نیستیم. همه افراد با هر نوع وضعیت اقتصادی و اجتماعی به نوعی درگیر زخم‌هایی هستند که به آن‌ها آسیب زده‌اند. حتی در روان‌شناسی، بهترین روان‌شناسان هم گاهی نیاز به درمان داشته‌اند.

امید به بهترشدن با گذشت زمان
بعضی از ما با قبول‌نکردن این که نیاز به درمانگر داریم دست به رفتار‌هایی می‌زنیم که ما را از این واقعیت دور می‌کند مثلا می‌گوییم یک سفر بروم، مشکلم رفع می‌شود یا گذشت زمان این موضوع را حل می‌کند، اما باید بدانیم که همه این‌ها شاید درد یا سوزش زخم ما را شبیه یک مسکن کم کند، اما شفادهنده نخواهد بود. اگر همه ما از آسیبی که زخمهایمان به ما می‌زند اطلاع داشتیم، درمان را خیلی زود شروع می‌کردیم. در درمان، زخم‌هایمان بهبود می‌یابد و همین باعث می‌شود ما هر جا با هر موقعیت شغلی و فردی که هستیم انسان بهتری باشیم.

سطحی‌دیدن اختلالات روانی
خیلی وقت‌ها حس می‌کنیم که مشکلی وجود دارد یا در جایی احساس ناکامی می‌کنیم، اما اقدام برای درمان نمی‌کنیم، چون از آسیب عمیقی که در آن دست و پا می‌زنیم، به طور کامل آگاه نیستیم. در واقع خیلی وقت‌ها هم اختلالاتی را که داریم، ناشی از مشکلاتی می‌دانیم که دیگران برای ما ساخته‌اند. شاید خیلی وقت‌ها هم این موضوع درست باشد، اما ما قادر به تغییر دیگران نیستیم، پس باید خودمان شروع کنیم. در درمان یاد می‌گیریم که چطور از آسیب‌های دیگران به خودمان در امان بمانیم. مثلا در یک مسیر اگر یک فرد سالم باشد در زمان کوتاه‌تری می‌تواند درمان شود، اما فردی که پا‌های زخمی دارد نیاز به زمان بیشتری دارد. دقیقا اختلالات روانی هم مانند پا‌های زخمی هستند، اما چون ملموس نیستند و آن‌ها را سطحی می‌بینیم، به درمان‌شان نمی‌پردازیم.

بی‌فایده‌بودن مراجعه به درمانگر
گاهی افراد، چون مشکلات درونی‌شان را خیلی بزرگ می‌پندارند و در مقابل رفع‌کردن آن خودشان را ضعیف می‌بینند، ناخودآگاه درمانگر را هم ناتوان در مقابل حل مشکلات‌شان می‌بینند. اما باید آگاه باشیم که هیچ درمانگری راه حلی برای مشکل ما ندارد بلکه به ما کمک می‌کند تا توانایی پیدا کنیم که خودمان به حل مشکلات‌مان بپردازیم.

تمایل‌نداشتن به مصرف دارو
گاهی به علت سوالاتی که در ذهن‌مان برای خودمان مطرح می‌کنیم از درمان امتناع می‌کنیم. مثلا این که برای درمان نمی‌روم، چون تمایلی به استفاده از دارو ندارم. باید بدانیم که اصلا قرار نیست همه کسانی که در جلسه مشاوره شرکت می‌کنند، دارو مصرف کنند. البته باید به این موضوع هم بپردازیم که خیلی وقت‌ها به علت مقاومتی که در مقابل درمان‌شدن داریم این سوالات را در ذهن‌مان می‌سازیم تا درمان را شروع نکنیم.

عادت‌کردن به اختلال‌روانی
ما ناخودآگاه به زخم‌های روانی‌مان اعتیاد پیدا می‌کنیم. خیلی وقت‌ها برای درمان و تغییر اقدام نمی‌کنیم، چون به آن زخم و آسیب‌ها عادت کرده و حاضر به ترک آن‌ها نیستیم. همه ما در تلاش برای خوشبختی و زندگی سالم هستیم، اما حاضر به آماده‌کردن شرایطش نیستیم. «تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف، مگر اسباب بزرگی همه آماده کنی.» بنابراین ما باید درد ترک عادت‌های نامناسب‌مان را بتوانیم تاب آوریم تا زندگی بهتری داشته باشیم.»
مرجع : برنا
برچسب ها: روانشناسی
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها