به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۱۰ - ۱۴:۲۰
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۷/۱۲ ساعت ۱۲:۱۴
کد مطلب : ۲۹۷۷۶۱

چرا سینمای کودک ایران به افول رفت؟

چرا سینمای کودک ایران به افول رفت؟
گروه فرهنگی: به‌نظر می‌رسد سینمای کودک و نوجوان در ایران متولیان بسیاری دارد اما روزگار نه چندان مساعد آن گواه از این موضوع می‌دهد که مسئولان فرهنگی تنها در ظاهر به شکوفایی و رشد این سینما اهمیت می‌دهند. همچنین جای خالی آثار تولیدی محدود این سینما روی پرده نقره‌ای به شدت احساس می‌شود. 
نباید فراموش کرد که سینمای کودک در دهه ۶۰ تا اواسط دهه ۷۰ جزو مهم‌ترین و پرمخاطب‌ترین فیلم‌های سینمای ایران بودند. آثاری که مخاطبان متعددی را به سالن‌های سینما می‌کشاندند و حتی عنوان پرفروش‌ترین فیلم سال را از آن خود می‌کردند. 

بسیاری از منتقدان سینمای ایران باور دارند، وجود دو نهاد فرهنگی فعال یعنی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» و «بنیاد سینمایی فارابی» در آن سال‌ها عاملی بودند تا این سینما روزهای طلایی خود را سپری کند اما پرسش این است که؛ این نهادها در این روزها به حیات خود ادامه می‌دهند اما چرا و چه مسایلی سبب شده تجربه موفق گذشته به دست فراموشی سپرده شود و سینمای کودک به بیراهه کشیده شود. 

جریانی که به فراموشی سپرده شد
آثار تولیدی درباره سینمای کودک را می‌توان به دو دسته «فیلمِ کودک» و «فیلم درباره کودک» تقسیم کرد. ناصر آویژه (کارگردان تئاتر کودک) در ارتباط با فیلم‌های سینمای کودک می‌گوید: اگر بخواهیم درباره سینمای کودک صحبت کنیم باید تقسیم‌بندی «فیلم کودک» و «فیلم برای کودک» را مدنظر داشته باشیم. برای هرکدام در دهه ۶۰ آثاری ساخته شده، به طور مثال «باشو غریبه کوچک» محصول کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به کارگردانی بهرام بیضایی است که درباره کودکان ساخته می‌شود. فیلم‌هایی مثل «شهر موش‌ها» نیز برای کودکان ساخته می‌شود. 

در میان نهادهای تولیدکننده‌ی فیلم کودکان، آثار تولیدی مرکز سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که در سال ۱۳۴۸ توسط فیروز شیرانلو تاسیس شد؛ با فیلم‌های جریان سینمای ایران در آن برهه متفاوت بود. فیلمسازانی مثل مرحوم عباس کیارستمی، بهرام بیضایی، امیر نادری همگی از این مرکز سربرآورده‌اند. آثار نمایشی این فیلمسازان برای کودکان یا درباره آنان بود. کانون، سنتی سینمایی را بنا گذاشت که تاثیری مثبت برای سینمای بزرگسال به ارمغان آورد؛ یعنی فیلمسازانی که در این مرکز پرورش یافته بودند، به ساخت آثاری برای بزرگسالان روی آوردند، روش فیلمسازی این کارگردانان نیز بعد از دهه‌ها برای فیلمسازان هنوز یک الگو قلمداد می‌شود. امروز اگرچه آثاری از این سنت در سینمای بزرگسال باقی‌مانده اما هیچ رد پایی از آن در بخش کودک باقی‌نمانده است!

می‌توان گفت که؛ آثار نمایشی کانون، داستان‌های واقع گرایانه و ساده‌ای داشتند. بازیگران آن اغلب نابازیگر بودند و در لوکیشن‌های واقعی فیلمبرداری می‌شدند. این آثار بیشتر زندگی کودکان فقیر و محروم شهری و روستایی، حسرت‌ها و ناکامی‌های آن‌ها را در کانون توجه خود قرار می‌داند. 

تهیه‌کنندگان تمایلی برای اکران یا ساخت ندارند
بحث اکران آثار سینمای کودک نیز یکی از مهمترین مباحث در حوزه اکران سینمای ایران به شمار می‌رود. آثار تولیدی در سینمای کودک و نوجوان محدود است اما همین آثار محدود تنها در جشنواره‌ها اکران می‌شود و کمتر در اکران عمومی به نمایش گذاشته می‌شوند. البته اتفاقات خوشایندی که در ۳ سال نخست دهه ۹۰ رخ داد، شعله‌های امید را در دل فیلمسازان روشن کرد که از بازگشت روزهای پررونق گذشته نوید می‌داد. در این دوره؛ ایرج طهماست و مرضیه برومند که در ساخت آثار کودک سابقه داشتند، دست به ساخت آثاری جدید زدند. آن‌ها توانستند تعداد زیادی از مخاطبان را به سالن‌های سینما بکشاند. اما دیری نپایید که این جریان هم افول یافت و همه‌چیز به حالت کم‌فروغ خود بازگشت.

به نظرمی‌رسد، پس از تجربه موفق اما کوتاه سال‌های نخست دهه ۹۰ تهیه‌کنندگان تغییر رویه دادند، آن‌ها ترجیح می‌دهند تا آثار کمتری بسازند یا محصولات خود را کمتر در اکران عمومی عرضه کنند. آویژه در ارتباط با این موضوع می‌گوید: آقای بیضایی و بسیاری دیگر درباره کودک فیلم می‌ساختند، همگی دغدغه مسائل فرهنگی را داشتند اما بنا به هر دلیلی از فرصت فیلمسازی در حال حاضر محروم هستند. شاید بتوان گفت، حمایت نشدن یکی از دلایلی است که این فیلمسازان را از ساخت فیلم برای کودک دور کرده است. همچنین تهیه‌کنندگان راغب به تولید آثاری از این دست نیستند. 

به گفته این کارگردان؛ آثاری که برای کودکان ساخته می‌شوند، وضعیت بهتری دارند. تعداد این آثار در بخش نمایش خانگی افزایش یافته اما تعداد آثار محدودی برای پرده سینماها ساخته شده است. برخی فیلم‌ها ساخته اما برای مخاطبان عرضه نشده‌اند.

تولید و عرضه هرکدام بخشی از یک اثر نمایشی را تشکیل می‌دهند. وقتی یک محصول خوب تولید می‌شود باید برای مخاطبان هم عرضه شود. یک اثر نمایشی به سختی تولید می‌شود اما بنا به دلایل مختلف فرصت دیده شدن را از دست می‌دهد، چنین پروژه‌ای، شکست خورده قلمداد می‌شود. 

پول دارند اما بی‌برنامه هستند
پس از انقلاب و تغییر نگرش‌های کلی به ساحت فرهنگ و هنر، جریان فیلمسازی در سینمای کودک برای مدتی مسکوت ماند. بسیاری از مراکز فرهنگی به دلیل تغییر نگرش‌ها تعطیل شدند اما کانون توانست به حیات خود ادامه دهد گرچه جنس دغدغه‌ها و ایدئولوژی آن نسبت به دوران پیش از انقلاب تغییر کرد. کمال خرازی، اولین مدیر کانون بود که روزگار کم‌فروغی داشت. پس از خرازی، علیرضا زرین برای مدیریت این مجموعه انتخاب شد. سینما یکی از مواردی بود که مورد توجه این مدیر فرهنگی قرار گرفت. بازگشت فیلمسازانی که در دهه ۴۰ فیلمسازی می‌کردند توانست موجب جریان‌سازی سینمای کودک در آن دوران شود. اما امروز وضعیت این مجموعه فرهنگی مثل گذشته نیست و میزان تولیدات آن در حوزه کودک و نوجوان به حداقل رسیده است.

آویژه توضیح می‌دهد: سطح تولید آثار نمایشی کودک کاهش یافته است. به گفته مدیران کانون، کاهش بودجه و سرمایه سبب شده است تا تعداد آثار تولیدی نسبت به گذشته کمتر شود. البته با تمام این تفاسیر، کانون همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهد و آثاری می‌سازد که در جشنواره‌های مختلف شرکت می‌کنند اما فرصتی برای اکران ندارند. تا زمانی که فرصت اکران عمومی مهیا نشود، مردم تصور خواهند کرد که هیچ اثر موفقی ساخته نشده است. 

در تمام این سال‌ها یک نهاد دولتی دیگر نیز در عرصه فیلم کودک فعال بوده است. بنیاد سینمای فارابی در سال ۶۲ تاسیس شد و پس از مدتی، بخش کودک و نوجوان خود را تاسیس کرد. این بنیاد سینمایی در سال‌های ۶۲ تا ۷۴ به موفقیت‌هایی دست یافت اما از نیمه دهه ۷۰ به بعد نتوانست به موفقیت گذشته خود دست یابد و در بسیاری از پروژه‌ها شکست خورد. بسیاری از منتقدان باور دارند، اگرچه سرمایه کافی در اختیار این بنیاد قرار می‌گیرد اما برنامه‌ریزی درستی برای صرف این بودجه وجود ندارد. 

به گفته آویژه؛ سرمایه در دست نهادهای دولتی است و این سرمایه می‌تواند به بهترین شکل هزینه شود. بنیاد فارابی اغلب هزینه‌های هنگفتی برای سینمای کودک هزینه کرده اما برنامه‌ریزی‌های درستی نداشته است. هنگامی که درآستانه جشنواره‌های فیلم کودک قرار می‌گیریم، مدیران این مجموعه با کارگردانان موردنظر خود ارتباط برقرار می‌کنند و آن‌ها به ساخت فیلم ترغیب می‌کنند. طبیهی‌ست که وقتی فاصله زمانی میان برگزاری جشنواره و درخواست برای ساخت فیلم، بازه کوتاهی باشد؛ اثری بی‌کیفیت ساخته خواهد شد. 

این کارگردان ادامه می‌دهد: ارگان‌های دولتی، طرح و برنامه درستی برای تولید آثار نمایشی ندارند و به همین دلیل همواره به در بسته می‌خورند. در این شرایط، این موسسات قید ساخت اثر را می‌زنند؛ به عبارت دیگر، صورت مساله را به طور کلی پاک می‌کنند. اگر این موسسات خواهان تولید فیلم کودک هستند، با برنامه‌ریزی می‌توانند زمینه تولید تعداد آثار قابل‌قبول را فراهم کنند. تصمیم ناگهانی و رابطه نمی‌تواند کلید حل مشکلات باشد. 
سینمای کودک و نوجوان بعد از انقلاب تنها محدود به فیلم‌های کانون و فارابی نبوده است. در آن برهه زمانی، آثاری کمتر از انگشتنان یک دست در حوزه‌ی کودک و نوجوان مثل «گلنار» مرحوم کامپوزیا پرتوی در بخش مستقل ساخته شدند که بسیار مفرح و کودکانه بودند. 

شناخت مخاطب اهمیت دارد
یکی از معضلات سینمای ما از نیمه دهه ۷۰ به این طرف این است که علی‌رغم تلاش‌هایی که در حوزه سیاست‌گذاری برای بهبود اوضاع می‌شده، معمولا فیلم‌های منتسب به این جریان فیلم کودک نبودند و غالباً با حضور کودک یا درباره کودک ساخته می‌شدند. فیلم‌هایی که روحیات کودکان را درنظر نمی‌گرفتند و حتی موجب آزار و اذیت آن‌ها می‌شدند. برخی از این فیلم‌های تولیدی محصول همان نهادهای حمایتی بودند که برای ساخت آثار نمایشی کودک تلاش می‌کردند. آویژه می‌گوید: وقتی فیلمساز به تصمیم به ساخت یک اثر نمایشی می‌گیرد، باید به این موضوع توجه کند که مخاطب اثر چه گروه سنی است. ساخت فیلم کودک نیازمند شناخت کامل از دنیای آن‌هاست. بسیاری از فیلمسازانی که در این عرصه وارد می‌شوند، تصور می‌کنند تنها به دلیل آشنایی با تکنیک‌های سینمایی می‌توانند روی به ساخت آثار کودک بیاورند اما اغلب در پروژه‌های خود شکست می‌خورند. سینمای کود نیاز به شناخت بیشتر از مخاطب دارد.
برچسب ها: سینمای کودک
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها