گروه سیاسی: آیت الله علوی بروجردی در دفاع از سخنان اخیر آیت الله العظمی صافی گلپایگانی گفت: اینطور نبوده که ایشان از ابتدا با نظام مخالفخوانی داشته باشد، بلکه همراه بوده و عضو شورای نگهبان بوده است. اما اینقدر برای وظایف شرعی خودش اهمیت قائل بود که وقتی دید سلیقهاش را نمیتواند اعمال کند، استعفا داد و کنار آمد. ایشان وابسته به شغل و سِمَت نبود. این شخصیت امروز بهعنوان مرجعیت شیعه در قم، شیخالمراجع، بقیةالسلف، از روی دلسوزی مسئولی را که به دیدارش آمده نصیحت میکند. آیا فقط تعریف و تمجید و احوالپرسی کند؟! هیچ وظیفۀ دیگری ندارد؟! مردم گرفتار فقرند. خود مسئولان اعلام کردهاند که خط فقر یازده میلیون تومان است.
متن سخنان آیت الله علوی بروجردی در جلسه درس خارج فقه در پی می آید:
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
ویژگیهای مؤمن در کلام امیرالمؤمنین(ع)
وجود مقدس آقا امیرالمؤمنین(ع) دربارۀ صفات مؤمن فرمودهاند: «یَبِیتُ حَذِراً وَ یُصْبِحُ فَرِحاً» (شب را سپری میکند، درحالیکه محزون است و صبح برمیخیزد، درحالیکه نشاط دارد.) اما چرا «یَبِیتُ حَذِراً»؟ امام میفرمایند: «حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ وَ فَرِحاً بِمَا أَصَابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَةِ»؛ مؤمن شب را که سپری میکند، نگران و محزون است که آیا وظایف محوّلهام را درست انجام دادهام؟ و آیا از عهدۀ انجامشان برآمدهام؟ «حَذِراً لِمَا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَةِ»؛ آیا در قبال مسئولیتهایم غفلت نداشتهام؟
لذا مؤمن در شب، راحت سر به بالین نمیگذارد و نگران است. اما چرا «یُصْبِحُ فَرِحاً»؟ زیرا به فضل و رحمت خدا امید دارد و میگوید خدایا، اگر غفلتی بخواهد صورت بگیرد، تو یاریام کن که این غفلت رخ ندهد.
همۀ انسانها مسئولیتی بر دوش دارند
این مسئولیت را که امام در این خطبه بدان اشاره کردهاند، مربوط به هر صنف، هر جمعیت و هر طائفهای است. انسان یک سری مسئولیت در قبال خود دارد، مانند کنترل نفس، که باید مراقب باشد به گناه و انحراف کشیده نشود. یک سری مسئولیت نیز در قبال دیگران دارد. مسئولیت در قبال دیگران، مسئولیت عام است؛ چون انسان موجودی مدنی است و با دیگران زندگی می کند. وقتی انسان در یک مجموعه زندگی میکند، در قبال دیگران مسئولیت دارد. در رسالۀ حقوق امام سجاد(ع) وظایف و مسئولیتهای همسایه، پدر، مادر، فرزند، همسایه، همشهری و... شرح داده شده است.
طلّاب؛ سربازان امام زمان(عج)
امثال ما طلبهها وظایفی در قبال مردم داریم. و از روز آغازین طلبگی، به ما گفتهاند: «یا مکن با پیلبانان دوستی/یا بنا کن خانهای در خورد پیل». وقتی طلبهای با اخلاص قدم در این راه میگذارد، خود را به آقا امام زمان صلوات الله و سلامه علیه، وصل میکند و میگوید: «آقا، من سرباز شما هستم و میخواهم در مسیر شما حرکت کنم»، به این معناست که «گوشبهفرمان شما هستم». یعنی سرباز متوجه است که مولا و رئیس و فرمانده از او چه میخواهد و باید دقیقاً به آن عمل کند.
طلبهای که مسئولیت میپذیرد، نباید در مقابل مظلومیتی که امروز امام دارد، ساکت بنشیند و فقط دلش را به این خوش کند که در حوزه است. نباید وقتش را هدر بدهد، بلکه باید سعی در تعلم داشته باشد و مراقب باشد جوانیاش از دست نرود. باید بیاموزد تا بتواند بعدها به دیگران بهره برساند. این مسیر متعلق به امام زمان(عج) است.
آن خطاب وجود مقدس آقا علی بن موسی الرضا(ع) که فرمودهاند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا النَّاسَ»، خطاب به ما طلبههاست. ما طلبهها باید علوم ائمهاطهار(ع) را به مردم برسانیم. تفاوت هم ندارد طلبهای کوچک باشیم یا مرجع تقلید. همه این مسئولیت را به دوش دارند.
مرجعیت شیعه و تکفل ایتام آل محمد(ص) در غیاب امام زمان(عج)
مرجع تقلید کسی است که خداوند در دوران غیبت، تکفل ایتام آل محمد(ص) را به دست آنها سپرده است. شخص حضرت رسولالله(ص) مگر نفرمودند که «أنا وَ علیٌ أَبَوَا هَذِهِ الْأُمَّة»؟ یعنی ما برای امت پدریم. امام پدر امت است. در روزگار غیبت، ما که ادعای نیابت میکنیم، مسئولیت ما به همین معناست و تکفل ایتامشان را به دست ما سپردهاند. ما نمیتوانیم در قبال این ایتام بیاعتنا باشیم. بهصراحت میگویم که این تکفل ما فقط در حق متدینان و وجوهپردازان هم نیست، بلکه در حق همۀ مردم است؛ چون پدر همان طور که بچۀ خلف دارد، بچۀ ناخلف هم دارد. بچۀ ناخلف را پدر رها میکند و حتی از خانه بیرون هم میکند؛ اما شب بر سر سفره، فکر میکند که چه بر سر بچهام میآید. لذا آن کسی که تکفل ایتام آل محمد(ص) به دستش سپرده شده، او هم همین وظیفه را باید بهخوبی انجام بدهد.
لوازم تکفل ایتام آل محمد(ص)
باید توجه داشته باشیم در دوران غیبت، که تکفل به دست مرجعیت شیعه و فقیه جامعالشرایط سپرده شده، این تکفل لوازمی دارد. یکی از لوازمش این است که مرجعیت به آنچه بر مردم میگذرد، بیاعتنا نباشد. امروز بر مردم چه دارد میگذارد؟ فقر، گرسنگی، مصیبت. مرجعیت شیعه باید در فکر باشد و تذکر بدهد و تذکرش هم نباید برای او جرم تلقی شده و حمل بر بیبصیرتی او شود.
اخیراً مرجع عالیقدر شیعه، شیخ الفقهاء، حضرت آیتالله العظمی آقای صافی اظهاراتی داشتهاند. من تعجب کردم که اولاً عدهای این اظهارات را منعکس نکردند و اصلاً خبررسانی انجام نشد. گویا این مرجع تقلید اصلاً در قم و در ایران نبوده و مطلبی هم نگفته است! یعنی بایکوت خبری! مصیبت بیشتر اینکه دیدم برخی سایتها به ایشان تعرض کردهاند که چرا شما در ملاقات فلان شخصیت گفتهاید با دنیا قهر نباشید و روابط داشته باشید!
روابط باید باشد تا اوضاعواحوال مردم بهسامان شود. در رسالۀ حقوق امام سجاد(ع) و در فرمایشات خود آقا امیرالمؤمنین(ع) به حقوق حکومت بر مردم و حقوق مردم بر حکومت اشاره شده است و همان طور که مردم در مقابل حکومت حقی دارند، حکومت هم حقوقی در قبال مردم دارد. یکی از حقوق حکومت بر مردم این است: «أن نصیحة الائمة المسلمین». یعنی بتوانند حاکم را نصیحت کنند. حوزه مستقل است، مرجعیت مستقل است، نظام ولید حوزه است. این مرجعیت مستقل اگر اشکالی ببیند و نگوید، عمل به وظیفه نکرده است. این نصیحت وظیفۀ فرد فرد انسانهاست، تا چه برسد به مرجع شیعه، آن هم مرجعی مثل آقای صافی که شیخالمراجع و بقیةالسلف است.
آیتالله صافی گلپایگانی؛ از دید مرحوم آیتالله بروجردی(قدسسره)
شاید بسیاری از افراد این شخصیت بزرگ را آنطور که باید، نمیشناسند. خود ایشان برای من نقل میفرمودند: «در آن ایام طلبگی، در قم بودم. اوضاعواحوال مالیام خوب نبود و سخت میگذشت. یک مسجدی در تهران امامجماعت میخواست. سراغ من آمدند و صحبت کردند و بعضیها هم واسطه شدند. فکر کردم در اینجا که اوضاعواحوالم نمیگذرد، پس به تهران بروم و امامجماعت بشوم. رفتم خدمت مرحوم آیتالله بروجردی (قدسسره) و ماجرا را به ایشان گفتم. ایشان باتعجب نگاهم کردند و گفتند: ’شما هم در این فکرها هستید؟! من برای آیندۀ این حوزه به شما امیدها دارم. شما هم میخواهید رها کنید و بروید؟!‘»
مرحوم آیتالله بروجردی (قدسسره) در آن زمان، به آیتالله صافی امیدها داشتهاند. البته آن زمان هم مثل الان ادارۀ امور مساجد نبوده است. لذا وقتی امامجماعتی در شهری از دنیا میرفت، مردم شهر خودشان جمع میشدند و به سراغ یکی از فضلای حوزه میرفتند و از ایشان دعوت میکردند و لذا سراغ ایشان آمده بودند.
آیتالله صافی گلپایگانی؛ از دید مرحوم آیتالله گلپایگانی رحمهالله
پدر من از ائمۀ جماعت تهران و فرد شاخصی هم بود. من در قم طلبه بودم. مردم استفتائاتشان را به پدرم میدادند و من هم به قم میآوردم. بعضی از این استفتائات مربوط به مرحوم آیتالله گلپایگانی بود که به منزل ایشان میبردم و جواب میگرفتم و به تهران میآوردم. بارها اتفاق میافتاد که هیئت استفتاء جواب استفتاء را نوشته بود و کارش تمام شده بود و ما خدمت آقا میرفتیم تا ایشان مهر و امضا کنند. ایشان از آن کسی که استفتاء را آورده بود، میپرسیدند که آیا آقای صافی جواب این استفتاء را دیدهاند یا نه. یعنی مانند آیتالله گلپایگانی در آن زمان، تا آقای صافی جواب استفتاء را نمیدید و تصدیق نمیکرد، مهر و امضا نمیکردند.
اینها اشارهای به شخصیت آیتالله صافی در زمان گذشته است. چنین شخصیتی مراجع بزرگ شیعه را درک کرده؛ از روزی که مرحوم آیتالله بروجردی قدم به قم گذاشتند و هفده سال در این حوزه درس فقه و اصول گفتند، این مرد ملتزم به حضور در این درس بوده؛ در کنار آن، از محضر مرحوم آیتالله سید محمدتقی خوانساری، مرحوم آیتالله سید صدرالدین صدر، مرحوم آیتالله سید محمد حجت کوهکمری، بهره برده است.
وظیفهشناسی آیتالله صافی گلپایگانی
اینطور نبوده که ایشان از ابتدا با نظام مخالفخوانی داشته باشد، بلکه همراه بوده و عضو شورای نگهبان بوده است. اما اینقدر برای وظایف شرعی خودش اهمیت قائل بود که وقتی دید سلیقهاش را نمیتواند اعمال کند، استعفا داد و کنار آمد. ایشان وابسته به شغل و سِمَت نبود. این شخصیت امروز بهعنوان مرجعیت شیعه در قم، شیخالمراجع، بقیةالسلف، از روی دلسوزی مسئولی را که به دیدارش آمده نصیحت میکند. آیا فقط تعریف و تمجید و احوالپرسی کند؟! هیچ وظیفۀ دیگری ندارد؟! مردم گرفتار فقرند. خود مسئولان اعلام کردهاند که خط فقر یازده میلیون تومان است. کارگر ساده حقوقش چقدر است؟! حقوق طلبه چقدر است؟! این شرایطی است که دارد بر مردم میگذرد.
طلبهای که صاحب فرزند دوقلو شده بود، پیش من آمده بود و میگفت هر ماه چند میلیون هزینۀ این نوزاد است. کارخانهها که تعطیل میشوند، کارگران بیکار میشوند و... . وضعیت چنین است. طبیعی است که این مرجع نمیتواند در برابر این وضعیت ساکت باشد. باید احساس مسئولیت کند، باید تذکر بدهد. ایشان هم یک آدم سادهای نیست که از اوضاع جهان مطلع نباشد. من میدانم ایشان در جریان اخبار هست؛ لذا پیشنهادی کرده که در خصوص روابط با کشورهای مختلف دنیا بازنگری کنید. بعد هم ایشان تأکید میکند که رابطۀ با عزّت با دنیا داشته باشیم، رابطهای نباشد که کشور ذلیل بشود. ایشان میگوید با عزّت با دنیا گفتوگو کنید. گفتوگوکردن با دشمن مشکلی ندارد. اگر راه این است که مردم شرایطشان بهتر بشود و گشایشی پیدا بشود، این کار را انجام بدهید. مرجع تقلید اقلّ وظیفهاش است که این تذکرات را به مسئولانی که به دیدار ایشان میروند، بدهد. اگر این را هم نگوید و فقط احوالپرسی و تعریف و تمجید بکند، بیفایده است. اشکالات را باید گفت.
وظیفۀ ما در قبال مرجعیت شیعه
مرجعیت در قبال نظام مسئولیت دارد. اگر خطا دید، باید تذکر بدهد؛ وظیفه دارد. کار خوب هم دید، باید تمجید و تعریف بکند. اما کار خلاف دید، باید تذکر بدهد. این هم وظیفه است. این حق حکومت بر مردم است و تازه مرجع تقلید چنین کاری کرده است. این کار چه اشکالی دارد؟ چرا باید به ما بربخورد و بعد اصلاً در اخبار منعکس نشود؟ آیا چنین برخوردی مشکلات را حل میکند؟ اینطور رفتارکردن با مرجعیت صحیح نیست. احترام امامزاده را متولی حفظ میکند. اگر ما در نظام خودمان، احترام مرجعیت را حفظ نکنیم، شأن مرجعیت را رعایت نکنیم، آنوقت از چهکسی توقع داریم که این شأن را رعایت کند؟
مرجعیت گوهری است در دست ما. یکی از ارزشهای میراثی که ما در مذهبمان داریم، مرجعیت است. من بارها گفتهام مستشرقینی که وضعیت شیعیان را تحلیل میکنند، معتقدند علت بقای شیعه با اینهمه مصیبتهایی که داشته، دو چیز است: یکی عاشورا و امامحسین(ع) و دیگری مرجعیت. شیعه با همۀ این فشارها و قتلعامها مانده و امروز با جمعیت پانصدمیلیوننفری در دنیا عرض اندام می کند. این مرجعیت هم مسئولیتش در قبال کل این پانصدمیلیون نفر است و نه فقط در قبال جمعیت ایران. لذا مرجعیت غنا و میراث ماست و باید حفظش کنیم.
خود اصل انقلاب که شکل گرفت، به یاری این مرجعیت بود. تصور میکنید اگر این مرجعیت نبود، حرکتی صورت میگرفت؟ ما سالها قبل از انقلاب در همین حوزه بودیم و درس میگفتیم. آن اعلامیههای سهامضایی که حرکت ایجاد میکرد، چله پشت چله، یادمان نرفته است؛ ولو اینکه حالا بعضی از آقایان آن اعلامیههای سهامضایی را احتیاطاً دوامضایی کنند و یک امضای آن حذف شود! واقعیت گذشته را که نمیشود تغییر داد! تاریخ را مگر میشود عوض کرد؟! تاریخ آن است که بوده. مرجعیت این انقلاب را شکل داده است. اینطور نباشد کسی بر شاخ باشد و بُن را ببرد!
لزوم احترام به مراجع و تجلیل از آنها
اگر مرجعیت را بکوبیم، خودمان کوبیده میشویم. اگر مرجعیت را بکوبیم و مردم مرجعیت شیعه را پناه خودشان نبینند، آنوقت آن افکار منحرف از بیرون، پناه مردم میشود. مردم به آنها پناه میبرند. نباید مرجعیت را تضعیف کنیم، آن هم چنین شخصیتی که امتحان خودش را پس داده است، آن هم در یک قرن زندگی در این مسیر و در دوران طلبگیاش، در دورانی که در نظام سِمت داشته و در دورانی که در حوزه سمت مرجعیت داشته. ایشان جز آنچه وظیفه تشخیص داده، سخنی نگفته است. دلیل ندارد که ما اینطور عکسالعمل نشان بدهیم. ما باید از مرجعیت تجلیل کنیم، باید گوشبهفرمان مرجعیت شیعه باشیم، بهخصوص شأن این مرجع بزرگ که عرض کردم شیخالمراجع است. اینها شخصیتهایی هستند که نفسکشیدنشان در اجتماع برکت است. باید همیشه دعا کنیم که خداوند سایۀ بلندشان و برکات وجودیشان را مستدام بدارد. شیعه تحت سرپرستی همۀ این بزرگواران است، چه آنهایی که در قم هستند و چه در نجف. در خصوص ملاقات آیتالله سیستانی با پاپ هم برخی از افراد مطالبی گفتند و من همین تذکرات را دادم. مرجعیت شیعه باهم تفاوت ندارند. ما امروز باید خودمان زیر این پرچم سینه بزنیم و به مرجعیت ادای احترام کنیم. باید حقوقشان را رعایت کنیم و بدانیم فردا، کسی که در این روزگارِ پرمشکل به داد ما میرسد، همین مرجعیت است؛ همین مرجعیت باید قد علم کند و از ما دفاع کند و کنارمان بایستد.
لذا بر ماست که این پایه را سست نکنیم و این بُن را نبریم. باید ارزش این افراد برایمان محفوظ باشد. ما تعالی نظام را میخواهیم، تعالی مردم را میخواهیم. دلمان میخواهد وقتی در دنیا میگویند شیعه، نگویند اینهایی که در ایران نشستهاند، خودشان چه کردند که حالا ما از آنها یاد بگیریم! میخواهیم کشورمان برای دیگران در عدالت و استواری و رعایت حقوق انسانها اسوه و نمونه باشد. ما این را از خدا میخواهیم و در این مسیر هم سخن میگوییم. والسلام علیکم و رحمة الله.