گروه سیاسی: احمد زیدآبادی، (تحلیلگر امور سیاسی) در واکنش به اظهارات حجت الاسلام مهدی طائب در کانال تلگرامیاش نوشت:
شیخ مهدی طائب، رئیس شورای قرارگاه راهبردی عمار گفته است: "مذاکرهکنندگان باید به طرفین مذاکرات گوشزد کنند که اگر در مذاکره حق ما را ندهند ما این قدرت را داریم که با زبان زور حقمان را بگیریم و در آن صورت برای آنها خیلی گران تمام میشود." خب آشیخ، اگر به زبان زور میتوانی "حقت" را بگیری برای چه چهار سال آزگار تعلل کردی و دست روی دست گذاشتی و آخرش هم راه مذاکره را برگزیدی؟ از این گذشته وقتی می توان با زبان زور "حقی" را گرفت به طوری که برای طرف "ظالم و زورگو"، "خیلی گران" تمام شود، چه اصراری است که آن را از طریق مذاکره به دست آورد که برای چنین طرف ِ"ستمگری"، "ارزان" تمام شود؟ چنین لطف و محبتی برای "ظالمی که ذاتش زور است" چه توجیهی دارد؟ راستش سخنان آقای طائب مرا به یاد حکایتی از عبید زاکانی در بارۀ درویشی میاندازد، اما چون مطایبه و شوخی با وی که فرماندۀ "عماریون" است تومنی صنار با شوخی با دیگران توفیر دارد، از نقل آن در میگذرم!
ضدیتی که فرهنگ شده است
اصولگرایان از حملات و انتقادهای گسترده وبیامان به هر عمل و اقدامِ مدیران جدید و دولت رئیسی گلایهمندند و آنها را غیرمنصفانه میدانند.
به نظرم آنها به جای شکوِه و گلایه بهتر است نگاهی به رویه و عملکرد گذشتۀ خود بیاندازند تا برایشان روشن شود که تمام این نوع برخوردها را بلااستثناء خودشان پایهریزی کردهاند! بارها به آنها هشدار داده شد که هر حرف و عمل رقیبشان را بیرویه و بدون ارائۀ دلیل منطقی مورد هجوم قرار ندهند، چرا که اگر این نوع رفتار به فرهنگ تبدیل شود، روزی دامن خودشان را هم خواهد گرفت. آنها اما با کوتهبینی تمام، اعتنایی به هشدارها نکردند و امروز چوب فرهنگی را میخورند که خود در ترویجش نقش اول را داشتهاند. همین سخن را میتوان به مخالفان و منتقدان وضع موجود هم زد. استفاده از وضعیت مصیبتبار مردم برای زمینگیر کردن هر نوع سیاستی چندان دشوار نیست، اما در پسِ امروز آیندهای هم هست. چه بسا گردش ماه و خورشید و فلک روزی خود آنها را نیز بر اریکۀ قدرت برنشاند. در آن صورت با فرهنگی که بر مبنای ضدیت محض و بیمبنا شکل گرفته است، چگونه قادر به ادارۀ کشور خواهند بود؟ چرا باید کاری کرد که حکمرانی در کشور ما به پدیدهای غیرممکن و تصمیمگیری در امور دشوار به امری محال تبدیل شود؟ آخرِ این ماجرا اما این نیست که تصمیمگیریها تا ابد به تعویق افتد. وقتی حجم مشکلات از حدی فراتر رود، معمولاً کسانی در دنیای سیاست ظهور میکنند که وضع را تحملناپذیر میبینند و در صدد اجرای منویات خود از راه قهر و زورِ عریان برمیآیند به طوری که کوچکترین انتقادی را از تصمیمات خود برنمیتابند و هر نقدِ ملایمی را بیمحابا با سرب داغ پاسخ میدهند! با این وضع، بزرگترین نگرانی من از چنین آیندهای است! میدانم که مخالفان آتشینمزاج جمهوری اسلامی خواهند گفت که الان مگر اینطور نیست؟ پاسخم به آنها این است که تاریخ جمهوری وایمار و تحولات پس از آن را اگر هم خواندهاند دوباره بخوانند!
ذوق زدگی!
کشوری با درآمد ارزیِ نزدیکِ صد میلیارد دلار در سال را، بیهیچ منطقِ روشن و برهانِ قابل قبولی، چنان در غل و زنجیرِ تحریمهای بینالمللی اسیر کردهاند که شایعۀ آزادسازی حدود سه میلیارد دلار از منابع مسدود شدۀ ارزی کشور- آن هم با شرایطی نامشخص - همه را ذوق زده کرده است!