گروه اقتصادی: اصطلاح یارانه پنهان از سال 1389 همزمان با اجرای طرح هدفمندسازی یارانهها رواج پیدا کرده و به ابزاری برای افزایش قیمت حاملهای انرژی توسط دولتهای مختلف تبدیل شده است. دولتها معتقد هستند قیمت انرژی در کشور ما نسبت به دنیا پایین و مصرف آن بالا است در نتیجه با سیاست افزایش قیمتها میتوان مصرف و قیمت را مدیریت کرد تا اقتصاد کشور از ثمرات آن بهره مند شود. در سالهای اخیر در پی ایجاد امواج تورمی شدید ناشی از اجرای این سیاست برخی کارشناسان از اساس مبنای فکری این استدلالات را زیر سوال برده اند. در نشست «یارانه پنهان، نیمه پنهان» که توسط دانشگاه امام صادق برگزار شد، حسن سبحانی عضو هیات علمی گروه اقتصاد دانشگاه تهران و نماینده مجلس در دورههای پنجم، ششم و هفتم تاکید کرد که سیاست گذاریهای 32 سال اخیر از جمله مسئله یارانه پنهان، بر اساس موهومات بوده است. مشروح اظهارات این استاد دانشگاه را در ادامه میخوانید:
حسن سبحانی در این نشست با بیان اینکه درمورد اصطلاح یارانه پنهان میتوان از نظر اقتصاد و اقتصادی سیاسی درباره آن بحث کرد، گفت: این موضوع همانطور که بارها گفته شده از آنجا نشات میگیرد که قیمت حاملهای انرژی را بر حسب دلار محسابه و با ضرب و تقسیم معادل ریالی آن را محسابه میکنند و به ما به التفاوت آن یارانه پنهان میکنند. این مسئله دیگر بحثی نظری و کارشناسی نیست و متاسفانه با قانون گذاری به آن رسمیت بخشیده اند برای مثال در گزارش تفریغ دیوان محاسبات در سال 1399 رسما گفته شده 1600 هزار میلیارد تومان تحت عنوان یارانه پنهان وجود دارد و دولت از این بابت بدهکار است. در نتیجه نسل جدید به این اعداد نگاه میکنند و چون ذهنیت فعلی ما را ندارند، باور کرده اند که این مسئله وجود دارد.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران با طرح این پرسش که آیا این یارانه وجود دارد یا خیر؟ خاطر نشان کرد: با استفاده از همان تعریفی که برای یارانه وجود دارد، در بودجه شرکتهای تولید کننده حاملهای انرژی نشان داده نمیشود که دولت به آنها یارانه ای میدهد. یعنی در ستون مربوطه عدد صفر درج شده است. در عین حال شرکت ملی نفت در مقام یک شرکت مادر تخصصی مطابق بودجه سال 1400 یک مبالغی تحت عنوان مالیات و سود سهام به بودجه عمومی دولت میدهد. یعنی یک شرکتی است که زیان ده نیست تا یارانه ای دریافت کند. اما گزارش تفریغ همین بودجه میگوید که شرکتها به دولت 1600 هزار میلیارد تومان یارانه میدهند و دولت را بدهکار خود کرده اند. خب اینها قابل جمع نیست و با هم ناسازگار هستند و این سوال را مطرح میکند که بالاخره کی به کی است؟ چه کسی به دیگری یارانه میدهد؟ بنابراین از نظر مفهومی داریم درباره تابوتی حرف میزنیم که مرده ای در آن نیست.
وی افزود: یک نگاه دیگری میتوان از منظر اقتصادی به این بحث داشته باشیم و آن این است که حاملهای انرژی را با قیمت دلار محسابه میکنند. قیمت دلار هم انواع مختلفی دارد یعنی اگر با قیمت دلار آزاد محاسبه کنیم این ارقام به دست میآید. بحثی که اینجا پیش میآید این است که ما بازار ارز داریم یا نه؟ از نظر اقتصادی بازار یک ویژگی هایی دارد. یک اقتصاددانی به نام اسمیت وقتی میگوید بازار مهم ترین خلاقیت بشر است به این معنی است که آدمها بازار را میسازند و در آن مبادلات بین انسانها برای به دست آوردن محصول است یعنی من برای اینکه از بازار استفاده کنم باید آماده باشم که به طرفم در بازار استفاده برسانم لذا بازار تابع ضوابط و مقررات است و عمل بازاری به معنای عمل بر اساس قواعد است. در حقیقت رقابت که در بازار وجود دارد، وجه ثانویه بازار است و جنبه اصلی بازار این است که انتخابهای آزاد هماهنگ شود تا بازار بوجود بیاید. یعنی بازار دارای نهادهای حقوقی، قانونی و قضایی است. حالا سوال این است که ما در اقتصاد ایران بازار داریم تا بازار ارز هم داشته باشیم؟ شما وقتی میگویید نرخ بازار آزاد، باید بدانید به هرچیزی بازار نمیشود گفت. ما دچار سو تفاهم درباره مفهوم بازار شده ایم یعنی درحالیکه دولت باید بایستد پای اعمال مقررات تا بازار کار بکند اما ما میگوییم دولت کنار برود تا هیچ اعمال مقررات و دفاع از حقوق مصرف کننده و ... صورت نگیرد. بنابراین چون برداشت ما از بازار غلط است، کسانی میتوانند از طریق کانال تلگرامی خود بنویسند و برای ده نفر بفرستند که ما امروز دلار را 40 هزار تومان خریداری کرده ایم. درنهایت میتوانند فردا از طریق همین کار یک جریانی ایجاد کنند لذا در اقتصادی که فاقد سرمایه گذاری است و اشتغالی در آن ایجاد نمیشود مردم ضعیفش به دنبال ایم مسائل یک جور عمل میکند بعد صداوسیما و نمایندگان مجلس میگویند ببینید نرخ دلار 40 هزار تومان است. یعنی به همین راحتی نرخ جعل میشود! وقتی شما بازار ندارید، بر چه اساسی انرژی را به قیمت دلار حساب میکنید که ضابطه بازار آزاد بر آن حاکم نیست؟ سبحانی در ادامه افزود: در مورد ارز همین مساله به طریق اولی مطرح است. در جامعه ای که عرضه و تقاضای ارز آن آزاد نیست و دچار تحریم است و مردم به خاطر شرایط طولانی اقتصادی انتظارات تورمی از آینده دارند بازاری وجود ندارد. اگر بخواهیم اقتصادی صحبت کنیم درست است که انرژی با دلار محسابه میشود اما خود اینکه آن دلار چقدر ارزش دارد، مسئله ای بی ضابطه است.
این استاد دانشگاه مسائل مطرح شده حول موضوع یارانه چنهان را غیر علمی و غیرواقعی خواند و در ادامه افزود: از منظر اقتصاد به نظر من این مباحث موضوعیتی ندارد. ما گول خوردیم و بخاطر فقر دانش و سوء تفاهمهای تئوریک وارد ین بحث هایی شده ایم که از اول وجود نداشته و ندارد. سبحانی بخش دیگری از سخنان خود را به موضوع شرایط اقتصاد سیاسی کشور اختصاص داد و گفت: ما به لحاظ اقتصاد سیاسی کشور را به گونه ای اداره کرده ایم که فاقد نرخ رشد اقتصادی، دارای بیست درصد تورم سالیانه، بیکاری بلند مدت 12 درصدی و افت ارزش پول مردم بیشتر بودن دولت هزینههای دولت نسبت به درآمد آن است و درآمدهای نفتی ما نوسان دارد. در چنین وضعی دست به هر کاری میزنیم که فقط امروز خودمان را بگذرانیم. سیاستگذاران از این تصمیمات به مدد اقتصاددانهای لیبرال منش و نئوکلاسیک روش پشتیبانی نظری میکنند و به کمک بخش خصوصی تاجر مسلک از آن حمایت عملیاتی میکنند بنابراین چه زمانی دلار داریم و چه زمانی نداریم آن را گران تر میفروشند. در چنین اقتصاد سیاسی چه باکی دارندکه با بالا رفتن قیمت ارز اقتصاد دلاریزه شود تا مردم احساس کنند یک شبه هرچه دارایی دارند بالا رفته است و بعد حاکمیت تحت عنوان اعمال عدالت وارد شود بگوید خانه هایتان میلیونی شده پس مالیات بدهید یا حالا که پراید 7 میلیونی تان صد و پنجاه میلیون شده شما باید بنزین 3000 تومانی بخرید.
وی افزود: من میخواهم بگویم اقتصاد سیاسی ایران به واسطه هزینه هایی که بوجود آورده از پس آن بر نمیآید و راهی ندارد جز اینکه که برای اداره روزمره خود دست به هرکاری بزند. اگر سیاست گذاران کشور بتوانند به این نکته برسند که راهی که از آن آمده اند نیازمند تجدید نظر است، اتفاق مهمی رخ داده است. به لحاظ سیاست گذاری میتوان گفت ما بیش از 32 سال سیاست هایی را اعمال کرده که با تدارک نرخهای جعلی ارز موجب فلاکت و فقر دهها میلیون انسان شریفی شد که انصافا شخصیت آنها در گرداب فقر نابود شده است. آنچه غمبار است این نکته است که گفته میشود ما برای اجرای عدالت و از بین بردن یارانههای انرژی (که مفهومی جعلی است) میخواهیم قیمتها را واقعی کنیم و آن را از حلقوم ثروتمندان بیرون بیاوریم. لذا با این روش مردم را فقیر کرده ایم و الان همان فقر را دلیلی برای عملیات بعدی در اقتصاد سیاسی کرده ایم از جمله افزایش قیمت کالاهایی که دیگران به خاطر تحریم از ما نمیخرند یا پولش را نمیدهند اما همین کالا را به صاحبان اصلی آن به قیمت بالاتر عرضه میکنیم چون انحصار داریم. اگر هم کسانی به دلیل استیصال اعتراض کنند در مسلخ این اقتصاد سیاسی ذبح میشوند. سیاست مدار هوشمند انگیزههای اعتراض عمده ای از گرفتاران را باید در مبادی تصمیم گیران اقتصادی بجوید و باید آن را اصلاح کند. درست است که میشود در کوتاه مدت با تسلط بر امواج رسانه حرکتهای فرصت طلبانه را به حرکتهای معترضانه تسری داد و زیبایی اعتراض را در زشتی فرصت طلبی پوشاند اما قرار نبود جمهوری اسلامی اینگونه سیاست گذاری کند.
در ایامی قرار داریم که سیاست گذاری در اقتصاد ایران از جمله در خصوص حاملهای انرژی علاوه بر سیطره حمایت اقتصاددانهای نئوکلاسیک روش، عملیات میدانی تجار غیرمولد، تجویزهای انحرافی عمده مراکز پژوهشی حکومتی توجیه گر وضع موجود، مجوز دهندان عمدتا عملگرا و عجول و دارای تصور غیر سیستمی، شاهد تصمیم گیرانی است که قبل از ورودشان به مسجد به پیش نمازی در مساجد اعظم فراخوانده شده اند. این پدیده از یک طرف قابلیتهای آنها را در سیاست گذاری بایسته به چالش جدی کشانده و از سوی دیگر انفعال محتوم آنان را در قالب اقتصاد سیاسی مجرب شده در نادیده گرفتن اهمیت رشد اقتصاد و تهی کردن پول ملی از ارزش را فریاد میکند. چالشی که نه متوجه آنان بلکه متوجه آن نظام آموزشی است که آنها را پرورش داده و به آنها منزلت داده است.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران در پایان گفت: اگر این پدیده با هر توجیهی در کارکرد قلب بی رحم سیاست گذاریهای گذشته علیه طبقات محروم اخلال وارد نکند و به استمرارآنها تمکین نماید سیاستهای اقتصادی 32 ساله همچنان در چمبره ندانم کاریهای شعاری، بیشتر از آنچه تاکنون به اتلاف منابع اقتصادی انجامیده به استهلاک سرمایه اجتماعی از طریق تنبیه اقتصادی محرومان و مردمان شریفی که انقلاب اسلامی و جمهوری برآمده از آن را یاری کرده اند مختوم میشود. امیدوارم گوش و درکی باشد که هزینههای اقتصاد سیاسی را کاهش دهد و آن را معادل درآمدی کند که مردم نجیب اما گنجشک روزی را به فقر بیشتری گرفتار نکند. اعتراف به سیاستهای غلط اقتصادی و آمادگی برای تصحیح آنها مستلزم فهم عمیق واقعیات این اقتصاد و اداراک نقش سیستمی عناصر غیراقتصادی موثر در روندهای اقتصادی است. این کار سخت تواضع، فهم و اراده میخواهد. تواضع در قبال کمک به مردمانی که اقتصاد سیاسی جمهوری اسلامی آنها را به فقر کشانده است. هزینه این تواضع در سیاست گذاری هرچه باشد میارزد برای اینکه از ماهیت اسلام به عنوان دینی ضد فقر دفاع میکند و نشان میدهد که حاکمیت عملا جان مردم را از مسیر فراهم آوردن سیاستهای اقتصادی ارزش آفرین و نه از طریق کشاندن شان به کفری که از مجاری فقر حمله میکند، حرمت گذاری میکند.
اشک تمساح ریختن یا صدق دل در کارتان را چگونه بدانیم؟ چرا نسخه خروج از این باتلاق را ندادید؟ (379245)