گروه حوادث: مرکز رسانه قوه قضاییه از "اجرای حکم قصاص آرمان عبدالعالی در پی تقاضا و عدم گذشت خانواده غزاله شکور و علیرغم تلاشهای صورت گرفته به منظور جلب رضایت اولیای دم" خبر داد.
مرکز رسانه قوه قضاییه اعلام کرد:«حکم قصاص آرمان عبدالعالی در پی تقاضا و عدم گذشت خانواده غزاله شکور و علیرغم تلاشهای صورت گرفته از سوی دستگاه قضایی، شورای حل اختلاف و فعالین فرهنگی و اجتماعی کشور طی سالهای اخیر به منظور جلب رضایت اولیای دم که تا اخرین لحظات هم ادامه داشت، سحرگاه امروز سوم آذر ماه در زندان رجایی شهر اجرا شد.آرمان عبدالعالی، در سال ۱۳۹۲ مرتکب قتل غزاله شکور شد و به قصاص محکوم گردید.»
ماجرای قتل غزاله توسط آرمان چه بود؟
آرمان و غزاله در سفر خانوادههایشان به ترکیه در سال 1390 با یکدیگر آشنا و به هم علاقهمند شده بودند. این ارتباط بعد از بازگشت به ایران ادامه پیدا میکند تا اینکه 12 اسفند 1392 فرا رسید، روزی که غزاله ناپدید میشود.
ساعت 22 دوازدهم اسفند 92 پدر و مادر غزاله، هراسان و نگران، به کلانتری 103 گاندی مراجعه و خبر ناپدید شدن غزاله را به پلیس اعلام میکنند.
پدر غزاله گفته بود دخترش ساعت 15 از خانه خارج شده و به مطب پزشک پوست در خیابان ظفر رفته است اما تا این لحظه هیچ خبری از او ندارد و گوشی تلفن همراهش هم خاموش است.پلیس پس از اعلام مفقودی غزاله توسط پدر و مادر وی، بررسیهای خود را آغاز میکند و پی میبرد که غزاله پس از ترک مطب، در تماس تلفنی با یکی از دوستانش، به او گفته است که به دیدار پسری بهنام آرمان میرود.
آرمان 14 اسفند به پلیس آگاهی احضار میشود و ماجرای آشنایی خود با غزاله را تعریف میکند.او گفت: ما بعد از آشنایی در ترکیه، از طریق تلفن، پیامک و یاهو با هم ارتباط داشتیم و آخرین بار یک یا دو ماه قبل همراه دوستانش او را ملاقات کرده بودم و پس از آن، دیگر وی را ندیدهام. پدر و مادرم از رابطه ما مطلع بودند. رابطه ما از دو سال قبل شروع شد ولی در این مدت همیشه با هم چالش داشتیم.
آرمان درباره ماجرای روزی که غزاله مفقود شده بود، گفت: دوازدهم اسفند ماه غزاله با من تماس گرفت و گفت نزدیک خانه ماست اما هرگز به خانه ما نیامد. من از آیفون بیرون را نگاه کردم اما غزاله را ندیدم، به همین خاطر پیش برادر کوچکم در اتاق رفتم و بهخاطر مصرف داروی ضدآلرژی فصلی، خوابم برد.
او در ادامه بازجوییها وقتی با ادله پلیس آگاهی و بازپرس دادسرا روبهرو شد، به حضور غزاله در منزلشان و مرگ او اعتراف کرد و گفت: «غزاله با من تماس گرفت اما گوشی قطع شد، سپس خودم با او تماس گرفتم، او گفت وقت ویزیت دکتر عقب افتاده و او الآن مقابل خانه ماست. صبر کردم مادرم از خانه خارج شود و بعد در را باز کردم و غزاله به خانهمان آمد، با هم صحبت کردیم اما او گفت دیرش شده، من او را بدرقه کردم و در را بستم اما ناگهان صدای جیغش را شنیدم. او بهخاطر خیسبودن پلهها سُر خورده بود و صورتش خونریزی داشت. او را به داخل خانه آوردم، چون مرده بود و نفس نمیکشید، بهدور او کیسه زباله کشیدم و آن را در چمدان چرخدار گذاشته به میدان مینا بردم و به سطل زباله انداختم، سپس برگشتم و خون موجود در راهپلهها را پاک کردم.»
این بخشی از اعترافات اولیه آرمان بود. او که در زمان بازداشت، چند روز کمتر از 18 سال سن داشت، در ادامه تحقیقات به قتل غزاله توسط خودش اعتراف کرد.آرمان در بازجوییهای بعدی با اعتراف صریح به قتل غزاله، توضیح داد: "وقتی غزاله به منزلمان آمد، با هم بحث کردیم، غزاله راجع به گذشته حرف زد و گفت دلش برای گذشتهها تنگ شده، من نمیخواستم به گذشته برگردم برای همین اجازه ندادم حرف بزند، او مرا هل داد، من هم او را هل دادم که سرش به میله تخت خورد، من هم سرش را دودستی گرفتم و چند بار به میله تخت کوبیدم و سپس میله بارفیکس را برداشتم و با آن نیز پنج ضربه به سرش زدم، بعد او را در چمدان چرخدار گذاشتم و به سطل زباله انداختم."
آرمان ده ماه بعد منکر قتل شد و 14 دی 93 مجدداً علت فوت غزاله را عجله وی برای رفتن و سقوط او از پلهها اعلام کرد، اما در نهایت قضات دادسرای جنایی تهران و قضات شعبه چهارم دادگاه کیفری یک استان تهران، آرمان را قاتل غزاله دانستند و بر همین اساس آرمان به قصاص محکوم شد اما درخواست فرجامخواهی داد و حکم پس از تأیید توسط دیوانعالی کشور، به اجرای احکام فرستاده شد که شهریور 95 ریاست قوه قضائیه اجرای حکم را جهت بررسی مجدد متوقف کرد اما پس از بررسی طولانی که دو سال بهطول انجامید، ایرادی در پرونده ملاحظه نشد و مجدداً پرونده جهت اجرای حکم اعاده شد.
در ادامه، هشتم دی 97 جلسه صلح و سازش با حضور خدام آستان قدس رضوی(ع) برگزار شد و اولیایدم گذشت خود را منوط به معرفی محل اختفای جسد اعلام کردند اما بهدلیل عدم کشف جسد، 11 دی 98 بهعنوان تاریخ اجرای حکم قصاص تعیین شد.صبح روز 11 دی 98، آرمان در زندان رجاییشهر تا پای چوبه دار رفت. اولیای دم برای اجرای حکم اصرار داشتند اما در آخرین لحظات، پدر و مادر غزاله به آرمان یکماه فرصت دادند تا محل اختفای جسد فرزندشان را اعلام کند تا آنها از مجازات او گذشت کنند.
از فردای آن روز تلاش وکیل آرمان معطوف به اعاده دادرسی و محاکمه دوباره آرمان شد، درخواستی که از سوی دیوانعالی کشور پذیرفته شد تا آرمان بار دیگر محاکمه شود.وکیل آرمان مدعی شد بعد از تاریخ تشکیل پرونده قتل، برای غزاله در دانشگاه محل تحصیل او برگه مرخصی تحصیلی صادر و همچنین دفترچه بیمهاش هم تمدید شده است، به این ترتیب درخواست اعاده دادرسی کرد.
دو نفر از قضاتی که قبلاً رأی بر قصاص داده بودند اعلام کردند با توجه به ادعاهای مطرحشده از سوی وکیل آرمان، باید در این زمینه تحقیقات بیشتری شود.موضوعات مذکور در ادامه مورد بررسی قرار گرفت، از دانشگاه غزاله استعلام صورت گرفت که دانشگاه پاسخ داد: درخواست مرخصی، نه توسط شخص غزاله بلکه توسط خانواده غزاله انجام شده و از زمان اعلام مفقودیت و قتل غزاله، او هرگز به دانشگاه مراجعتی نداشته است و پدر و مادر غزاله بهامید پیدا شدن دخترشان، برای او یک ترم مرخصی گرفتهاند.
درباره تمدید دفترچه بیمه غزاله نیز از کارگزاری بیمه استعلام صورت گرفت که در استعلام صورتگرفته مشخص شد والدین غزاله (و نه شخص غزاله) در همان اوایل و بهامید زنده بودن او، برای یک نوبت تمدید دفترچه دخترشان، به بیمه مراجعه کرده بودند.
آرمان نهایتاً بار دیگر پای میز محاکمه رفت و این بار در شعبه پنج دادگاه کیفری یک استان تهران، بار دیگر اعلام کرد قتل غزاله کار او نیست و نمیداند جسد کجاست و ممکن است غزاله زنده باشد.در نهایت قضات دادگاه کیفری یک استان تهران وارد شور شدند و آرمان را در قتل غزاله مجرم تشخیص دادند و او را به قصاص محکوم کردند که رأی صادرشده یک بار دیگر در دیوانعالی کشور تأیید شد.
چرا اجراي عدالت اينقدر سخت است؟
آيا واقعاً اجراشده است؟
من كه شك دارم آنها كه توانستند اجراي عدالت اين همه به تعويق بندازند، نتوانسته باشند بدلي برايش جور كنند. در اين مملكتي كه هيچ اميدي به آينده نيست و هيچ فريادرسي نيست و ظلم را نميتواني فرياد بزني و هوا بس ناجوانمردانه سرد است و در اين هواي بيكسي، كسي به در نميزند؛ باور خيلي چيزها هم سخت است.
به هرحال اگر قصاص شده براي هردو آرامش و آمرزش را از خدا طلب ميكنم.
الحمدلله (379444)