گروه فرهنگی:کتاب «نیچه: تن، هنر، شناخت» نوشته فردریکا اسپیندلر بهتازگی با ترجمه سعید مقدم توسط نشر مرکز منتشر و راهی بازار نشر شده است.فردریکا اسپیندلر نویسنده سوئدی اینکتاب، دکتر و استاد فلسفه دانشگاه سودِرتون در استکهلم است و مقالات و نوشتههای زیادی درباره فلسفه معاصر اروپا در کارنامه دارد. او بهطور ویژه به فلسفه و دین و فلاسفهای چون اسپینوزا، نیچه و دلوز پرداخته است.
کتاب «نیچه: تن، هنر، شناخت» سال ۲۰۱۰ منتشر شد و اسپیندلر در آن، با شرح آموزهها و اندیشه فردریش نیچه فیلسوف آلمانی در پی نشاندادن ایدههای متضاد اوست که بخشی جدایینشدنی از تفکر نابههنگام و همزمان بسیار مطرح نیچه هستند. فردریکا اسپیندلر میگوید بدبینی بیغرض در فلسفه نیچه با شوق و شور تأیید زندگی آمیخته شده و خواننده کتابش را ترغیب میکند همراه با نیچه درباره پرسشهای کمتر مطرحشده دوران فعلی، بیشتر فکر کند. نویسنده کتاب معتقد است یکی از مهمترین این پرسشها به نقش شورمندی در اندیشه خردگرا میپردازد و نیز شرایط سیاسی لازم برای این که انسان بتواند به آنچه هست تبدیل شود.
کتاب پیشرو ۷ فصل دارد که به اینترتیباند: «نابههنگامبودن و مطرحبودن»، «چگونه آدمی به آنچه هست تبدیل میشود: اینک انسان»، «آتش سرد، اخگر تاریک: خرد و شور»، «نگاه به علوم طبیعی از منظر هنرمند، اما نگاه به هنر از منظر زندگی»، «سرشاری، کاستی و زیان»، «اندیشیدن به امر سیاسی» و «درباره آری، نه و آمین».
سعید مقدم مترجم اینکتاب براساس نوشتههای فردریکا اسپیندلر میگوید از نگاه نیچه، تصور هویت ثابت تغییرناپذیر، ما را در اسارت نگه میدارد. رهیافت رهاییبخش این است که بپذیریم تن زندان روح نیست بلکه پناهگاه جسم و جان است و پیششرط تفکر و شناخت را تشکیل میدهد. همچنین اگر بپذیریم تن آغازگاه اندیشیدن و شناخت است، نگاه انتقادی نیز آسانتر میشود. از طریق تن میتوان ارزشهایی را که کموبیش بر زندگی روزمره حاکماند، دید و تحلیل کرد و هرقدر هم اینارزشها ماندگار و ابدی انگاشته شده باشند، باید مورد ارزیابی مجدد قرار بگیرند.
در قسمتی از اینکتاب میخوانیم:
با اینتعریف نو، تن به جای بار و مانع، به منبعی غنی تبدیل میشود. هرچه شورمندی بدنی بیشتر باشد، حضور در جهان قویتر است، و امکان تفسیر و درک عالم پیرامون بیشتر میشود. به اینشکل، تن برای نیچه نخستین واقعیت است، و با اینکه روشنترین پدیده است، اما باز هم میداند که از بیشتر آنچه که درون تن میگذرد، ناآگاه باقی میماند. نیچه میگوید، ما حتی نمیتوانیم تصور کنیم که حسهای بدنیمان تا چه اندازه مهماند و چه قدرتی دارند، درست همانطور که نمیتوانیم درک کنیم چه ابزارهای مشاهدهای عظیمیاند: «بهطور مثال، بینی، که هیچ فیلسوفی با احترام و قدردانی از آن یاد نکرده است، حساسترین ابزاری است که به آن دسترسی داریم.» بنابراین جای تعجب نیست که نیچه در اینک انسان درست بینی و حس بویایی ظاهرا ملالآور را برمیگزیند و از آن استفاده میکند، زیرا توان و برد آن بسیار بزرگتر از استعاره چشم است که اغلب در سنت فلسفی تکرار میشود. او در فصل «چرا من نوعی سرنوشتم» توضیح میدهد که درست از طریق حس بویایی و چشایی است که فیلسوف خود را متمایز میکند، زیرا از طریق این حسها است که میتواند تندرستان را از بیماران، گندیدهها، فرسودهها، فاسدشدهها و غیره تشخیص دهد، چیزهایی که چشم غیرمسلح به هیچوجه قادر به دیدن آنها نیست. حتی اندامهای بساوایی و بویایی (اندیشگر، گاهی مانند نسیم نرم و نوازشگر، گاهی نیرومند چون ضربه چکش) نیز بخشی از دستگاه مفهومی است که باید عزیمتگاه آگاهی نو از تن باشد.
اینکتاب با ۱۶۰ صفحه، شمارگان هزار و ۲۰۰ نسخه و قیمت ۵۳ هزار تومان منتشر شده است.