گروه سیاسی: محمود احمدینژاد در جمع فعالان آذربایجانی گفت: اگر هویت ایرانی برجسته و پرچم عزت در اهتزاز و مردم در صحنه نباشند و ضعیف باشند، دیگر مهم نیست که چه مدل حکومتی داریم. چه فرقی میکند که چه مدل حکومتی داشته باشیم؟ اگر این اتفاق افتاد یا سرزمین تصرف میشود و بخشی از آن اشغال میشود و یا امتیازات بزرگی به بیگانه داده میشود. همان چیزی که در دوران معاصر بارها شاهدش بودیم که به برخی اشاره خواهم کرد. من باید یک تشکر از اقوام ایرانی داشته باشم و باز تاکید میکنم که وقتی میگوییم ایران، ایران یک مفهومی جدا از اقوم ایران نیست، اینها با هم یک مفهوم بالاتری را تشکیل داده اند و تا زمانی که با هم هستند آن مفهوم هست، از هم جدا شوند آن مفهوم نیست. آن ضعیف شود، همه ضعیف میشوند، اینها ضعیف شوند، آن هم ضعیف میشود. چه دست های خبیثی هست که میخواهد اقوام ایرانی را از هم جدا کند و به جان هم بیندازد! ناجوانمردانه به اقوام ایرانی تهمت میزنند که آنها دنبال جدایی از ایران هستند. در طول تاریخ، در سخت ترین شرایط اقتصادی، اقوام مرزنشین ما پای ایران ایستادند، امروز هم ایستاده اند. قلبشان برای ایران میتپد. فداکاری و تحمل کردند. به گزارش دولت بهار، متن کامل سخنان احمدینژاد در جمع فعالان آذربایجانی به شرح زیر است:
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیة و النصر واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خدای بزرگ را سپاسگزارم که توفیق زیارت مجدد عزیزان، از دیار عزت و سرافرازی و مردانگی و جوانمردی، آذربایجان را عنایت فرمود.
21 آذر، به تعبیری نجات آذربایجان، پایان کار فرقه دموکرات و قطعی شدن خروج نیروهای شوروی از شمال ایران، حادثه مهمی است و جا دارد که همیشه این حادثه را مورد ارزیابی و تجزیه و تحلیل قرار بدهیم تا بدانیم زمینهها و علتها چه بود؟
من میخواهم به بهانه 21 آذر، یک تحلیل تاریخی داشته باشم و زمینهها و علل بروز این حوادث را در خدمت شما مرور کنم.
21 آذر مثل همیشه تاریخ، از یک طرف نشان دهنده عظمت و وطن پرستی و شجاعت مردم آذربایجان و از طرف دیگر بیانگر خباثت دشمنان ملت ایران است. من یک نگاه تاریخی به شرایط ایران میاندازم و بطور خاص چند جمله ای راجع به دوران معاصر صحبت خواهم کرد. حوادث 150-100 سال اخیر در ایران، بسیار مهم است و جا دارد که تک تک آنها را زیر ذره بین بیندازیم و موشکافی کنیم زیرا ادامه حرکت ما در آینده، به میزان بسیار زیادی به شناسایی روند گذشته بستگی دارد. بسیاری از عواملی که در این دوره زمانی در تحولات ایران دخالت داشتند، همچنان فعال هستند و حضور دارند.
یک نگاه تاریخی بیندازیم؛ چرا ایران اینقدر مهم است؟ چرا ایران در طول تاریخ از یک طرف مورد عنایت، محبت و عشق بی پایان ملت ایران و مورد توجه همه ملتها بوده است؟ مگر یک مقاطع خاصی که ایران آنقدر ضعیف شده که از چشمها افتاه است و از طرف دیگر برای قدرتمداران و آنهایی که میخواستند جهان را تحت سلطه خودشان داشته باشند، همیشه ایران از یک اهمیت بسیار بالایی برخوردار بوده است و همیشه تحولات ایران برایشان اهمیت داشته و تلاش کرده اند در تحولات ایران تاثیر بگذارند و به نفع خودشان هدایت کنند. این امر تقریبا برای ملت ایران یک مساله استثنایی است. ما کمتر سرزمین، ملت و کشوری را با این درجه از اهمیت سراغ داریم.
ایران یک سرزمین وسیع متشکل از اقوام گوناگون است که در طول تاریخ، در کنار هم، با همبستگی و همدلی زندگی کرده اند، با تلاش گسترده همگانی، یک ملت بوجود آوردند و در طول تاریخ با فداکاری، از موجودیت خود صیانت کردند.
ایران کشوری نیست که توسط استعمارگران و سلطه گران ساخته و پرداخته شده باشد. پشت میز مذاکره، خط کشی کرده و بعد کشوری به نام ایران درست شده باشد. ایران محصول بازی های پشت پرده و توافقات قدرت های جهانی نیست. ایران قبل از همه بوده و بیش از 7 هزار سال، تاریخ درخشان و سرشار از افتخار و شناخته شده دارد، اما وقتی در دنیا میگوییم ایران، قبل از اینکه یک جغرافیا در ذهنها تداعی شود، یک فرهنگ و تمدن تداعی میشود و این ویژگی برای ایرانیها منحصر به فرد است.
ملت ایران چند هزار سال در مسیر کمال جویی قرار داشته و درجه کمال جویی او بسیار بسیار بالاست. همین امروز نگاه کنید؛ ایرانیها همیشه دنبال بهترین هستند حتی زمانی که جیبشان هم خالی است، ذهنشان خواهان بهترین است.
طی این چندهزار سال اقوام گوناگون ایرانی، برای استقرار و ترویج یگانه پرستی، آزادیخواهی، عدالت طلبی، رفاه، صلح و دوستی، صداقت و پاکی و برای همزیستی مسالمت آمیز برای همه ملت ها، تلاش کرده اند و محصول این تلاش چندهزار ساله، به خلق یک تمدن و فرهنگ انجامیده است که اسمش را ایران میگذاریم. یعنی برخلاف بسیاری از جریانات تاریخی، تلاش های چندهزار ساله ملت ایران، هرگز در جهت بسط سرزمین نبوده بلکه در جهت خلق فرهنگ و تمدن و در خدمت انسانها و انسانیت بوده است و این فرهنگ و تمدنی که خلق شده، مبتنی بر فطرت الهی انسانها و مورد استقبال ملت هاست. هر جای دنیا عرضه کنیم، با آن همراهی میشود.
ادبیات، آداب و رسوم و مناسبت های ایران، آنقدر انسانی و حقیقی است که هر جای دنیا مطرح میکنیم، استقبال میشود. جشن نوروز چگونه جهانی شد؟ در تقویم سازمان ملل، یک جشن ملی است که جهانی است و وقتی مطرح شد، بالاتفاق کشورها رای دادند. گفتند عجب چیز قشنگی است، همه آن را داشته باشیم.
اندیشه و علم ایرانی، ادب ایرانی و بقیه ویژگی هایی که در فرهنگ و تمدن ایران زمین هست، فطری و جهانی است و خیلی زود از ناحیه ملتها استقبال میشود و قابل عرضه به جهان است. در پرانتز بگویم؛ ما 8 سال در سازمان ملل از کدام موضع حرف زدیم؟ از موضع همین فرهنگ و تمدن. یک موجی در دنیا درست شد که معاون رئیس جمهور آمریکا گفت ما داریم در دنیا منزوی میشویم. من شاید با 80 رئیس دولت در دنیا ملاقات کردم و تقریبا همه آنها استقبال کردند و گفتند ما دوست داریم و میخواهیم از تاریخ و گذشته ایران و توانمندی ملت ایران بیشتر بدانیم.
بخش مهمی از فرهنگ و تمدن جهان، مرهون ایران و تلاش ایرانی هاست. آیا میتوانیم مجاهدت دانشمندان ایرانی را در پدید آوردن علوم گوناگون، فراموش کنیم؟ و اگر سهم ایرانیها را در خلق دانش جهانی برداریم، چقدر میماند؟ و اگر نبود چه میشد؟ ملت ایران چندهزار سال برای خلق این فرهنگ و تمدن سرمایه گذاری کرده است. این فرهنگ و تمدن محصول تلاش بی وقفه تمام اقوام ایرانی است. همه در قالب یک ملت با هم بودند و این فرهنگ و سرزمین، متعلق به همه اقوام است که هر کدام آداب و رسوم، ادبیات و زبان خودشان را دارند و باز همین آداب و رسوم، همین ادبیات و همین فرهنگ اقوام، سرمایه ملت ایران است.
اما علاوه بر همه این ها، اقوام ایرانی در یک همگرایی و یک تلاش مشترک، یک فرهنگ عمومی تر و والاتری را به نام فرهنگ ایران خلق کردند که همه زیر این سقف بسیار بلند تنفس و زندگی میکنند، همه آرمانها و خواستهها و همه مطالباتشان را زیر این سقف جستجو و دنبال میکنند و محقق شده میپندارند و همه اقوام ایرانی به آن افتخار میکنند.
ایران یک گلستان بسیار زیباست و اقوام گوناگون، گل های این گلستان هستند. اگر گلستانی فقط یک گل در آن باشد، چه زیبایی دارد؟ و آن کسانیکه میخواهند این گلستان را به یک گل تبدیل کنند، یا نمی فهمند یا خائن هستند. گل های زیبای رنگارنگ است که به گلستان معنا میدهد. اما عزیزان من؛ آرزوی ابلیس در طول تاریخ این است که انسانها را تحقیر کن و مقابل هم قرار بدهد. ظلم و چپاولگری و جنایت و کشتار و جنگ راه بیندازد و انسانیت را تحقیر کند و برتری خودش را نسبت به انسان اثبات کند. این کار ابلیس است. پیروان ابلیس هم خط ابلیس را دنبال میکنند.
ایران از یک طرف مورد توجه ملت هاست. آنهایی که دنبال عدالت، آزادی، کرامت و دنبال برکشیدن انسانها بودند، همیشه به ایران به عنوان نقطه اتکاء و الگو نگاه میکردند. در نقطه مقابل، شیطان و پیروان شیطان، همیشه ایران و فرهنگ و تمدن ایران را به عنوان یک مانع در برابر سلطه گری و چپاول خودشان تلقی میکردند و دنبال این بودند که آن را پاک کنند. حرف امروز و دیروز نیست؛ حداقل از 2500 سال قبل دنبال این بودند که ایرانی در جغرافیا نباشد. اگر ما چشممان را بر روی این واقعیت ببندیم، خودمان را فریب داده ایم. معنایش این نیست که برویم با دنیا بجنگیم، معنایش این است که بدانیم در چه دنیایی داریم زندگی میکنیم و مراقب شیطان و پیروان شیطان باشیم. به میزانی که ایران درخشندگی و اثرگذاری در محیط بین الملل پیدا کرده، به همان میزان موجب عداوت شیطان و شیطانیان و بغض و کینه و طمع مستکبران شده است.
ایرانیها بیش از هزار سال بخش وسیعی از دنیا را نه با شمشیر بلکه با فرهنگ و انسانیت اداره کرده اند و این نقطه درخشان تاریخ بشریت است. البته حکومت ها، فسادهایی داشته اند و در بعضی مقاطع، فسادها خیلی گسترش پیدا کرد، ما آنها را نمی گوییم و حذف میکنیم. آنجایی که حکومتها با ملتها بوده اند، نماینده و سخنگوی ملت بوده اند و ترجمان فرهنگ ملت بودند. همه اینها دوران درخشان تاریخ بشر است. شیطانیان همیشه یا دنبال محو ایران بودند یا دنبال تضعیف ایران بودند تا جایی که دیگر ایران اثری در دنیا نداشته باشد.
آن فردی که از یونان بلند شد و به ایران آمد و از ضعف اواخر هخامنشی استفاده کرد، ببینید کتابخانهها را آتش زد. اولین باری که در طول تاریخ ایران کتاب سوزی اتفاق افتاد، زمان او بود. چرا کتاب را آتش میزنند؟ دشمن فرهنگ و تمدن است، دارد از یک ملت بواسطه فرهنگ و تمدنش انتقام میکشد. بعد هم بناهای عظیم و مهندسی شده، هر چه که دم دستشان بود خراب کردند و بردند و از آن زمان به بعد، ایران بارها مورد هجمه و اشغال قرار گرفته است. هر بار که ایران اشغال شده یا مورد یک هجمه سنگین قرار گرفته است، پشت آن شیاطین و مستکبرین عالم بوده اند. چه کسی پشت جنگ 8 ساله بود؟ چه کسی پشت حمله مغول بود؟
البته برای جنگ همیشه یک بهانه ای پیدا میشود. مگر جنگ جهانی دوم را چگونه آغاز کردند؟ گفتند گلوله توپی از لهستان به سمت آلمان آمده است. حالا چه کسی شلیک کرده؟ راست بوده یا دروغ بوده است؟ تا بیایند و ببینند کار چه کسی بوده است، جنگ شروع شد. چرا ایران همیشه مورد هجوم بوده است؟ روشن است؛ برای اینکه ایران تضعیف شود، ایران باید خاموش شود!
به عنوان یک اصل به شما میگویم؛ هر زمان ایران آسیب دیده است، جریان تکاملی انسانی و اندیشه ای جهان آسیب دیده است. این ادعای بزرگی است. اینگونه نبوده که ایران را له کنند اما جریان با همان سرعت مناسب حرکت کند و جلو برود. هر زمان که ایران آسیب دیده، راه برای تسلط قدرت های فاسد برجهان باز شده است. حتی زمانی که صفویه پرقدرت بود، خبری از استعمار نبود. ایران لنگرگاه، تکیه گاه و الگو بود. این قدرت های فاسد، بسیاری مواقع، نقشه هایشان را علیه ایران آشکارا اجرا کردند و بسیاری از مواقع هم پنهانی عمل کرده اند.
آنها به تجربه فهمیده اند که برای تضعیف و تجزیه ایران باید اقتدار ملی آن ضعیف شود. برای اینکه اقتدار ملی ایران ضعیف شود، چکار باید بکنند؟ دو کار باید انجام بدهند. اول اینکه هویت ایرانی را مضمحل کنند. سرزمین مانند جسم و هویت مانند روح است. روح نباشد، جسم، حرکت و تلاشی ندارد و کاری نمی تواند انجام بدهد. هویت، عامل زنده بودن یک ملت و کشور است. در طول تاریخ دنبال این بودند که هویت ایرانیها را بگیرند. حتی بخش مهمی از تاریخ ما را عمدا محو کردند و اجازه نمی دهند تاریخ بازگو شود، آن را تحریف میکنند. متاسفانه همین الان در ایران میبینیم که دارند بخش مهمی از تاریخ ما را از کتاب های درسی پاک میکنند. هویت نباشد، چیزی وجود ندارد. بعدا راجع به هویت صحبت میکنم و وضعیت ایران را عرض خواهم کرد.
دوم اینکه فقر و فلاکت و حقارت را بر ملت ایران تحمیل کنند. ملت ضعیف و در فقر و سختی باشد که نمونه های آن را خدمت شما عرض خواهم کرد. و هر گاه آنها بر ما مسلط شدند، هیچ حدی از حقوق ملت ایران نبود که پایمال نکنند. اواخر قرن قبل، همین انگلیسیها آمدند و چه قحطی را بر ملت ایران تحمیل کردند. مردم در فقر باشند و از صحنه کنار گذاشته شوند، دائما به مردم بی محلی شود، مردم در کشور کاره ای نباشند!
وقتی این دو آمد، دیگر سپر دفاعی وجود ندارد، میآیند و مسلط میشوند. یا ایران در دنیا هیچ میشود یا بخش هایی از کشور تجزیه میشود. هر زمان که بخش هایی از ایران تجزیه شد، در نقطه اوج هویت زدایی از ملت ایران و کنار گذاشتن و فقیر کردن ملت ایران بودند. ملت را ضعیف کردند و ایران تجزیه شد!
هویت، رمز وحدت و بسیج ملی است. حضور در صحنه و احساس اختیار ملت، این عامل بسیج، حضور و فداکاری است. اگر اینها گرفته شد، دیگر چیزی از یک ملت باقی نمی ماند. چگونه میخواهد از استقلال و تمامیتش دفاع کند؟ اگر مردم در صحنه نباشند و در تصمیمات مشارکت نداشته باشند، حتما ضعیف میشوند. مردم هم که ضعیف شدند، کشور ضعیف میشود. این القای شیطانی است که فکر کنیم اگر مردم ضعیف باشند، کشور میتواند قوی باشد. چطور وقتی مردم ضعیف هستند، کشور میتواند قوی باشد؟ از کجا قوی میشود؟ با چه چیزی قوی میشود؟ مردم که ضعیف شدند، چه کسی میخواهد از کشور صیانت کند؟ قدرتی نمی ماند که از کشور دفاع کند. میآیند و میزنند و میبرند. همان طور که بردند!
اگر هویت ایرانی برجسته و پرچم عزت در اهتزاز و مردم در صحنه نباشند و ضعیف باشند، دیگر مهم نیست که چه مدل حکومتی داریم. چه فرقی میکند که چه مدل حکومتی داشته باشیم؟ اگر این اتفاق افتاد یا سرزمین تصرف میشود و بخشی از آن اشغال میشود و یا امتیازات بزرگی به بیگانه داده میشود. همان چیزی که در دوران معاصر بارها شاهدش بودیم که به برخی اشاره خواهم کرد.
اما هرگاه مردم مقتدر و قوی و در صحنه باشند، هویت برجسته و پرچم عزت بالا باشد، باز هم فرقی نمی کند چه مدل حکومتی داشته باشیم. آنها مهم هستند. به اسم نیست به محتواست. اگر این اتفاق افتاد، سرزمین محفوظ میماند. عزت و منافع محفوظ است، کسی نمی تواند تجاوز و تجزیه کند. پیشرفت و رفاه خواهد بود. آرمانها و آرزوها محقق خواهد شد و البته این اصلی که عرض کردم، اختصاص به ایران ندارد. این ترجمه این کلام بلند است که میفرماید: " الملک یبقی مع الکفر ولا یبقی مع الظلم " این حرف پیامبر خاتم، حضرت محمد مصطفی(ص) و یک اصل است. اگر ظلم شد، دیگر بقای کشور در خطر است. به اسم نیست، به محتواست.
روسها دو بار با ما جنگ کردند. در این دو جنگ، 17 شهر بزرگ، از ایران جدا شد. چرا آن زمان این اتفاق افتاد؟ به نظرم دو علت داشت؛ یک علت بیرونی و یک علت درونی. علت بیرونی زیاده طلبی روسیه و میل تاریخی برای رسیدن به حوزه های نفتی و آب های گرم جنوب است و نزدیکترین فاصله، نیز ایران است. این یک امر ثبت شده است منتهی آن را پنهان میکنند. همیشه دنبال این بودند.
اما علت درونی آن چه بود؟ شیوه زمامداری قاجاریه بود. مردم را به حساب نمی آوردند، مردم را در فقر نگه میداشتند. شاهان قاجار تکیه ای بر مردم نداشتند، برآمده از مردم نبودند، مردم در اداره کشور نقشی نداشتند. روسیه حرکت میکند و میآید ایران را میگیرد. جالب است که بعد از حمله و جنگ اول، که بخشی جدا شد، قرارداد بسته شد، مردم مطلع شدند و به جوش و خروش افتادند و خودجوش حرکت کردند و گفتند برویم و پس بگیریم. سرزمین مان از ما جدا شده، چرا قرارداد بسته شده است!؟ مردم حرکت کردند و رفتند در یک مرحله هم پیروز شدند، بخش هایی را پس گرفتند اما باز هم شاه قاجار، از پشتیبانی و حمایت مردم خودداری کرد. یعنی آنجایی هم که خود مردم حرکت کردند، باز حاضر به پشتیبانی از مردم نشد و شکست دوم پیش آمد و 17 شهر بزرگ ایران در آسیای میانه و در قفقاز جدا شد!
جالب است که شاه بی کفایت قاجار، بعد از آنکه قرارداد ترکمنچای را بست و داد رفت، اعلام جشن شکرگزاری کرد! مردم سوال کردند این چه جای شکرگزاری دارد؟ ما داریم گریه میکنیم، ملت بخاطر جدا شدن بخشی از تن خودش دارد خون گریه میکند! گفت آنها تهران و قزوین را هم میخواستند ولی ما ندادیم! شبیه این عبارت را من بعد از برجام شنیدم! که آنها تا اینجا را میخواستند و ما اینقدر را دادیم! حالا من نمی خواهم تشبیه کنم.
شاهان قاجار، مملکت را نه متعلق به مردم بلکه ملک طلق خودشان میدانستند و به جز حفظ خودشان و حکومت شان، ماموریتی برای کشور و مردم احساس نمی کردند. فکر میکردند شاه شدند تا خودشان و حکومت را حفظ کنند. شما شاه شدید که کشور، ملت و سرزمین حفظ شود.
این خسارت تاریخی تجزیه و جدا شدن 17 شهر، نتیجه کنار گذاشتن و ضعیف کردن ملت و آسیب زدن به هویت ایرانی بود.
انقلاب مشروطه، یک حرکت ملی برای این بود که اختیار دست مردم ایران بیفتد. این را که همه چیز دست شاه باشد، کنار بگذارند و بگویند ملت اختیاردار باشد، تصمیم بگیرد و نظارت کند.
جالب است که هم روسها و هم انگلیسها هر دو مخالف انقلاب مشروطه بودند و برخلاف ادعاهایی که میکنند، هر دو همیشه از استبداد در ایران حمایت کرده اند. شعارشان دموکراسی بود ولی به ایران که میرسند، از استبداد حمایت میکنند، چرا؟ علت آن معلوم است، اگر ملت صاحب اختیار باشد، کشور قوی میشود و دیگر آنها نمی توانند بیایند اینجا و حکومت کنند. غیرقابل نفوذ، غیرقابل استیلا و غیرقابل تجزیه میشود. اما وقتی استبداد بود، مردم را کنار زدند و منشا اصلی اقتدار یعنی قدرت مردم کنار رفت، آنها میتوانند بیایند اینجا جولان بدهند. آنوقت است که میتوانند قراردادهای تحمیلی به دوش ملت بگذارند.
روس و انگیس در سال 1907 میلادی و 1286 شمسی و یکسال بعد از امضای فرمان مشروطه، با هم یک قراردادی بستند و ایران را تقسیم کردند. کل شمال، حوزه نفوذ و منافع روسیه میشود و شرق تا سواحل دریای عمان منافع انگلیس میشود! این طرف را هم که انگلیس قبلا با قرارداد دارسی، اختیار نفت و بانک را هم گرفته بود و پول ملی ما را انگلیس چاپ میکرد! با همین کار قحطی را بر ملت تحمیل کرد. خودش پول ایران را چاپ میکرد، میرفت به بازار با چند برابر قیمت آذوقه میخرید و همه را انبار میکرد که بعدا بخشی از این انبارها کشف شد که آذوقهها آنجا پوسیده شده بودند! مردم از گرسنگی، وبا و طاعون گرفتند و بر اساس آنچه که تمام مورخین قبول دارند، دست کم بیش از 2 میلیون ایرانی کشته شدند!
آنها ایران را بین خودشان تقسیم کردند. یک نخست وزیر بی کفایتی هم در ایران بود که به این کار رضایت داد. در سال 1915 میلادی و 1294 شمسی آمدند یک قرارداد سری بستند که این بعدا افشاء شد اما هنوز تمام مواد آن افشاء نشده است! آمدند و گفتند حالا که خبری نشده است، تمامش کنید! ایران را تقسیم کردند. انگلیس به روسیه اجازه داد در شمال نیروی نظامی داشته باشد و آمد قزاقها را با فرمانده روسی و بدنه ایرانی درست کرد! در جنوب هم انگلیس پلیس جنوب را با عناصر هندی و فرمانده هان انگلیسی بوجود آورد! یعنی نیروی نظامی آمد و عملا دیگر اسمی از ایران نیست! جنوب برای انگلیس و شمال هم برای روسیه و تمام!
می خواستند ایران را محو کنند که عده ای از نمایندگان مجلس، متفکرین و وطن پرستان صدایشان درآمد، ملت مطلع شدند و اعتراضات بلند شد و حکومت کمونیستی مجبور شد آن قراردادها را ملغی کند. انگیس باز هم دست برنداشت. سال 1919 گفتند ایران یک کشور مفلوک است، قحطی آمده و باید تحت قیمومیت و استعمار انگلیس دربیاید و ایران بخشی از انگلیس شود! آنها میخواستند ایران را حذف کنند.
اشاره کردم که آرزوی تاریخی روس ها، رسیدن به آبهای گرم و منابع نفتی جنوب است. ایران کوتاهترین مسیر برای آنهاست. در طول تاریخ، روسها هیچگاه از اقتدار ایران استقبال نکرده اند و موافق یک ایران مقتدر نبودند.
حالا رقابت انرژی را هم اضافه کنید. الان انرژی و سلاح تقریبا تنها محصول صادراتی روسیه است. مجموع نفت و گاز ایران در دنیا اول است. روسیه تامین کننده انحصاری انرژی اروپاست. معلوم است که نمی خواهد در ایران یک رقیب درست شود.
ما در دولت خودمان با سوئیسیها قرارداد بستیم که برایشان گاز صادر کنیم. به هر شکلی که میرفتیم، به مانع میخورد. اگر خط لوله گاز از اینجا به قلب اروپا میرفت، معادلات عوض میشد، معادلات سیاسی هم عوض میشد. این از روسها.
انگلیسها چه؟ انگلیسیها که در طول تاریخ به دنبال تسلط بر ایران بودند و اینجا را ملک طلق خود میدانستند. قرارداد نفت جنوب را بستند، بانک را گرفتند، قرارداد 1907، 1915، 1919 را بستند و همیشه به دنبال این چیزها بودند. البته اگر در سیاست های این دو کشور و متحدین آنها تغییری اتفاق افتاده، ما استقبال میکنیم. اعلام کنند، شواهد آن را بگویند. بگویند ما دیگر از سیاست های گذشته دست برداشتیم. از خدا میخواهیم که این اتفاق بیفتد.
در جنگ اول به بهانه مقابله با عثمانی، ایران را اشغال کردند و در جنگ دوم به بهانه مقابله با آلمان این کار را کردند. جنگ دوم تمام شد و ایران پل پیروزی نام گرفت اما قحطی و بدبختی و فقر و اشغال آن برای ایران ماند، پیشرفت و ترقی و منافع آن برای دیگران شد. حالا جنگ تمام شده است، باز هم بیرون نمی روند! روسها ماندند، رفتند شمال ماندگار شدند. عملا دولتی هم که وجود ندارد.
نابسامانی، تحقیر ملت، تحقیر اقوام ملت، هویت زدایی که بخش مهمی از آن تحقیر قومیت های ایران است، اتفاق افتاد. شوروی به دستور شخص آقای استالین فرقه دموکرات را در آذربایجان و کردستان بوجود آورد.. شما یک خط از شمال به جنوب و چاه های نفت بکشید و بینید کوتاهترین مسیر کجا است! البته مردم ناراضی بودند و شرایط سخت بود.
شعارهای فرقه دموکرات، برادری، برابری، خدمت به مردم، تقسیم زمین و از بین بردن فئودالیسم بود. علاوه بر آن، مهاجرین ایرانی که برای کارهای نفتی رفته بودند و اخراجشان کردند و جذب فرقه دموکرات شدند، از مرکزیت شوروی دستور آمد که اعضای حزب توده باید بپیوندند. حزب توده در آذربایجان بیش از 40 هزار عضو داشت که بخش مهمی از آنها به فرقه دمکرات پیوستند. البته اعدام های بی جهت کردند، به بهانه های مختلف انگ زدند و مردم را تحت فشار قرار دادند.
عنوان؛ خودمختاری بود. عنوان این بود که میخواهیم خدمت بیشتری بکنیم که به نظر من بعضی از رهبران فرقه دموکرات، فریب شوروی را خوردند. شعارهای دموکراتیک، خلقی، برادری و عادلانه را باور کردند. نمی دانستند استالین آنجا نشسته و دارد برای ایران نقشه میکشد. برای او مردم آذربایجان اهمیتی نداشتند. کسیکه برای استقرار حکومت خود 20 میلیون از مردم خودش را میکشد، دلش برای ایران و ملت ایران میسوزد؟ حتما نمی سوزد.
وقتی گروهی به نام خودمختاری میخواهد دولت و مجلس مستقل، پول مستقل و ارتش مستقل درست کند، معلوم است که نقشه چیست! ولی مردم آذربایجان خیلی زود این را متوجه شدند.
چرا ایران در این زمان تضعیف شد و آنها اجازه پیدا کردند این کار را بکنند؟ با هدف تضعیف هویت ایرانی و تضعیف ملت و اقوام ملت، میخواستند ایران را مدرن کنند! تلقی آنها این بود که باید ریشه فرهنگ اقوام گوناگون را بزنند. ملت ایران مطلع شد، همه ناراحت بودند. وقتی راجع به آذربایجان حرف میزنیم، گویا درباره کل ایران حرف میزنیم. اینجا بحث اقتصادی یا بحث پولی و حتی بحث خاک نیست، بحث همه ایران است.
نخست وزیر رفت با استالین ملاقات کرد، شرایط روز را سنجید، یک توافقی کرد و قول نفت شمال را داد. وقتی نفت شمال را میدهی، باید آنها بیایند و مستقر شوند. مستقر که شدند، همان کاری را میکنند که انگلیسها بعد از استقرار در نفت جنوب کردند و به تمام ارکان حکومت رسوخ کردند. بعد به تهران آمدند و وقتی قوای شوروی بیرون رفتند، ترتیباتی دادند که نخست وزیر عزل شود و مجلس تشکیل شود و مجلس این را قبول نکرد. البته کار خوبی کردند و آن را منتفی کردند.
فرقه دموکرات به قوای شوروی متکی بود. قوای شوروی که رفتند، پشتشان خالی شد. ارتش هم که با پایان جنگ جهانی دوم، کارش تمام شده بود، آن را مرخص کردند و گفتند به خانه هایتان بروید که البته دوباره خودش را بازیابی کرد و به نام امنیت انتخابات، به سمت آذربایجان حرکت کرد اما جالب است که قبل از اینکه ارتش به آنجا برسد، مردم آذربایجان خودشان کار را تمام کردند. بسیاری را دستگیر و مجازات کردند و بخشی را هم نگه داشتند و تحویل ارتش دادند و ماجرا به ظاهر در اینجا تمام شد.
رهبران درجه یک فرقه به شوروی رفتند. با اینها مانند کمونیست هایی که قبلا رفته بودند رفتار کردند. بسیاری از آنهایی که به شوروی پناه برده بودند، به عنوان خائن به سیبری فرستادند و در آنجا در غربت از دنیا رفتند. رهبران دموکرات هم همین طور شدند. آقای پیشه وری در یک تصادف ساختگی کشته شد. او سادگی کرد که به شوروی اعتماد کرد. باید به مردم خودش اتکا میکرد. اگر حرف حقی داری، برای مردم بزن. اگر هم بخواهد برایش اتفاقی بیفتد، بهتر است در خاک خودش و کنار مردم خودش بیفتد. رفت آنجا و ترتیبش را دادند. چرا؟ چون دولت ایران مطالبه میکرد و آنها برایشان سخت بود. میخواستند موضوع را تمام کنند.
برای ما شرق و غرب مطرح نیست. تقسیم بندی شرق و غرب یعنی چه؟ یک تقسیم بندی کاذب است. بازی سیاسی قدرت های جهان است. سیاستها و رفتارها و، اینکه دنبال چه چیزی هستند و پشت پرده چگونه با هم توافق میکنند مهم است نه اینکه چون جغرافیای این شرق است، به یک شکل قضاوت کنیم و آن یکی جغرافیایش غرب است، جور دیگری قضاوت کنیم.
وقتی میگوییم روس و انگلیس، بحث ما ربطی به مردم این دو کشور ندارد. مردم آنها چکاره هستند؟ گناهی ندارند. ما میخواهیم سیاست های آن دسته از حاکمان این دو کشور که به دنبال سلطه طلبی، تجاوز و له کردن ملتها هستند و وارد حکومتها شده اند، این را میخواهیم تقبیح کنیم. حتی ما با موجودیت کشورشان کاری نداریم. یک کشور هستند که مربوط به مردمشان است. ما به دنبال ارتباط و همکاری با همه دنیا بر اساس عدالت و احترام هستیم و بحث ما راجع به یک تجربه تاریخی است که یک حکومت باید متکی به مردم خودش باشد. در هر امری، به غیر از مردم تکیه شد، نتیجه اش یا تجزیه و یا تضعیف است. حذف مردم از صحنه و تضعیف مردم موجب تضعیف اقتدار ملی است. این تجربه تاریخی است و آسیب های جبران ناپذیری را وارد میکند. البته من درباره مذاکرات جاری هم نگرانی هایی دارم که در فرصت مناسب مطرح میکنم.
من در جریان اداره کشور از نزدیک بوده ام. تجربه مدیریتی من میگوید دو گروه موجب تضعیف هویت ایران و اقتدار ملی میشوند. گروه اول عده قلیلی هستند که به ایران عشق میورزند و آن را دوست دارند اما متوجه نیستند که ایران برآمده از مجموعه ای از اجزای خودش است. گرایش به ایران و هویت ایرانی، نباید باعث بشود فرهنگ محلی، قومی، آداب و رسوم، ادبیات، زبان و اینها را کنار بگذاریم یا تضعیف کنیم. اینها جزو ایران است. همینها باعث اقتدار میشود. ما میخواهیم ایران را تقویت کنیم، بعد برویم اجزایی که اینها را تقویت میکند، کنار بگذاریم! گروه دوم هم عده ای هستند که در آداب و رسوم و زبان و ادبیات محلی مانده اند. اصلا به ظرفیت های ایران که تجمیع ظرفیت اقوام گوناگون است توجه نمی کنند. فکر میکنند تکیه بر ظرفیت های محلی کافی است. هر دو گروه ضربه میزند.
ایران وقتی سربلند است که همه اقوامش، عزیز و سربلند باشند و اقوام وقتی عزتمند هستند که ایران عزتمند باشد. ایران قوی، ضامن بقا و دوام اقوام ایرانی است و به عکس. هر دوی این تفکر، فرصت رخنه به دشمن میدهد، فرصت نفوذ و اثرگذاری بر ایران و تضعیف ایران را میدهد. تهدید امنیت، اقتدار ملی و منافع ملی است. عده ای هم هستند که در رابطه با دین و ملیت اینگونه فکر میکنند. دنبال تعارض دین و ملیت هستند.
گروهی با عشق به ایران، میگویند ایران را دوست داریم، واقعا هم دوست دارند. خیال میکنند عشق به ایران و لازمه تعظیم و تکریم فرهنگ و هویت ایران، تضعیف دیانت است. اگر بخواهیم ایران را بالا ببریم باید دین را بزنیم! گروهی هم یک عده از متدینین هستند که فکر میکنند اگربخواهیم دین را بالا ببریم، باید ملیت را بزنیم. اینها دو مفهوم جداگانه هستند، برابر هم نیستند، ارتباطی به این شکل با هم ندارند و اتفاقا در ایران و در طول تاریخ، درهم تنیده و هر دو مقوم یکدیگر هستند. میخواهم بگویم پشت جریان تقابل ملیت و دیانت در ایران، شیطان و مستکبرین هستند که تحریک میکنند تا منافع شان را به قیمت ارزان تامین کنند.
من از همه عاشقان ایران، همه اساتید، دانشجویان، صاحب نظران و متدینین خواهش میکنم که مراقب توطئه های دشمنان باشید. حواسمان باشد. این مسائل را باید با حساسیت دنبال کنیم. نباید اجازه رخنه به سیاست های بیگانه بدهیم. ما یک ملت مرکب از اقوام گوناگون هستیم که همه آنها عزیز و محترم و صاحب و مالک هستند. همه سهم مساوی داریم و هیچکس برتر از دیگری نیست و رمز ماندگاری ما در پیوستگی ماست. باید مراقبت کنیم.
البته گاهی اوقات از تریبون های رسمی کشور این مسائل مطرح میشود که ما آن را به حساب عدم آگاهی آنها میگذاریم اما عدم آگاهی در انجام یک کار، مانع از بروز خسارتها نیست و زیانها سرجایش است. متاسفانه بعضیها این حرفها را نمی فهمند. من 8 سال در آذربایجان بودم و از نزدیک و با تمام وجود بزرگی ها، عظمتها و فرهنگ و انسانیت مردم آذربایجان را درک کرده ام و علاقه ویژه ای به مردم این سامان دارم و میخواهم عرض ارادتی به مردم آذربایجان کنم. البته همه ملت ایران عشق دارند. آذرآبادگان یا آتورپاتگان، اصلا مهم نیست، همه اش یکی است. مهم مردمی هستند که آنجا حضور دارند. آذربایجان تنها بخشی از ایران نیست، بلکه پایه گذار ایران نوین است. میخواهم تاکید کنم آنهایی که تحلیل های سطحی میکنند، درنمی یابند ایران امروز و یکپارچگی و بازیابی استقلال کشور، مرهون مردم آذربایجان و صفویه است که از آذربایجان برخاست. البته بقیه اقوام را در ایران متحد کرد ولی نقطه آغاز حرکت آذربایجان بود.
البته سلسله های پادشاهی نقاط منفی دارند که باید در جای خودش بررسی کنیم اما نقش حرکت صفویه در شکل گیری ایران امروزی بی بدیل است و کسی نمی تواند آن را نفی کند. نزدیک به 900 سال چیزی به اسم ایران وجود نداشت. صفویه آمد و قبل از فروپاشی، دوباره ایران را برپا کرد، ایرانیها را متحد ساخت و حکومت واحد درست کرد و وسعت ایران را به دوره ساسانی رساند. این کار کوچکی نیست. نه اینکه چند نفر از حاکمان این کار را کرده باشند. آنها جایی انگشت گذاشتند که کل ملت ایران متحد شد و پای کار آمد. همه اقوام، طوایف و همه ملت در آن بودند. بخش های جدا شده برگشت و ایران دوباره ایران شد. این کار صفویه و مردم آذربایجان بود.
مردم آذربایجان همیشه محافظ هویت و استقلال ایران بوده اند. اجازه بدهید یک خاطره بگویم؛ بخشی از هویت ملی ایران، زبان ملی یعنی زبان فارسی است. نقل است که شاه اسماعیل با عثمانیها جنگ کرد و تقریبا برای همیشه کار را تمام کرد. وقتی شاه اسماعیل برای مذاکره میرفت، با اینکه باطرف مقابل هم زبان بود، با زبان فارسی حرف میزد و با خودش مترجم میبرد. برخی ساده اند و میگویند زبانی را بر زبانی دیگر ترجیح داده است. این کوچک کردن و نفهمیدن حرکت عظیم شاه اسماعیل است. اولا مگر زبان فارسی متعلق یک عده خاص در ایران است؟ زبان فارسی برای همه ملت ایران است. اتفاقا بیشترین اهتمام برای حفظ زبان فارسی توسط آذریها انجام شده است. بزرگترین اساتید زبان فارسی ما از آذربایجان هستند. شعرای بزرگ چند صد سال اخیر از آذربایجان و بیشترین اشعار آنها به زبان فارسی است. شاه اسماعیل دارد به عثمانی پیام میدهد و میگوید خیال نکنید که چون ما هم زبان هستیم، میتوانید از این فرصت استفاده کرده و خاک من را جدا کنید! زبان ملی ایرانیها مال همه ایرانی هاست و من با آن زبان با شما صحبت میکنم! بدان که من از طرف ایران دارم با شما صحبت میکنم. این هوشمندی یک فرمانروای جوان است که تاریخ و جریانات قدرت در جهان و هویت ایرانی را میفهمد که حالا حرف راجع به شاه اسماعیل زیاد است. مخصوصا راجع به تدین او که من اینجا وارد نمی شوم که چه انسان متدینی بوده است. بسیار پایبند بوده است. یک جوان 14 ساله حرکت کند و بیاید ایران و جهان را متحول کند.
در تمام حوادث مهم تاریخی و جنبش های آزادی خواهی و عدالت خواهی، مردم آذربایجان در خط مقدم بودند و همیشه محافظ ایران و هویت ایرانی بوده اند. لازم است دوباره تاکید کنم که طراحی های دشمنان ادامه دارد. ایران و ملت ایران مهم هستند. اگر قرار باشد یک سرزمینی به سرزمین دیگری ملحق شود، ارجح آن است که فرزندان به مادر بپیوندند؟ کدام ارجح است؟ قبلا هم گفته ام اگر بنا باشد به قبل برگردیم، تنها ملتی که ضرر نمی کند، ملت ایران است. چرا به 50 سال یا 200 سال قبل برگردیم؟ به 2000 سال قبل برگردیم. هر چه عقب تر باشد بهتر است. گرچه که من معتقدم که بشریت از این حرفها عبور کرده است.
ما الان به دنبال انسان جهانی هستیم. همه جهان باید با هم اداره شود، همه باید مشارکت کنند، همه از حقوق انسانی برخوردار باشند اما آنهایی که اصرار دارند دائم این طرف خط و آن طرف خط کشی کنند، بسیار خوب هر کس که رفته برگردد. من قول میدهم که ملت، به تعداد جمعیت شان، جلویشان قربانی کنند. البته اگر خودتان میخواهید. ما دنبال این نیستیم. ایران و ملت ایران خیلی بزرگ است.
من باید از اقوام ایرانی تشکر کنم و باز تاکید مینمایم که ایران یک مفهومی جدا از اقوام این سرزمین نیست. اینها با هم یک مفهوم بالاتری را تشکیل داده اند و تا زمانی که با هم هستند آن مفهوم یعنی ایران هست و اگر از هم جدا شوند آن مفهوم نخواهد بود و همه ضعیف میشوند، اینها ضعیف شوند، آن هم ضعیف میشود. چه دست های خبیثی هست که میخواهد اقوام ایرانی را از هم جدا کند و به جان هم بیندازد! ناجوانمردانه به اقوام ایرانی تهمت میزنند که آنها دنبال جدایی از ایران هستند. در طول تاریخ، در سخت ترین شرایط اقتصادی، اقوام مرزنشین ما پای ایران ایستادند و امروز هم ایستاده اند. قلبشان برای ایران میتپد. فداکاری و تحمل کردند.
برای اینکه جلسه ما متبرک شود، نام اقوام ایرانی را برایتان میخوانم. ترتیب ندارد، از یگ گوشه ای از کشور شروع میکنم؛ بلوچ ها، سیستانی ها، خراسانی ها، ترکمن ها، مازنی ها، گیلک ها، گیلانی، تالشی ها، آذربایجانی ها، کردها، لک ها، عرب ها، لرها، بختیاری و قشقایی، فارس، تات، اصفهانی، کرمانی و یزدی داریم و من به عنوان کوچک ملت ایران، از همه آنها تشکر میکنم و بخاطر عشق و پایبندی شان به ایران، از همه شان صمیمانه سپاسگزارم. این گلستان اینگونه قشگ است. غیر از مستکبران، هیچکس نباید دنبال این باشد که این گلستان را به هم بزند یا آن را پاک کند.
بشارت میدهم که اگرچه امروز شرایط کشور سخت است ولی میخواهم به تمام اقوام و کل ایرانیها عرض کنم که ایران متعلق به شماست. به فضل الهی و با همبستگی ملت، بزودی این شرایط سخت به شرایط آسان تبدیل خواهد شد. این پرچم ایران که در دنیا بالا میرود، پرچم توحید، انسانیت و عدالت است که بالا میرود. این پرچم برای زدن بر سر دیگران نیست، برای دوستی و همکاری با دیگران و برای عدالت جهانی است. از همه شما تشکر میکنم. رنج سفر را تحمل کردید. بر سر من منت گذاشتید. در فصل سرد از آذربایجان تشریف آوردید و یک بار دیگر این عشق ما به آذربایجان را در دلمان شعله ور کردید. خدا به همه شما سلامتی بدهد. ان شاءالله به سلامتی برگردید. سلام بنده را به کل مردم آذربایجان ابلاغ کنید و بگویید یک خادمی دارید که با عشق، خودش را خادم شما میداند و اسمش هم احمدی نژاد است.
ان شاءالله همه موفق و سربلند باشید.