به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۰۲:۱۵
 
۰
تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۱۰/۰۳ ساعت ۱۰:۳۲
کد مطلب : ۳۱۲۲۱۷

هر روز که خوشحال باشیم عید است

هر روز که خوشحال باشیم عید است
گروه فرهنگی: نامش همیشه با دوستی و صلح گره خورده است حتی پیش از آنکه به‌عنوان سفیر صلح ایران در سازمان ملل متحد پیشنهاد یا اینکه جایزه ویژه سال ۲۰۲۰ «کتاب‌ها برای صلح» به او اهدا شود. البته خودش می‌گوید هرگز نتوانسته آنطور که می‌خواسته برای صلح بنویسد و بنوازد چون هنوز صلحی را در جهان تجربه نکرده است.

لوریس چکناواریان نه‌تنها در میان اهالی موسیقی بلکه در دل بسیاری از ایرانیان محبوب است. آهنگساز و رهبر ارکستری که افتخار موسیقی ایرانی است و تاکنون بیش از ۱۰۰ اثر شامل اپرا، سمفونی، اوراتوریو، رکوئیم و آثاری در زمینه موسیقی کر، موسیقی مجلسی، موسیقی باله، پیانو و خوانندگی و همچنین کنسرتوهایی برای پیانو، ویولن، گیتار، سلو و پیپا، در کنار موسیقی‌های متن فیلم ساخته‌ است. او همچنین بسیاری از ارکسترهای مهم جهان را رهبری کرده. این روزها با وجود اینکه ۸دهه از زندگی پر فراز و نشیبش را پشت سر گذاشته اما همچنان پرانرژی، در حال ساخت موسیقی‌های دلنشین است. البته او گاهی نقاشی هم می‌کشد، شعر هم می‌گوید، اما معتقد است تأثیر موسیقی از همه هنرها بیشتر بوده  است. در آستانه میلاد حضرت مسیح(ع) و سال نوی میلادی سراغ او که از چهره‌های محبوب و موفق ارمنیان در ایران است، رفته‌ایم تا از حال و هوای این روزهایش جویا شویم.

سال گذشته در اوج کرونا و استرس و دلخستگی‌های آن، یک سورپرایز قشنگ از شما برای مردم جهان منتشر شد. شما به‌عنوان رهبر ارکستر برجسته، لباس بابانوئل پوشیدید و در پیامی ویدئویی سال جدید را تبریک گفتید. ایده خودتان بود؟

ایده از خودم بودم و به ذهنم رسید که در آن شرایط روحی جامعه، این کار را انجام دهم. دوست دارم لباس بابانوئل بپوشم. در ارمنستان که من رهبر ارکستر فیلارمونیک بودم، هر سال بابانوئل بودم و حتی با همین لباس ارکستر را رهبری می‌کردم. خوشحالم که مورد استقبال خوب مردم قرار گرفت. در ادامه هم قطعه «فرود آمدن کشتی نوح در کوه آرارات» را که ۲۵ سال پیش در ارمنستان به همراه ارکستر فیلارمونیک این کشور اجرا کرده بودم، بازنشر کردم.

امسال چطور، این کار را تکرار خواهید کرد؟
بله، اگر زندگی به همین گونه پیش برود امکان دارد این کار را انجام دهم. اما بهتر است فعلاً چیزی درباره آن نگویم.

 در جریان هستیم که سال‌هاست از شما خواسته‌اند تا یک سمفونی صلح بنویسید و اجرا کنید. با توجه به اینکه علاقه زیادی به سمفونی‌های صلح دارید، چرا هنوز این کار را انجام نداده‌اید؟
همه‌چیز را در این دنیا دیده و تجربه کرده‌ام جز صلح. چطور از چیزی که هنوز تجربه‌اش نکرده‌ام بنویسم؟ از ابتدای آفرینش آدمی، بین دو برادر جنگ و برادرکشی بود تا به امروز که دنیا پر از کشتار و خشونت است. ما هیچ‌گاه صلحی نداشتیم. شاید در یک منطقه، زمان کوتاهی صلحی بوده اما در کل بشر همیشه در کشمکش جنگ بوده است. بعضی‌ها صلح را به‌صورت رنگ سفید معنا می‌کنند، کمونیست‌ها به شکل کبوتر و شاید فرد دیگری به رنگ آبی بشناسد اما من شخصاً واقعاً نمی‌دانم صلح چگونه است که بخواهم درباره آن موزیک بنویسم.

اتفاق‌هایی که برای خانواده شما در طول جنگ جهانی دوم افتاد، بیش از پیش شما را درگیر این مسائل کرده است؟
بله، ما خانوادگی درگیر این حوادث بودیم. ما از ابتدا هم ایرانی بودیم اما زمان شاه‌عباس صفوی متأسفانه ارمنستان غربی زیر سلطه عثمانی‌های رفت و شاه‌عباس نتوانست آن را برگرداند. فقط آنهایی را که کار حرفه‌ای بلد بودند به اصفهان آورد. ارمنی‌ها هم ناخواسته تابع عثمانی‌ها شدند و بعد هم قتل‌عام آنها صورت گرفت. عده‌ای که به ایران بازگشتند گرچه مهاجر بودند اما در واقع به خانه و وطن خودشان بازگشتند. من خودم جنگ بین‌المللی دوم را تجربه کردم که بسیار غمناک بود. میلیون‌ها نفر در این جنگ‌ کشته شدند و این فاجعه بزرگی بود. ۵ سالم بود که سربازان روس را در تهران دیدم و از کودکی جنگ را لمس کردم.

 اجازه دهید برگردیم به بحث صلح و دوستی، ما کشوری با فرهنگ‌ها و عقاید مختلف داریم. چطور می‌توانیم فرهنگ احترام گذاشتن به یکدیگر با عقاید و مذاهب مختلف را ترویج دهیم؟
همه‌چیز در دنیا از خانواده شروع می‌شود و هیچ‌کسی نمی‌تواند بگوید که مقصر رئیس‌جمهور یا پادشاه یا سیستم حکومتی است. فرد از کودکی آنگونه که پدر و مادر می‌خواهد و فکر می‌کند بزرگ می‌شود، اگر پدر و مادر تعصبات خاصی دارند فرزندان هم با همان تعصبات بزرگ می‌شوند. اگر پدر و مادر آدم‌های صلح‌طلب باشند، بچه‌ها هم به همان شکل بزرگ می‌شوند. اگر می‌خواهیم یک نسل خوب به بار بیاوریم باید سراغ خانواده برویم و با نهادینه کردن این فرهنگ در خانواده‌ها از طریق وسایل ارتباط جمعی مثل تلویزیون، روزنامه‌ها، نهادهای آموزشی و با کمک کارشناسان و روانشناسان این حوزه، نسلی را بزرگ کنیم که از تعصب بی‌جا و خشونت دور باشند. این نه‌تنها به‌خود فرد بلکه به دیگران هم ضرر می‌زند. فرهنگ، هنر و موسیقی مهم‌ترین سرمایه‌های یک ملت است و باید فرزندان را از کودکستان با این سرمایه‌ها ازجمله نقاشی، ادبیات، شعر، تئاتر و موسیقی بزرگ کرد. زیرا هنر زبان خدا و هنرمند انتخاب اوست. به همین‌خاطر هیچ‌کسی نتوانسته هنرمندی را بی‌اعتبار کرده یا او را برکنار کند. هیچ‌کسی نمی‌تواند حافظ، فردوسی، بتهوون، گوته یا هر هنرمند بزرگ دیگری را کوچک کند. اما سیاستمداران انتخاب مردم‌اند و می‌توان برکنارشان کرد. این بسیار مهم است که به هنرمندان بها بدهند و برای بهتر بودن کشور از آنها کمک بخواهند. آنها را سهیم کنند تا نسل جوان را با شعر و موسیقی و نقاشی و ادبیات، ورزش و فکر خوب تربیت کنند. این مهم است که انسان از کودکی با فرهنگ، هنر و موسیقی بزرگ شوند و باید هنرمندان را در تربیت نسلی بالنده سهیم کرد.

موسیقی و به‌عبارتی موزیسین‌ها در این شرایط بغرنج جهانی چه رسالتی دارند؟ و چگونه می‌توانند مردم را به صلح و دوستی دعوت کنند؟
مشکل ما در ایران این است که ما در کشورمان یک موزیک بسیار غنی، زیبا و خوب به‌نام موسیقی سنتی داریم که موسیقی ملی ماست. از طرفی در جهان، موسیقی علمی هم داریم که متعلق به ملت یا فرهنگ خاصی نیست؛ گرچه در اروپا به اوج رسیده اما این دلیل نمی‌شود بگوییم که برای اروپاییان است. موسیقی کلاسیکی است که بر پایه علم به‌وجود آمده است. گاهی ممکن است رنگ فرهنگ منطقه را به‌خود بگیرد اما برای کشور خاصی نیست. هم‌اکنون ما در ایران یک موسیقی سنتی عالی با خواننده‌ها، موزیسین‌ها و سازهای فوق‌العاده داریم. در عین حال چه خوب می‌شد که در زمینه موسیقی کلاسیک که موسیقی علم است هم آموزش می‌دادند. در جهان آثار فوق‌العاده در این سبک موسیقی نوشته و تولید شده است که مردم به‌ویژه جوان‌های ما می‌توانند با آنها ارتباط برقرار کنند. البته این نگاه به موسیقی کلاسیک باز هم ریشه در باورهای خانواده‌ها دارد. برای مثال خانواده‌ای که در انگلیس زندگی می‌کند چه خوب است از کودکی فرزندش را با موسیقی ایرانی یا شعر شرقی آشنا کند و در کل در هر جای دنیا فرزندان را تابع دنیا بزرگ کنند.

شما همیشه به مخاطبان شنیدن سمفونی صلح و دوستی را معرفی کرده‌اید. ابیات و این نوای موسیقی تا چه میزان می‌تواند در ایجاد صلح و آرامش مؤثر واقع شود؟
قشنگ‌ترین شعر یا موسیقی هم که درباره صلح سروده یا نواخته شود، بهترین سخنرانی هم که درباره صلح بشنوید، همین که از فضای سالن کنسرت یا همایش خارج شده و به خیابان بروید می‌بینید که خشونت و جنگ دوباره ادامه دارد. قشنگ‌ترین آثار درباره صلح در همان سالن اثر دارد و متأسفانه سیاستمداران جنگ‌طلب به‌کار خود ادامه می‌دهند. سیاستمدار بودن هم کار سختی است. مثل بندبازی است. برخی کارهای خوب می‌کنند و برخی کار از دستشان خارج می‌شود.

در آستانه سال نوی میلادی از آرزوهایتان برایمان نمی‌گویید؟
آرزوی همیشگی من دوستی و صلح در تمام دنیا بوده و هست. اما درباره سال نو اجازه دهید به نکته‌ای اشاره کنم. سال نو آنقدرها هم که ما آدم‌ها بزرگش کرده‌ایم مهم نیست. واقعاً چه فرقی با روزهای دیگر دارد؟ هر روز که خوشحالیم و حس خوب داریم آن روز عید است. اگر قرار باشد به بهانه سال نو و عید، عده‌ای خوشحال باشند و عده‌ای بدبخت و مقروض که نتوانند هدیه برای فرزندانشان بگیرند این اصلاً عید نیست. این عید خودش می‌تواند تجربه بدی برای بشر باشد. یک عده خوشحال می‌شوند و عده‌ای ناراحت. شاید اگر این اسم عید روی آن نبود، کمبودها به این اندازه خودش را نشان نمی‌داد. به هر حال یک روزی است و سالی عوض می‌شود و نباید خیلی هم بزرگش کنیم.

 شاید مشکلات اقتصادی شرایط را به‌گونه‌ای کرده که دیگر از عیدها لذت آنچنانی نمی‌بریم؟
همیشه این مشکلات بوده، مهم این است که تعصبات بی‌جا، همیشه آرامش را از آدمی ربوده. چرا باید یک‌سری تعصبات نابجا داشته باشیم؟ مثلاً یک اروپایی به یک شرقی و برعکس! تعصب به‌نظر من خودکشی است، اگر من تعصب به موضوع یا شخصی داشته باشم این من هستم که ضرر می‌کنم. قبل از اینکه زهر من به کسی برسد، زهر در خودم ریشه کرده و نابودم می‌کند.

 راستی این روزها مشغول چه کاری هستید؟ منتظر برنامه جدیدی از شما باشیم؟
هیچ برنامه‌ای جز آهنگسازی ندارم. از شروع کرونا که به‌ناچار خانه‌نشین شدم این کار را شروع کرده‌ام و هیچ نمی‌خواهم که وقفه‌ای ایجاد شود. دوست دارم در تنهایی خودم کار کنم و بنویسم. گاهی با خودم می‌گویم چه خوب شد که من به بهانه کرونا مجبورم در خانه زندانی شوم و کار کنم. (با خنده) به نفع من شد. من حدود ۲ سال از خانه بیرون نرفته‌ام و دوستان خوبم زحمت خریدهای خارج از منزل را برای من می‌کشند.
مرجع : روزنامه همشهری
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها