گروه جامعه: مسعود رفیعی طالقانی- سردبیر سایت الفباخبر در نقدی نوشت: همین مهرماه بود که پدرم را از دست دادم و چه از دست دادنی؛ تلخی و تیزی و تندی چنین فاجعه ای را در هیچ رخداد دیگری نمی توانم دید! این اما موضوع بحث این نوشتار نیست، چه آنکه شاید از حوصله مخاطب خارج باشد. آنچه بر آنم داشت چند خطی را قلمی کنم، سخنان مدیرعامل سازمان بهشت زهرا تهران بود که اکنون ما نیز کمتر از 3 ماه می شود جسم خستهی پدرم را آنجا نهاده ایم که تا شاید لختی بیاساید.
اما آقای غضنفری مگر چه گفته است که ناچار از نوشتن، در باب حرفهای او شدم؛ این مقام مسوول در بهشت زهرا- یا همان انبوهکدهی خانه هایی که خانه آخرتش می خوانند- در اظهاراتی عجیب و بحثبرانگیز از تشکیل واحدی در سازمان متبوعش به نام «واحد انتظامات سنگی» خبر داده و گفته این تشکیلات قرار است بر سنگهای قبر نصب شده در قطعات بهشت زهرا، نظارت کنند و مانع تغییرات آنها شوند!
غضنفری جدای از این حرفها، سخنان دیگری هم گفته که شاید بر عجیب بودن اظهاراتش بیفزاید؛ این مقام مسوول در بهشت زهرا همچنین گفته است که بکار بردن عکس بدون حجاب زنان بر روی سنگ قبرها، روح متوفی را آزار می دهد.
بدون هر مقدمه اضافه، چند نقد خود بر این سخنان را در ادامه می آورم:
1- در کشوری که از شهر و خیابان و محله و کوچه و خانه و بام و شامش هر روز، هزار و یک داستان تازه روایت می شود که هر کدامشان در نوع خود می توانند سوهانی بر روان زخمی یکان یکان این مردم بکشند، سخن گفتن از انتظامات شهر اموات، اگر بیجا نباشد، قطعا کج سلیقگی و موقعنشناسی است.
2- بهشت زهرای تهران به قدر کافی مساله برای رسیدگی و بهبود اوضاع دارد که تشکیل «واحد انتظامات سنگی» در آن، بتواند اولویت آخر در میان هزار و یک اولویت دیگر باشد.
3- مدیران بهشت زهرا اگر در شرایط حاضر فکری جز سامان دادن به دسته دسته افرادی که در قطعات مختلف در حال اخذ هزاران نوع وجه نقد و غیر نقد از مردم داغدار هستند بکنند، راه به جایی دور برده اند؛ تنها کافیست ساعاتی را در بهشت زهرا بگذرانید تا متوجه شوید از کدام افراد حرف می زنم. فقط در یک قلم در هنگام دفن میت، بستگان متوفی چنان در چنبره انواع و اقسام آدمهای مختلف-که هر کدام خود را به نام و سمتی اعم از گلابزن، قرآنخوان، روضهخوان، اکویی، کارگر دفن و .. میخوانند- گرفتار می شوند که حاضرند برای خلاصی از دست آنها، هرچه دارند پرداخت کنند و تنها روی مبارک این افراد را دیگر نبینند!
4- گمان نمی کنم مدیرعامل سازمان بهشت زهرا باید اولین مقامی باشد که درباره عذاب روح مردگان سخن بگوید؛ دستکم در کشوری که در هر شهر و دیارش، صدها و هزاران آیت الله و مرجع و روحانی خرد و کلان وجود دارد، مدیرعاملِ مکلا و کارمند شهرداری بهشت زهرای پایتخت، اگر آخرین مقام ذیصلاح برای اظهارنظر درباره عذاب روح مردگان نباشد، قطعا اولینشان نیست!
5- مردمی که عزیزی را از دست می دهند، برای دیدار و ارتباط قلبی با آن عزیز، تنها یک راه دارند آقای غضنفری! و آن این است که با قبر او عشقبازی کنند، وگرنه هر پنجشنبه و جمعه ده ها هزار اتوموبیل، بزرگراهها و خیابانهای منتهی به بهشت زهرا را در قرق خود در نمی آوردند! پس برای چنین مردمی، یک راه بیشتر نیست و آن این است که سنگ قبر مردگان عزیزشان را آراسته تر کنند، گلی بکارند و باغچهای بزنند و گلابی بپاشند و اشکی بیفشانند و به عکس و سیمای عزیزان از دست رفتهشان خیره شوند! حال بهتر نیست که از عکس روی سنگ قبر مردگان، برای چنین مردم زخم خوردهای بحران نسازید و جانشان را آزرده نکنید آقای غضنفری؟!
چنان که گفته آمد کسی که این سخنان را برایتان قلمی می کند، کسی است که هنوز 3 ماه از درگذشت پدرش نگذشته و نیمی از روزگارش را در بهشت زهرای تهران می گذراند؛ پس حرف ما را به دیده و حساب بیاورید آقای غضنفری!