گروه حوادث: چند روز قبل پسر جوانی به همراه مادرش به دادسرا رفت و از دو پسر به اتهام آزار و اخاذی شکایت کرد.پسر جوان در تحقیقات گفت: مدتی قبل در فضای مجازی با دختری به نام آرزو آشنا و به او علاقهمند شدم اما بعد از مدتی متوجه شدم به خاطر ازدواج با یک پسر پولدار میخواهد با من قطع رابطه کند. وقتی خودش این موضوع را به من گفت اوایل باور نمیکردم اما در تحقیقاتی که انجام دادم متوجه شدم درست گفته و خواستگار پولداری دارد.او ادامه داد: از این موضوع خیلی ناراحت بودم تا اینکه یکی از دوستانم گفت مادر یکی از دوستانش در کار رمالی و بخت گشایی است و میتواند به من کمک کند تا به دختر مورد علاقهام برسم.
سرقت طلاهای مادر
پسر جوان گفت: با شنیدن این حرف خیلی خوشحال شدم چون حاضر بودم برای به دست آوردن آرزو دست به هرکاری بزنم به همین خاطر به سراغ زن رمال رفتم. برای او درد دل کردم و گفتم قصد ازدواج دارم اما هر دختری را که انتخاب میکنم به نتیجه نمیرسم الان هم طاقت از دست دادن آرزو را ندارم. زن رمال گفت مرا طلسم کردهاند و او میتواند این طلسم را باطل کند. اما هزینه باطل کردن طلسم، حدود 10 میلیون تومان بود و من به ناچار دستبند طلای مادرم را سرقت کردم و فروختم و پولش را به زن رمال دادم.
شاکی ادامه داد: هر کاری که زن رمال گفته بود انجام دادم اما فایدهای نداشت و بالاخره هم آرزو مدتی بعد ازدواج کرد. من که خیلی عصبانی بودم و از طرفی دستبند مادرم را پنهانی فروخته بودم به سراغ دوستم رفتم و گفتم این طلسم کارساز نبود و پولم را میخواهم. اما زن رمال پول مرا نداد و من هم شکایت کردم و او را به پلیس لو دادم. با دستگیری زن رمال، دو پسر او با تهدید چاقو یک روز به سراغم آمدند و مرا به زور سوار خودروشان کردند. آنها مرا به اطراف تهران بردند و از من فیلم سیاه تهیه کرده و با چاقو پاهایم را به اصطلاح خط انداختند. بعد از من خواستند که صدای حیوانات را دربیاورم، کلی تحقیرم کردند و فیلم گرفتند بعد هم مرا رها کردند، اما این ماجرا تمامی نداشت، چرا که مدام مرا تهدید میکردند اگر به آنها پول ندهم، فیلمهایی را که از من تهیه کرده بودند منتشر میکنند.
من هم به ناچار باز به سراغ طلاهای مادرم میرفتم و آنها را پنهانی برداشته و میفروختم و به این دو برادر میدادم. تا اینکه مادرم متوجه سرقت طلاهایش شد. او فکر میکرد یکی از زنهای فامیل طلاهایش را سرقت کرده میخواست از او شکایت کند اما من دیگر سکوتم را شکستم و راز این ماجرا را برای مادرم برملا کردم.
با شکایت پسر جوان، دو برادر تبهکار بازداشت شدند. دو پسر جوان ابتدا منکر ماجرا بودند اما زمانی که فیلمهای سیاه در گوشی تلفن همراه شان پیدا شد لب به اعتراف گشودند.یکی از آنها گفت: وقتی این پسر مادرمان را لو داد و او را به زندان انداخت با این کارش آبروی ما را برد و ما هم تصمیم گرفتیم که انتقام بگیریم.با اعتراف دو پسر جوان به دستور بازپرس جنایی آنها در اختیار پلیس قرار گرفته و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.