گروه فرهنگی: حسین بهروزینیا درباره یکی از مشکلات جشنواره موسیقی فجر، به حضور افرادی سطح پایین در جشنواره اشاره می کند و میگوید که «مشکل برگزاری جشنواره موسیقی فجر، حضور تصمیم گیرندههایی تکراری است که بعضا آنها افرادی سطح پایین را برای حضور در جشنواره انتخاب میکنند.»او تاکید می کند: «حضور هر فرد و گروه کوچک و نوپایی در جشنواره موسیقی فجر به مرور سطح آن را پایین آورده است.»
در کوران برگزاری سیوهفتمین جشنواره موسیقی فجر، تصمیم گرفتیم با حسین بهروزینیا ـ آهنگساز، ردیفدان و نوازنده بربط ـ که سالها در خارج از ایران زیسته و در فستیوالها و جشنوارههای مختلف موسیقی حضور داشته است، گفتوگویی با هدف آسیب شناسی جشنواره موسیقی فجر داشته باشیم. در بخش دیگری از این گفت وگو همچنین درباره ساخت آثار موسیقی دو زبانه و تلفیقی پرسش هایی مطرح شده است.
این هنرمند در ادامه سخنان بالا درباره جشنواره موسیقی فجر به ایسنا میگوید: نحوه اداره جشنواره موسیقی فجر و اجرای افرادی که سطح مناسبی برای حضور در جشنواره را ندارند، موجب شده بیشتر هنرمندان تراز اول با دیدن سطح پایین جشنواره خود را از آن جدا کرده و شاید به این صورت بخواهند سطحشان را حفظ کنند. تالار وحدت زمانی جای هر موسیقیدانی نبود که بخواهد در آن کنسرت برگزار کند ولی اکنون هر فردی که بخواهد میتواند با پرداخت اجاره، روی صحنه برود.
او ادامه میدهد: زمانی که جشنواره موسیقی فجر به اتمام میرسد، گویی همه چیز تمام شده است و دیگر اهمیت چندانی به موسیقی و موسیقیدان نمیدهند؛ این امر نشان میدهد که جشنواره تنها جنبه نمایشی دارد نه اینکه به دنبال استعدادها یا افراد تراز اول موسیقی باشد و به پیشکسوتان احترام بگذارد.
بهروزینیا تصریح میکند: جشنواره موسیقی فجر سالی یک بار برگزار میشود که البته نمیتوان انتظار بیش از این را داشت؛ زیرا اکثر فستیوالها سالی یک بار برگزار میشوند و با برگزاری بیش از یک بار حالت فستیوالی خود را از دست میدهند. ولی باید این امر را در نظر گرفت که در کشورهای دیگر در طول سال، فستیوالهای متعددی با عناوین و در شهرهای مختلف برگزار میشود.
او همچنین به نقش تاثیرگذار رادیو و تلویزیون در بالا بردن کیفیت چنین جشنوارههایی پرداخته و بیان میکند: تا زمانی که رادیو و تلویزیون ایران سازها و برنامههای موسیقی ما را پخش نکند، وضعیت جشنوارهها نیز به همین ترتیب و حضور بزرگان موسیقی ایران در آنها کمرنگ خواهد بود. ولی زمانی که این مسئله به هر جهت حل شود، موسیقی رونق پیدا میکند.
نوازندگان ما قدرت بداهه نوازی ندارند
بهروزینیا در بخش دیگری از صحبتهای خود به جشنواره موسیقی جوان پرداخته و میگوید: من جزو هیات داوران عودنوازی جشنواره موسیقی جوان هستم و یکی از اشکالات شرکت کنندگان را حداقل در بخش موسیقی ایرانی، در نداشتن خلاقیت برای تکنوازی خارج از آنچه که حفظ کردهاند، میبینم. در حقیقت شرکت کنندگان در گروههای سنی متفاوت، دستگاههای موسیقی ایرانی را حفظ کرده و آنچه داوران از آنها میخواهند را به عینه اجرا میکنند. ولی اگر از هر کدام از آنها خواسته شود که ۱۰ دقیقه بداهه نوازی کنند، ۹۰ درصدشان نمیتوانند؛ زیرا تنها به آنچه که یاد گرفته و در کلاسها حفظ کردهاند، اکتفا میکنند.او ادامه میدهد: باید در این جشنواره به گونهای عمل شود که نوازندگان خلاق باشند و به جای اینکه داوران به آنها بگویند چه بنوازند، خودشان به روی صحنه رفته و با طرح و برنامه خود مثلا یک ربع بداهه نوازی کنند.
در موسیقی دوزبانه نقاط مشترک پیدا شود
در بخش دیگری از گفتوگو از این هنرمند درباره لازمههای ساخت یک اثر موسیقی دو یا چند زبانه سوال میکنیم. در ابتدا درباره بُعد سازی این آثار و بعضا آثار موسیقی چندفرهنگی بیکلام پاسخ میگوید: ساخت موسیقی تلفیقی که از چند سال قبل به شکلهای مختلف و در فرهنگهای گوناگون آغاز شده، به هر طریقی نباید اتفاق بیفتد. به این صورت نباشد که گمان کنیم به صرف نواخته شدن یک ساز کلاسیک در کنار یک ساز ایرانی، میتوانیم موسیقی تلفیقی بسازیم.
او ادامه میدهد: در درجه اول در ساخت چنین آثاری باید فرهنگها را به هم نزدیک کنیم؛ به این صورت که موسیقی هر کدام از فرهنگهای مدنظر ضمن اینکه باید راه خود را ارائه کنند، باید در کنار هم نقاط مشترک را پیدا کرده و بتوانند اثری را خلق کنند؛ البته باید در نظر گرفت که در ساخت این آثار هر نوازنده باید از فرهنگی متفاوت باشد.
این آهنگساز درباره علت لزوم متفاوت بودن فرهنگ نوازندههای چنین آثاری توضیح میدهد: به عنوان نمونه پیش آمده که دو نفر ایرانی یک ساز ایرانی و ویولن سل را در کنار هم نواخته و اثر تولیدی را موسیقی تلفیقی نامیده بودند. درست است که نوازنده ویولن سل یک ساز غربی را حتی شاید با انگیزه و نگاه موسیقی غربی نواخته باشد، ولی آن نوازنده با نوازندهای که در ایران ساز ایرانی نواخته است، در یک جامعه رشد کردهاند؛ جامعهای و محیطی که وقتی رادیو خود را روشن کردهاند یک نوع موسیقی را شنیدهاند، درد و غمها و شادیهای مشترک داشتهاند، پس این دو نمیتوانند این نوع از موسیقی تلفیقی را بسازند.
بهروزینیا همچنین درباره آثار موسیقی دو یا چند زبانه بیان میکند: ساخت آثار موسیقی چندفرهنگی باکلام نیز به همین صورت است؛ یعنی دو موسیقیدان و هنرمند که کنار هم قرار میگیرند، باید فرهنگهای خود را حفظ کرده و نقاط مشترک را پیدا کنند. به عنوان مثال یک فرد عرب زبان در کنار یک نوازنده و یک خواننده فارسی زبان، یا یک فارسی زبان در کنار یک آذری زبان یا انگلیسی زبان میتوانند نقاط مشترک را پیدا کرده و قطعهای را خلق کنند. البته این مسیر خیلی نو و جوان است و جای کار بسیار دارد ولی از آنجایی که اینترنت دنیا را کوچک کرده است، بهترین راه برای ارائه موسیقیهای نو به مردم است.
ساخت آثار موسیقی دوزبانه با کشورهای همسایه راحتتر نیست
همچنین از او سوال میکنیم که آیا ساخت چنین آثاری با کشورهای همسایه راحتتر است؟ میگوید: خیلی تفاوتی ندارد. البته درست است که با کشورهای همزبان چون تاجیکستان یا افغانستان اشتراکاتی در زبان داریم ولی موسیقی هر کدام متفاوت است و تنها ممکن است تا حدودی راحتتر حرف یکدیگر را متوجه شویم. ترجیحا اگر قرار است اثری متفاوت ساخته شود هیچ ایرادی ندارد که اگر میتوان موسیقی اجرایی را مثلا در کنار یک رومانیایی نواخت، این کار را انجام دهیم.او ادامه میدهد: البته حتی شاید ساخت چنین آثاری با کشورهای همسایه سختتر باشد؛ زیرا به عنوان نمونه درست است که موسیقی عربی پردههایی را از موسیقی ایرانی به اشتراک دارد ولی اتفاقا ممکن است حالتهای موسیقی عربی تا حدی با موسیقی ایرانی فاصله بیشتری داشته باشد تا موسیقیای که با فاصله ماژور یا مینور با یک انگلیسی زبان اجرا میشود.
آیا ساخت چنین آثاری بیشتر جنبه یک همکاری دارند؟
بهروزی نیا میگوید: بله. حال ممکن است من به عنوان یک هنرمند ایرانی کاری بسازم که بخشهایی از آن فارسی باشد و قسمتهایی انگلیسی یا هر زبان دیگری، ولی زمانی که دو نفر برای ساخت یک اثر موسیقی تلفیقی کنار هم مینشینند، باید چه نوازندهای که در حال بداهه نوازی است و چه آهنگساز، از دو فرهنگ متفاوت باشند و بتوانند نقاط مشترک را پیدا کنند.
او ادامه میدهد: اگر یک موسیقیدان و یک آهنگساز ایرانی با نگاه ایرانیزه خود، برای دو زبان مختلف مثلا فارسی و عربی موسیقی بسازد، مسلما نگاهش موسیقی عربی نخواهد بود. ممکن است از کلام عربی در صورتی که به آن تسلط داشته باشد در اثر استفاده کند ولی نگاه او تا ۸۰ درصد ایرانی خواهد بود و ممکن است کار خیلی موفقی نباشد. البته ممکن است مخاطب ایرانی آن را دوست داشته باشد ولی طبعا کسانی که زبان مقابل را که تنها ۱۰ یا ۲۰ درصد از کار را به خود اختصاص داده، بشنوند، خیلی خوششان نخواهد آمد. باید کاری کنیم که هر چند ملیتی که قرار است در یک اثر حضور داشته باشند، به یک میزان از کار لذت ببرند.