همانطور که تصور میشد دیدار استقلال برابر گلگهر در هفته بیست و یکم رقابتهای لیگ برتر یکی از جذابترین و البته پرحاشیهترین مسابقات فصل بود و پس از ماجراهای بازی رفت که به دلیل استفاده از اریک بایناما با نتیجه سه بر صفر به سود استقلال اعلام شد، در دیدار برگشت هم تیم امیرقلعهنویی در حالی بازی را واگذار کرد که اعلام پنالتی دقیقه 85 توسط بیژن حیدری این مسابقه را تحت تاثیر قرار داد.
امیرقلعهنویی که تصمیم حیدری را باور نمیکرد، با حرکاتی که پیشتر از او سراغ نداشتیم، به نظر داور مسابقه اعتراض کرد؛ اعتراضی که پس از مسابقه نیز با قابهایی که عکاسان حاضر در استادیوم آزادی به تصویر کشیدند، بیشتر عمق حال روحی سرمربی گلگهر را نشان میداد.
حالا ساعاتی پس از این مسابقه امیرقلعهنویی که برای چندمین مرتبه دیداری پرحاشیه مقابل استقلال را پشت سر گذاشت، با انتشار متنی ضمن اشاره به دوران بازیگری و مربیگری در استقلال و سختیها و خوشیهای آن دوران، به توضیح رفتار و تعصب خود مقابل تیم سابقش پرداخته است.
متن منتشر شده توسط امیرقلعهنویی را در ادامه میخوانید.
« تازه از قطر به ایران آمده بودم و خانهای جز استقلال برای خود نمیدیدم؛ بهتر از این نمیشد اما در اولین بازی بدترین اتفاق افتاد. پنالتی را در فینال جام حذفی برابر رقیب دیرینه از دست دادم و این اولین اشتباه بزرگ من در استقلال بود.
همانجا روی سکوها مردمی را دیدم که با وجود شکستی نهچندان منصفانه دست از تشویق ما برنداشتند تا پایههای یکی از بزرگترین تیمهای تاریخ کشور محکم شود. آن روز فهمیدم در این خانه ماندن بدون عشق و مسئولیت پذیری ممکن نیست پس ماندم، ادامه دادم و چنان همراه رفقایم جنگیدیم که ستاره دوم را در کنار پدر استقلال جشن گرفتیم.
البته آن افتخار آنقدر بدخواه و بخیل ساخته بود که استقلال بزرگ را به خاطر یک قانون عجیب و یکباره به پایین ترین سطح فوتبال ایران بفرستد. اگر عشق نبود من و خیلی از دوستانم آن روزها را دوام نمیآوردیم اما ماندیم، ادامه دادیم و پس از ثبت رکوردها و موفقیتهای گوناگون کفشها را به دیوار خانه آویزان کردیم.
دوران مربیگری برای استقلال هم پس از آزمون و خطا و کسب تجربه در تیمهای دیگر از راه رسید البته از آن دوران خوش سهمی برای خودم قائل نیستم و آن را حاصل لطف خدا و حمایت هواداران و حضور بازیکنان ممتازی میدانم که با آنها کار کرده ام.
شکی نیست که استقلال همیشه تکهای از وجود من است اما قاعده فوتبال بهجز چند استثنا حضور همیشگی در یک باشگاه نیست و رودرروییها اجتناب ناپذیر است، گرچه یاد خانه همیشه گوشه قلب ماست که البته هر تیم معتبر و خوشنامی را هم که در دست گرفتم بحران زده بود و در وضعیت ناخوش که تاریخ گواه است.
دیروز و در بازی تیمم که به همت مدیران خوب و بچههای شریف و متعهدش به تیمی قابل احترام و مدعی تبدیل شده است اتفاقاتی افتاد که برایم تازه نبود. اما مگر میشود به این درد عادت کرد؟ فقط کاش پای بعضی نکات وسط نبود که بشود راحتتر و بدون سوء تفاهم و قضاوت صحبت کرد.
من آدمی نیستم که فوتبال را به نامادریاش بسپارم و تا روزی که هستم برای سربلندی تیمی که در آن مسئولیت دارم و بی عدالتی برای رسیدن به فوتبال پاک میجنگم. همانگونه که در استقلال، سپاهان و تراکتور جنگیدم. خیلی از آن روزها نگذشته تا فراموش شوند و حقیقت را وارونه کنند.
من به مبارزه برای تیمم و موفقیت آن ادامه خواهم داد اما یادتان باشد گلگهر فقط قلعهنویی نیست. یک باشگاه واقعی با مدیران سالم، هواداران وفادار و بازیکنان شایستهایست که دستشان را از آنچه که شایستهاش بودند دور کردهاید.
یا "حق".