گروه فرهنگی: سینما تریبون در یادداشتی به نقد و بررسی برنامه نوروزی «مهمونی» با اجرا ایرج طهماسب پرداخته است.بازگشت ایرج طهماسب با برنامه مهمونی در یک پلتفرم غیر از تلویزیون بین مردم یک شکست تمام عیار برای صدا و سیما بود. هر چند در سازمان عرض و طویل صدا و سیما که در واقعیت امر هیچ رئیس و مرئوسی ندارد و هیچ شخصی جوابگوی شخص دیگری نیست، این شکست مانند شکستهای قبلی نه هشداری خواهد بود، نه اهمیتی خواهد داشت.به قول معروف در سازمانی که تمام کارکنان آن تنها به فکر حقوق و مزایا پایان ماه خود هستند دیگر کار از این حرفها گذشته است.
سازمان صدا و سیما آینه تمام نمای مخالفت با مردم است. ظاهر امر یک کارگروه تشکیل دادهاند تا تحقیق کند مردم به کدام شخصیت رسانهای علاقه دارند تا با طیب خاطر آن را حذف کنند. در این بین اشخاصی که هر روز در تلویزیون سبز میشوند رو به کثرت است. اشخاصی که حتی تحصیلات مرتبط هم ندارند و به واسطه حضور در شوراهای اسلامی دانشگاههای فنی! وارد صدا و سیما میشوند.
در بین حذف شدگان نیز عادل فردوسیپور روشی محافظهکارانه را پیش گرفت که مبادا دل حضرات رئیس بشکند و شاید با الطاف ملوکانه او را دوباره به تلویزیون برگردانند. اما ایرج طهماسب پس از دعوای حقوقی بر سر مالکیت عروسکهای کلاه قرمزی با صدا و سیما که کماکان نیز ادامه دارد به پلتفرمها رفت و با دسته دیگری از عروسکها در همان برنامه اول نسخه صدا و سیما و کارکنان تازه به دوران رسیدهاش را پیچید.
طهماسب نه مانند علیخانی و عصرجدیدش نیاز به حرکات و دکور عجیب و غریب دارد. نه مانند برنامه شوخی شوخی نیاز به دستمایه قرار دادن مسائل پیش پا افتاده و ایدئولوژی زده دارد و نه مانند برنامه زوجی نو کسی را به رفتارهای مسخره وامیدارد. او تنها به یک لوکیشن ساده از یک خانه نیاز دارد تا با چند عروسک صحنه را به آتش بکشد. مخاطب را ذوقزده کند و از اعماق وجود لبخند پهنی روی لبش بنشاند. پس تا اینجای کار یادداشت کنیم طهماسب یک، صدا و سیما صفر.
نکته حائز اهمیت در برنامه مهمونی این است که طهماسب به راحتی مخاطب برنامه خود را تحت تاثیر قرار میدهد. این نکته که مهمونی برای بزرگسالان است اما کودکان هم میتوانند آن را تماشا کنند به سادگی تمام ارزشگذاری سنی برنامههای صدا و سیما را زیر سوال میبرد. الزامی وجود ندارد که برنامه تنها مختص یک گروه سنی مشخص باشد. طهماسب به خوبی میداند مخاطب او بیشتر از کودکان امروز، کودکان دیروز هستند. مخاطبانی با رنج سنی 25 تا 40 سال که در زمان کودکی با او خاطرات فوقالعادهای را سپری کردند. امروز نیز آن کودکان که امروز شاید خود والدین کودکانی هستند بیشتر به تماشای برنامه او رغبت دارند.
بنابراین ساده در برابر دوربین میایستد و بابت اینکه پیر شده است از تمام ما مخاطبان قدیم خود پوزش میخواهد و به ما یادآوری میکند که شما نیز کودکان دیروز نیستند و پا به مقطع دیگری گذاشتید، اما برای یک ساعت با هم به دوران کودکی و خوشی سفر خواهیم کرد تا خاطرات گذشته را زنده کنیم.این عمل فاصلهگذارانه و این دعوت به بازگشت در مهمونی بزرگترین کنش نمایشی است که میتوانیم شاهدش باشیم. خلاقیتی که ارجاع به گذشته را نه با برنامههای قدیمی بلکه با برنامه و رویکردی کاملا به روز به مخاطب ارائه میدهد. همان چیزی که در صدا و سیما چندین سال است اثری از آن دیده نمیشود. پس تا اینجای کار طهماسب 2، صدا و سیما صفر.
عروسکها همواره نقطه قوت آثار طهماسب هستند او به راحتی با عروسکهایش ارتباط میگیرد. در همان برخورد ابتدایی گویی سالهاست مخاطب آنان را میشناسد و از اعماق وجود به آنان دلبستگی دارد. عروسکهایش جای یکدیگر را تنگ نمیکنند. کافیست به یاد آوریم در کلاه قرمزی در ایام نوروز تعداد عروسکها تا چه اندازه زیاد بود اما هیچ یک جای دیگری را تنگ نکرده بودند و هر کدام شیرینی و شخصیت منحصر به فرد خود را داشتند. این بیشتر به آن خاطر است که طهماسب هیچگاه جلوی عروسکها نمیایستد. به مخاطب القا نمیکند که من این عروسکها را هدایت میکنم. بلکه برعکس او در کنار آنان است. گاهی در بحثها از آنان شکست میخورد و گاهی مغلوب شیطنت آنان میشود و تنها با لبخندی از روی ناچاری آنان را تماشا میکند. همان لحظاتی که مخاطب از اعماق وجود و به واقع میخندد و از کیش و مات شدن آقای مجری توسط عروسکها لذت میبرد.
این همان حسی است که مخاطب هیچ گاه در برنامههای تلویزیون تجربه نمیکند. مجریهای تلویزیون در برابر عروسکها همواره سرزنشگر پیروز هستند. و مخاطب هیچگاه نمیبیند که عروسک بر مجری پیروز شود. اما در برنامههای ایرج طهماسب عروسکها به اندازه مجری در جدالها پیروز هستند. منطق سنتها و رسوم را به چالش میکشند و نمادی از تمام سرکوبهایی هستند که مخاطب بارها در ذهن خود آنان را مرور کرده است. به همین دلیل است که تمام عروسکها توسط افراد مختلف دوست داشته میشوند و یک عروسک خاص تنها مورد علاقه مخاطب نیست. پس طهماسب 3، صدا و سیما صفر.
عروسکهای مهمونی از لحاظ اجتماعی نیز برتری خاصی به آثار تلویزیونی دارند. عروسک پسر، به تنهایی بار جامعهشناسانه مهمونی را به دوش میکشد. در شخصیت این عروسک که هوتن شکیبا صداپیشگی او را به عهده دارد هیچ خبری از نگاه کارت پستالی و رمانتیک به مسئله کودک کار وجود ندارد. هر چند نگاه واقعگرایانه به چنین مقوله تلخ و سیاهی میتواند برنامهای که مخاطب کودک دارد را تحت تاثیر قرار دهد اما طهماسب هنر خود را در این مورد نیز به رخ میکشد. کودکی که به واقع سرکش است، بیشتر از سن خودش میداند. به خاطر برخورد با افراد مختلف در جامعه تبدیل به یک شخصیت چندگانه شده است که در لحظه میتواند مظلومنمایی کند، سخنان رکیک بگوید، دعوا راه بیاندازد و از همه افراد به خاطر وضع کنونی و بد خود طلبکار باشد. این عروسک تمام خصوصیتهای یک کودک کار را داراست.
حال این عروسک را با همین حضور چند دقیقهای کوتاه در قسمت اول قیاس کنید با کوهی از مستندها و سریالهایی که درباره این قشر در تلویزیون ساخته شده است. طهماسب در این برنامه قرار نیست مشکل حادی را بیان کند. ادعای بیان کردن معضلات اجتماعی را نیز ندارد. تنها به دنبال نشان دادن نحوه برخورد و ارتباط با این قشر از جامعه است که هر روز رو به فزونی هستند. این عمل او به مراتب از تصویر جعلی که در تلویزیون درباره این قشر برساخت میشود مناسب تر و کاربردی تر است. بنابراین طهماسب 4 ،صدا و سیما صفر.
عروسکهای دیگر مهمونی نیز دست کمی از عروسک پسر ندارند. عروسک کته خانم به دنبال پیدا کردن همسر رویاهای خود است، یا عروسکهای خواننده که از کار خود بیرون آمده و به دنبال طی کردن مسیر پیشرفت از طریق برنامه طهماسب هستند. هر کدام معضلاتی اجتماعی دارند که پشت ظرافت و بازیهای برنامه خود را نمایان میکنند. اما عروسک پیرزن-قیمه- و دیالوگهای پینگ پنگی او با طهماسب نقطه اتکا کلی مهمونی است. طهماسب به راحتی و بدون نظارتهای احمقانه با قیمه به قول معروف دل میدهد و قلوه میگیرد و آنقدر این کار را شیرین و بانمک انجام میدهد که نه تنها مخاطب را آزار نمیدهد بلکه او را تشویق میکند تا با افراد مسن خانواده میتوان فارغ از تفاوتها ارتباط عاطفی نزدیکی برقرار کرد.
این دیالوگها در اغلب برنامههای تلویزیونی یا نفی میشوند یا به جای محبت تبدیل به احترام میشوند و حالت رسمی خود را از دست نمیدهند. تکرار و تکرار این نوع دیالوگها در طول سالیان مخاطب را دچار دلزدگی کرده و کارکردی نمییابد. اما طهماسب در برخورد با چنین رویکردی نحوه صحیح برقراری ارتباط را به نمایش میگذارد. در اینجا نیز طهماسب دست پیش را دارد و باید گفت طهماسب 5. صدا و سیما صفر.مانند همیشه طهماسب در آستین جادویی خود عروسکی فانتزی نیز دارد. عروسک پشه همان لحظه درخشان، ناب و خالصی است که از ایرج طهماسب انتظار داریم. عروسکی که در همان بدو حضور خود دل تمام مخاطبان را میبرد. مخاطب را به قهقهه وامیدارد، تکه کلامهای منحصر به فردش جامعه را درمینوردد و تبدیل به نماد مهمونی میشود. کمتر عروسکی در حضور زیر 10 دقیقه خود میتواند تمام این امور را انجام دهد.
عروسک پشه همان عروسکی است که آقای مجری را گوشه رینگ گیر میاندازد و دائم او را از پا در میآورد و مخاطب از این جدال غرق در لذت میشود. این خونآشام کوچک توانایی این را دارد که تبدیل به یکی از ارکان اصلی شوخیهای روزمره در طول تابستان باشد. چنین نبوغ و خلاقیتی در معرفی و ظهور یک عروسک در مدتی کوتاه هیچ گاه از عهده تلویزیون برنخواهد آمد. بنابراین در پایان باید گفت: عروسک پشه به تنهایی 6 بر صفر صدا و سیما را شکست داده است.
در این بین جسد صداوسیما توانایی واکنش نشان دادن به پلتفرمها را ندارد. صداوسیما تنها میتواند به نشخوار آنچه پیشتر داشته ادامه دهد. نیروهای جدید الورود توانایی و خلقیت هنری ندارند و تنها در راستای ایدئولوژی رنگ و رو رفته دست وپا میزنند و با زرق و برق دکورهای آنچنانی به گدایی مخاطب در خانههای مردم هستند. آقای صدا و سیما به قول عروسک پشه چقدر تو سفتی! بابا جان بده بزنیم!
اینا همشون با تلویزیون گنده شدن مدیون صداسیما هستن. عکسای بیحجاب خانواده طهماسب هم ک پخش شده توی فضای مجازی (385230)