او در تحقیقات گفت: با بهاره (مقتول) در دانشگاه آشنا شدم و حدود ۵سال قبل به خواستگاریاش رفتم و با هم نامزد شدیم. او تنها زندگی میکرد و چند روز قبل با من تماس گرفت و گفت: شخصی زنگ در آپارتمانش را زده اما وقتی از پشت چشمی بیرون را دیده، هیچکس پشت در نبوده و همین باعث ترس او شده بود. پسر جوان ادامه داد: وقتی بهاره این موضوع را به من گفت، تأکید کردم شبها علاوه بر در، حفاظ در را هم قفل کند. او هم این کار را انجام داد تا اینکه ۳روز بعد مادرش با من تماس گرفت و درحالیکه نگران بود گفت هرچه به بهاره زنگ میزند موبایلش خاموش است. فکر میکرد بهاره پیش من است اما وقتی شنید من هم از او بیخبرم نگرانیاش بیشتر شد. گفتم فورا به خانهاش میروم تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. با کلیدی که داشتم وارد خانه بهاره شده و با دیدن پیکر بیجان او شوکه شدم و پلیس را خبر کردم.
رد پای آشنا
تحقیقات کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران برای کشف راز قتل دختر جوان ادامه یافت. همه شواهد از این حکایت داشت که جنایت از سوی فردی آشنا که به راحتی وارد خانه او شده، صورت گرفته و در این شرایط تحقیقات روی آشنایان مقتول متمرکز شد. کارآگاهان در ادامه متوجه شدند که خواهر و برادر ناتنی مقتول در شب جنایت در نزدیکی آپارتمان او مشاهده شده بودند. حال آنکه آنها بهدلیل اختلافات خانوادگی سالها قبل قطع رابطه کرده بودند و در این مدت هرگز همدیگر را ملاقات نکرده بودند. همین کافی بود تا خواهر ناتنی بهاره (مقتول) بازداشت شود. او اگرچه منکر هرگونه ارتباطی با خواهرش بود اما تیم جنایی گفتههای او را باور نداشت و مشخص بود که حقیقت را کتمان میکند. به همین دلیل بازداشت شد و بازجویی از او ادامه داشت تا اینکه وی سکوت خود را شکست و اسرار قتل خواهر ناتنیاش را فاش کرد.
کینه قدیمی
زن بازداشت شده میگفت خودش طراح نقشه جنایت بوده و برادرش اجراکننده آن؛ اما آنها قصدشان قتل نبوده و فقط میخواستند به بهاره آسیب بزنند و او را دچار نقص عضو کنند.این زن توضیح داد: من و برادرم از دوران کودکی نسبت به بهاره که خواهر ناتنیمان بود کینه به دل داشتیم. حضور او در زندگیمان باعث شده بود همه و حتی پدرم هوای او را داشته و به او توجه کرده و ما را فراموش کنند. او همیشه شیطنت میکرد اما این من و برادرم بودیم که به جای او کتک میخوردیم. همیشه تحقیر میشدیم و بهاره بهعنوان بهترین بچه خانواده تشویق میشد. متهم گفت: سالها این تحقیرها و بیتوجهیها نسبت به من و برادرم وجود داشت و ما با بیمهری و بیتوجهی بزرگ شدیم. پدرم حتی از نظر مالی هم بیشتر هوای بهاره را داشت. او پول داشت، ماشین داشت، خانه داشت و همه اینها را با کمک پدرم بهدست آورده بود؛ درحالیکه من و برادرم چیزی نداشتیم و به جایی نرسیدیم.
زن جوان ادامه داد: از ۵ سال قبل که بهاره در دانشگاه قبول شد، تنها زندگی میکرد. دیگر نه او را دیدیم و نه حتی تلفنی حرف میزدیم تا اینکه چند روز قبل از حادثه که با برادرم صحبت می کردم، گفتم بهتر است حالا که شرایط زندگی خواهرمان خوب شده، انتقام این سالها را از او بگیریم. قرارمان این بود که به وی آسیب برسانیم، کشتن در کارمان نبود. ابتدا قرار بود ماشینش را به آتش بکشیم اما شرایط این نقشه مهیا نشد؛ چون خواهرم معمولا ماشینش را در پارکینگ میگذاشت. بیخیال این نقشه شدیم و رفتیم سراغ سناریوی بعدی. تصمیم گرفتیم به او آسیب بزنیم، بهطوری که مصدوم و خانهنشین شود اما ماجرا به شکل دیگری رقم خورد و ناخواسته به قتل خواهرم منجر شد.
چند شب قبل و براساس نقشهمان اسید خریدم تا به روی او بریزیم. بعد به او زنگ زدم و گفتم حالم خوب نیست و میخواهم به خانهاش بروم تا با یکدیگر صحبت کنیم. شب حادثه در خانهاش بودم و بطری اسید در دستم بود و آن را روی میز گذاشتم و به دروغ به او گفتم که داخلش آب است. از سوی دیگر در آپارتمان را برای برادرم باز گذاشتم و او هم وارد شد. برادرم صورتش را با پارچه پوشانده بود. در حال صحبت با خواهرم بودم تا سرش گرم شود و برادرم از پشت سر به او حمله کند. وقتی برادرم وارد شد، بهاره او را ندید و من از او خواستم یک لیوان برایم آب بیاورد. همان موقع برادرم پشت سر او حرکت کرد و وارد آشپزخانه شد. خواهرم با دیدن او ترسید و فریاد زد تو کی هستی که همان لحظه پارچهای که روی صورت برادرم بود افتاد. جدال بین آن دو آغاز شد و برادرم با برداشتن چاقویی از آشپزخانه چند ضربه به او زد. بعد پایش به میزی خورد که ظرف اسید روی آن بود. کمی اسید هم روی گردن بهاره پاشید. بخار اسید باعث شد حال برادرم بد شود که سریع او را از خانه خارج کردم و به درمانگاه بردم. البته قبل از رفتن لباسهای خونآلود او را عوض کرده و به همراه چاقو داخل سطل زباله انداختم. بعد از قتل هم به خانهام رفتم و برادرم به محل زندگیاش در شمال کشور. چرا که همراه همسر و فرزندش در آنجا زندگی میکرد. در این مدت راز این قتل در سینه من و برادرم پنهان بود تا اینکه لو رفتیم.
با اعتراف این زن، برادر وی بازداشت شد و درباره جزئیات شب حادثه گفت: آن شب چهرهام را پوشانده بودم اما هنگام کشمکش با خواهرم، صورتم مشخص شد و از ترسم ناچار شدم به او چاقو بزنم. ما قصد قتل نداشتیم و قصدمان این بود بهخاطر کینه قدیمی رویش اسید بپاشیم و انتقام بگیریم اما ناخواسته جانش را گرفتم. براساس این گزارش، برادر ناتنی مقتول به اتهام مباشرت در قتل عمدی و خواهر او به اتهام معاونت در قتل از سوی بازپرس شعبه ششم دادسرای جنایی تهران بازداشت شده و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفتند.