امير وفايي در ستون طنز روزنامه قانون نوشت: "شب عید" در ایران دقیقا از چه زمانی آغاز میشود؟ تاریخ نشان داده که مردم ما علاقه زیادی به چنین شبی دارند و بعضا حتی کل فصل زمستان را شب عید لقب میدهند. عدهای با ورود به نیمه دوم سال و از اوایل مهر ماه عبارت "شب عید" را وارد دایره واژگان خود میکنند و عدهای دیگر در پایان فروردین ماه سال جدید، شب عید سال آینده را میبینند. از حدود اوایل بهمن ماه اساسا جملاتی که با عبارت "شب عیدی" به پایان نرسند از لحاظ دستوری مشکل دارند و مردم عموما متوجه مفهوم آن نمیشوند. مثلا شما اگر دوم بهمن جلوی در اتوبوس بگویید: «داداش یه کم برو داخل ما هم سوار بشیم.» همه با تعجب به هم نگاه میکنند و متوجه منظورتان نمیشوند.
اما اگر بگویید: «داداش یه کم برو داخل ما هم سوار بشیم شب عیدی» به احتمال زیاد کارتان راه میافتد، مگر اینکه واقعا داخل جا نباشد و یا آنهایی که وسط اتوبوس ایستادهاند آدمهای ناجوری از آب دربیایند.
عبارت کوتاه "شب عیدی" در دستور زبان فارسی معانی و مفاهیم متنوعی را منتقل میکند. در واقع مهم این است که گوینده با چه لحنی آن را به زبان بیاورد. در اینجا ذکر چند مثال ضروری به نظر میرسد:
انتقال حس نیاز به همدردی:
دزد: شب عیدی سه تا کیف توی مترو کف رفتم سرجمع 30 هزار تومن هم توشون نبود. (نزدیکترین فرد فشار کوچکی به شانه او میدهد تا کمی از حال و هوای غم و غصه خارج شود)
قاتل: اگه مقاومت نمیکرد کشته نمیشد. تو رو خدا رضایت بدین بیام بیرون. (خانواده مقتول محل سگ به او نمیگذارند) تو رو خدا بذارید بیام بیرون شب عیدی (اشک از چشمان مادر مقتول جاری میشود و رضایتنامه را امضا میکند.)
انتقال حس نامردی روزگار:
- بهش میگم داری 10 میلیون دستی به ما بدی شب عیدی؟ میگه نه!
مجلس خواستگاری:
سکه رو که اصلا حرفشو نزنید. یه شاخه نبات دیگه هم اضافه میکنیم که بشه دوتا شاخه نبات. شما هم سخت نگیر دیگه عروس خانم شب عیدی. (عروس لبخند میزند و لی لی لی لی لی ...)
انتقال حس صمیمیت:
شب کباب بگیر ما هم میآییم خونتون دور هم باشیم شب عیدی.
استفاده کاملا بیمورد صرفا جهت یادآوری اینکه چیزی تا شب عید باقی نمانده:
- حموم بودم کنتور برق پرید، مجبور شدم خیس بیام بیرون کنتور رو بزنم شب عیدی.
- خانم من میرم آشغالا رو بذارم دم در شب عیدی (عملی که قاعدتا در شبهای معمولی هم انجام میشود)
- یه لیوان آب واسه من میاری شب عیدی؟
البته استفاده از این عبارت همیشه هم کارساز نیست و چنانچه دو نفر به مقاصد مختلف در مواجهه با هم آن را به کار ببرند، مشکل ایجاد میشود. مثلا وقتی که خریدار میخواهد ارزان بخرد چون پول ندارد و فروشنده هم میخواهد گران بفروشد چون
پول لازم دارد.
- آقا نارنگیها چند شب عیدی؟
- هفت و نیم.
- شیش بده سه، چهار کیلو ببریم شب عیدی.
- نه اصلا راه نداره. ضرر میکنم شب عیدی.
- گرون میدی دیگه شب عیدی. کوچه پایینی ارزونتر گذاشته.
- دروغ نگو آقاجان. خوبیت نداره شب عیدی.
- خیر از زن و بچهام نبینم شب عیدی اگه دروغ میگم.
- آقا اصلا فروشی نیست. عجب گیری افتادیما شب عیدی.
- درست صحبت کن بابا. میزنم قیافتو عوض میکنما شب عیدی.
(به سمت هم هجوم میبرند. مردم برای جدا کردن وارد ماجرا میشوند و از آنها میخواهند بیخیال شوند شب عیدی)