گروه فرهنگی: محمدرضا شمس با بیان اینکه در مناطق مختلف ایران کم هیولا نداریم، میگوید: اگر نویسندههای ایرانی میخواهند در ژانر وحشت بنویسند بهتر است از هیولاهای ایرانی استفاده کنند تا دراکولا.به گزارش ایسنا، این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان درباره گرایش کودکان به ژانر وحشت با توجه به کلیدواژههایی مانند هیجانانگیز، ترسناک و وحشتناک که در عنوان بسیاری از کتابهای منتشرشده برای نوجوانان دیده میشود، اظهار کرد: مسئلهای که وجود دارد این است که در ایران با ادبیات ژانر مقابله میشود و ژانرنویسی را مترادف با حقیرنویسی و سطحی بودن میدانند، حتی در سینما هم میبینیم، فیلمهای گیشه را کنار میگذارند و سراغ فیلمهای هنرمندانه و هنری میروند و به آنها جایزه میدهند و یا در جوایز ادبی هم سراغ داستانهای ادبی میروند و معمولا داستانهای ژانر جایزه نمیگیرند، در صورتی که در کشورهای غربی، داستانهای ژانر جوایز خاص خود را دارند.
او افزود: یکی از دلایلی که باعث شده سرانه مطالعه در کشور ما پایین بیاید این است که شما تنوع را از همه، به ویژه مخاطب گرفتهاید. زمانیکه ژانر را کنار میگذارید در واقع دارید تنوع را از مخاطب میگیرید و به این بسنده میکنید که مخاطب داستانهای رئالیستی یا داستانهای کمدی و طنز و شاید داستانهای فانتزی و جانوری که از دیرباز معمول بوده، بخواند.
شمس با بیان اینکه ژانر میتواند به ادبیات خدمت کند، گفت: ژانر میتواند سلایق بسیاری را دربر بگیرد و میتواند باعث رونق صنعت چاپ شود. وقتی میبینید از ژانر وحشت استقبال میشود و طرفدار دارد، باید با چاپ این نوع کتابها به نیازهای طرفداران ژانر پاسخ داده شود، اگر به نیازهای این گروه پاسخ داده نشود، کلا کتاب را کنار میگذارند و سراغ آن نمیروند.
او سپس درباره دلایل استقبال از کتابهای ژانر وحشت، گفت: شاید یکی از دلایلی که کتابهای ژانر مخاطب بسیاری دارد، این است که پدر و مادرها مانع دیدن فیلم ترسناک یا خواندن داستانهای ترسناک میشوند، این ستیز با ژانر باعث میشود بچهها بیشتر سراغش بروند. از طرف دیگر ژانر وحشت باعث میشود، هیجانات درونی بچههای تخلیه شود و این هیجانات انباشته نشود؛ وقتی سوار ترن هوایی میشوید، زمانی که با سرعت پایین میآیید واقعا ترسناک است یا بندبازی کار خطرناکی است اما برخی از جوانها این کار را دوست دارند، اینها هم در زیرمجموعه ژانر قرار میگیرند البته به صورت عملی نه خواندنی، کسانی که این کارها را میکنند، میخواهند هیجانات درونی خود را خالی کنند.
این نویسنده ادبیات کودک و نوجوان همچنین گفت: نکته دیگری که باید درباره ادبیات ژانر بگویم این است که خیلی از بچهها با خواندن این کتابها با ترسهایشان روبهرو میشوند، نمیشود از ترس فرار کرد، اگر بچهها از ترسهایشان فرار کنند، در زندگی دچار آسیب خواهند شد. در واقع ژانر وحشت کمک میکند، بچهها با ترسهایشان روبهرو شوند. البته معتقدم در داستانهایی که برای گروههای سنی مختلف نوشته میشود، باید ملزومات آن گروه سنی در نظر گرفته شود، نمیشود خیلی بیپرده سراغ ژانر وحشت رفت، به ویژه بچههای ما که کمتر ژانر وحشت خواندهاند، اگر بچهها یکدفعه وارد دنیای وحشت شوند، شاید به آنها ضربه وارد شود. ژانر باید چارچوبی داشته باشد، چارچوبی که ویژگیهای خاص، دوران کودکی را دربر بگیرد.
او درباره خشونتی که در برخی از کتابهای ژانر وحشت دیده میشود، با اشاره به فیلمهای ترسناکی که خشونت عریان در آنها وجود دارد، گفت: وحشت میتواند بدون خشونت باشد و حتما نباید به سر کسی ضربه بزنید تا وحشت ایجاد کنید. اکثر فیلمهای ترسناک، موفق نیستند زیرا به سمت خشونت میروند و صحنههای چندش دارند. تعریف ژانر وحشت این نیست، از عناصری مانند شب و تاریکی، سایه درخت، صدای باد و زوزه گرگ و باز و بسته شدن در و پنجره .... میتوان صحنههای ترسناک ایجاد کرد. صحنههای خشونتزا را نباید با وحشت اشتباه گرفت و این موضوع یکی از ایرادهایی است که به ژانر وحشت وارد میکنم و خیلی با این صحنهها موافق نیستم.
او با تاکید بر اینکه نباید در کتابهای ژانر، خشونت بر وحشت غالب باشد، ادامه داد: در این کتابها باید نشان دهیم اگر بچه اشتباهاتی میکند، ممکن است درگیر مسائلی شود که فرار کردن از آن سخت است؛ مثلا در داستان «اتوبوس مرگ» من؛ بچهای مدسهاش دیر شده و با عجله از خیابان رد میشود، ماشین به او میزند اما خود او متوجه این ماجرا نیست، مردم دورش جمع شدهاند اما خود او میرود و سوار اتوبوسی میشود که به سمت گورستان میرود. در واقع این عجله و دقت نکردن باعث مسئلهای میشود که مواجه با آن سخت است. این کودک با ترفندی از اتوبوس بیرون میپرد و به سمت مدرسه میرود و در واقع از مرگ فرار میکند. این نکته را هم باید در نظر بگیریم که بهتر است ژانر وحشت برای مخاطب کودک و نوجوان با طنز همراه باشد تا شدت ترس را بگیرد.
شمس خاطر نشان کرد: برای اینکه ژانر وحشت به کتاب ماندگاری تبدیل شود بهتر است نویسنده از مسائل و موضوعاتی بگوید که بچهها را دچار ترس میکند؛ در واقع عوامل و موقعیتهایی را که باعث ترس بچهها میشود، در داستان خود بررسی کند و یا به باورهای مردم در مناطق مختلف بپردازد. ما خودمان بچهها را میترسانیم مثلا میگویم اگر این کار را انجام بدهی، به نمکی میگوییم بیاید و تو را با خود ببرد، بدبخت نمکی در خیابان است و کاری به کار ما ندارد. یا میگوییم لولوخورخوره میاد میخورتت. خیلی وقتها خودمان به این موضوع دامن میزنیم و ترسی در بچهها ایجاد میکنیم اما وقتی میخواهد چیزهای ترسناک بخواند، میگوییم نه. نویسنده کارش این نیست که حتما بچهها را بترساند بلکه باید ریشه ترس بچهها را تجزیه و تحلیل کند، چرا این ترس وجود دارد و راههای جلوگیری از این ترس چیست.
او درباره کتابهایی در حوزه ژانر وحشت پیشنهاد میکند، گفت: در نویسندههای ایرانی آقای شاهآبادی را داریم که ژانر وحشت تاریخی مینویسد و شاید جزو اولین کسانی بوده که در حوزه رمان نوجوان، به ژانر وحشت پرداخته، «لالایی برای دختر مرده» از او در ژانر وحشت است، کارهای آقای گلشیری به سمت و سوی ژانر وحشت میرود. در مجموعه سه جلدی «قصههای بترس برای بچههای نترس» به ژانر وحشت پرداختهام.
شمس در پایان خاطرنشان کرد: اگر ما ایرانیها قرار است در ژانر وحشت بنویسیم، باید سراغ باورهای خودمان و هیولاهای خودمان برویم، در شهرهای مختلف کم هیولا نداریم؛ از آل و بختک، دوالپا، آنزو، زار، مول و مردآزما، انواع بادها و... در کشور ایران زندگی میکنیم بنابراین بهتر است از هیولاهای خودمان استفاده کنیم تا دراکولا!