پنچر کردن آمبولانس را کجای دلمان بگذاریم؟
26 خرداد 1401 ساعت 16:50
گروه جامعه: روزنامه آفتاب یزد در گزارشی با اشاره به حادثه مرگ بیمار دو ساله اورژانس بر اثر اقدام غیراخلاقی و بهت آور افراد ناشناس، به بررسی پیامد خطرناک بازتولید خشم و ناهنجاری اجتماعی در ایران پرداخته است.
در بخشی از این گزارش میخوانیم:
* خبر رسید که پنچر کردن چرخهای آمبولانس، باعث فوت دختربچه 2 ساله شده است.
* در همین راستا یحیی صالح طبری رئیس اورژانس تهران گفت: حوالی ساعت 14:42 دقیقه روز سه شنبه 24 خرداد 1401 در تماس با مرکز 115اورژانس تهران گزارش ایست قلبی-تنفسی دختر بچهای2ساله به این مرکز اعلام شد که نیروهای اورژانس در کمترین زمان ممکن خود را به محل حادثه در خیابان شهید بهشتی رساندند.
* به دلیل شرایط ترافیکی این خیابان و نبود جای پارک مناسب و حال وخیم دختربچه به ناچار نیروهای اورژانس تهران برای نجات جان بیمار، آمبولانس را در خط ویژه با رعایت اصول ایمنی و تردد خودروهای دیگر پارک میکنند. تکنسینهای اورژانس که خود را به سرعت به آدرس کودک بدحال رساندند و با کودک کم جان روبرو میشوند، بلافاصله وظیفه ذاتی خود که نجات جان یک انسان است را آغاز و اقدامات احیاء قلبی ریوی را شروع میکنند. خوشبختانه عملیات احیا کودک با موفقیت انجام میشود و شرایط حال کودک رو به بهبودی پیش میرود.
* اما وقتی نیروهای اورژانس پس از عملیات احیا قصد انتقال بیمار به آمبولانس را داشتند، متوجه میشوند دو عدد از چرخهای آمبولانس توسط فردی ناشناس آسیب رسیده و بادهای لاستیک آن خالی شده است، نیروهای اورژانس با مشاهده این وضعیت برای انتقال بیمار درخواست حضور آمبولانس دیگری را میدهند که آمبولانس دوم در محل حاضر شد اما متاسفانه طولانی شدن روند انتقال به دلیل اتفاق به وجود آمده باعث وخامت مجدد حال کودک شده و جان خود را از دست میدهد و با تمام تلاشهای نیروهای اورژانس نیز کمکی بر نمیآید.به گفته وی اداره حقوقی مرکز اورژانس تهران پیگیر پرونده این کودک در مراجع قضائی است. این اتفاق تنها یک حادثه نیست که در آن جان یک کودک بیگناه از دست رفته باشد.
* زیرا این اتفاق یعنی پنچر کردن عمدی چرخهای آمبولانس بسیار هولناک و وحشتناک است و از جامعهای خبر میدهد که در آن خشونت و بیرحمی بیداد میکند. در تمام کشورها شهروندان در مقابل نیروهای امدادی تمام تلاش خود را به کار میبرند تا این نیروها به وظایف خود یعنی کمک به افراد و نجات جان و مال آنها رسیدگی کنند. اما در کشور ما متاسفانه وضعیت به این شکل است که چرخهای آمبولانسی که در حال خدمترسانی است را پنجر میکنند و جان مردم را به این شکل در معرض خطر قرار میدهند. این نوع از اتفاقات خبر از سقوط اخلاقی جامعه را میدهند. جامعهای که چنان در باتلاق خشونت گرفتار شده است که حتی به ماشین آمبولانس رحم نمیکند.
* بماند که روزانه آمار نزاع در کشور ما بسیار بالا است و خشونت در جامعه رخنه کرده و ریشه دوانده است. قطعا پیگیری حقوقی این نوع از رفتارها لازم است اما مهمتر از آن باید این نوع از موارد مورد بررسی و ریشه یابی عمیق توسط کارشناسان و مسئولان قرار بگیرد تا راهکارهایی برای پیشگیری از آنها اندیشیده شود. در هر حال مدت زمان زیادی است که صدای زنگ بیاخلاقی جامعه بلند شده است و بیتوجهیهای به این حوزه میتواند وضعیت بسیار فاجعه باری را رقم بزند که این حادثه یکی از تبعات بیتوجهیهای موجود در جامعه است. جدای از بیاخلاقیای که امروز مردم به آن دچار شدهاند باید به بیمسئولیتی مسئولین نیز اشارهای داشته باشیم زیرا همین سوء مدیریتهای مختلف است که شرایطی را در جامعه به وجود میآورد که روح و روان افراد بسیار مخدوش شود و در سایه بیامنی جامعه دست به چنین رفتارهایی بزنند. جامعه امروز ایران آبستن بحرانهای بسیار گوناگونی است که خبر از آینده بسیار وحشتناکی را میدهد. آیندهای که در آن نه تنها مسئولین دغدغه مردم را ندارند که خود مردم نیز به یکدیگر رحمی ندارند.
علیرضا شریفی یزدی روانشناس اجتماعی و استاد دانشگاه:
* این اتفاق تحلیل روانشناسانه و جامعه شناسانه دارد. از بعد روانشناسی در هر جامعهای یک درصدی از افراد وجود دارند که میزان خشم و واکنششان نسبت به رخدادهای محیطی و پیرامونی بیش از حد متعارف است که ما به آنها overreact میگوییم. یعنی کسانی که بیش از حد معمول نسبت به یک رخداد محیطی واکنش نشان میدهند و در همه جای جهان نیز یافت میشوند. این نوع از رفتارها دلایل مختلفی دارد که از جمله دلایل روانی آن میتواند خشم فروخورده، اضطراب بالا، ناتوانی در مدیریت موقعیتهای نامطلوب زندگی و نداشتن مهارتهای زندگی باشد. »
* اما این قضیه یک بعد اجتماعی دارد؛ ما از یک سو آموزشهای کافی برای مردم نداشتیم که فرق ماشینهای امداد را با سایر موارد بدانند. در وهله اول خانواده و بعد آموزش و پرورش و سپس رسانه این وظیفه را به عهدا دارند که آموزشهای لازم را به افراد منتقل کنند. اما بخش دیگری از این جریان به خشم عمومیای بر میگردد که جامعه با آن رو به رو است.یعنی امروز ما با یک جامعهای مواجه هستیم که همه ی افراد آن به شکلی احساس سرخوردگی، ناکامی، عدم امنیت و ضرر دارند. وقتی این گونه میشود خود این مقوله یک اضطراب بالا را ایجاد میکند و همراه با آن رفتارهای خشم آلود و پرخاشگرانه در جامعه زیاد دیده میشود.البته این موضوع یک تحلیل طبقاتی نیز دارد؛ نحوه بروز خشم در میان طبقات فرودست، میان دست و فرادست متفاوت است.
* در نتیجه ما باید این را به خوبی به یاد داشته باشیم که این خشم فروخورده اجتماعی که امروز که با آن رو به رو هستیم و در قالبهای مختلفی خود را نشان میدهد، گاهی هم فاجعه ساز میشود. رخدادهایی از این دست را به دو شکل میشود نگاه کرد: یکی به صورت تقلیل گرایانه که آن را شکل کاملا فردی تفسیر کنیم و دستگاههای ذیربط عموما از همین تحلیل استفاده میکنند و مسئله را تقلیل میدهند. در حال که ما به شکل فرآیندی باید به این مسئله توجه کنیم. وقتی فرآیندی به مسئله نگاه میکنیم متوجه میشویم اولا فراوانی این مسائل در سطح جامعه بسیار زیاد شده است و دوم اینکه بر اثر تکرار متاسفانه عادی انگاری در جامعه به وجود آمده است و برای بخشی از جامعه دیگر این رخدادها حساسیت زایی ندارد و از آن حساسیت زدایی شده است که بسیار خطرناک است. تحلیل اجتماعی این موضوع به نظر من به تحلیل مدیریت خشم و پرخاش در جامعه بر میگردد که این ناکامیهای مکرر و سرخوردگیها نهایتا در یک جایی خودش را نشان میدهد. بخشی از آن در درون خانه تبدیل به خشونتهای خانگی میشود و بخشی از آن درگیریهای انسانی را در جامعه به وجود میآورد. »
* بین اخلاق و تورم اقتصادی یک رابطه کاملا مشخصی وجود دارد که هرچه تورم در جامعهای بالاتر باشد و بیکاری و رکود در آن افزایش پیدا کند، اخلاقیات و اصول اخلاقی آن جامعه به شدت سقوط خواهد کرد. حتما افزایش تورم و مشکلات اقتصادی سقوط اخلاقی را در جامعه به وجود میآورد که یک نمونهای سقوط اخلاقی همین پدیدهای است که مورد اشاره قرار گرفت. یکسری راهکارهای کوتاه مدت وجود دارد و آن آموزش صریح رسانهها به توده مردم در این حوزهها است که وقتی با ماشینهای امدادی رو به رو میشوند چگونه عمل کنند. چون عامل اصلی این قضیه خشم و پرخاش است و خشم و پرخاش معلول شرایط نابسامان فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، آموزشی و اخلاقی در جامعه است طبیعتا تا مسئولین به آن ابعاد توجه نکنند زیاد نباید امید داشت که این حجم از پرخاش و خشم در جامعه کاهش پیدا کند.»
سعید معدنی استاد دانشگاه و جامعه شناس:
* این نوع از اتفاقات در جوامع نادر است. معمولا در جوامع هنگام حرکت ماشینهای امدادی تمام افراد به آنها اجازه عبور را میدهند و این نوع از حوادث استثناء هستند اما موارد استثناء نیز بسیار قابل تاملاند و باید به آنها پرداخته شود که چه کسانی دست به چنین کارهایی میزنند. البته کارهای آسیب زا در همه جای دنیا وجود دارد ولی حتی اگر یک بار هم این نوع از رفتارهای رخ دهد باید مورد بررسی قرار بگیرد. زیرا مسئله جان انسانها است و مورد قابل جبرانی نیست. معمولا کسانی که دست به چنین اقداماتی میزنند از عمق فاجعه بیخبر هستند و درک نمیکنند رفتارشان چه آسیب گستردهای را میتواند در پی داشته باشد. این رفتارها از یک سو خانوادهها را عزادار میسازد از سوی دیگر جامعه را ناامید میسازد.
* در حقیقت این افراد به هنجارهای اجتماعی تعهد ندارند. خانواده آسیب زا خانوادهای است که هنجار شکنی را به فرزندان خود میآموزند و دچار آسیبهای بسیار گوناگونی هستند که تاثیرات بسیار عمیقی را بر فرزندان به جا میگذارند. بسیاری از افراد به دنبال راهکاری هستند که از آن طریق تحقیرهایی که شدهاند را جبران کنند. در جامعه شناسی یک اصلی وجود دارد که میگویند اگر کسی از دیگری ظلم ببیند آن را به افراد دیگری انتقال میدهد. لذا کسانی که در جامعه تحقیر میشوند امکان دارد دست به چنین رفتارهایی بزنند و به جامعه آسیب برسانند.بهترین راه برای جلوگیری از این اتفاقات گسترش اخبار در این حوزه است زیرا باعث میشود جامعه نسبت به چنین رفتارهایی حساستر شود. بحث دیگر جدی بودن قانون نیست و باید حتما به صورت قانونی با چنین رفتارهایی برخورد صورت بگیرد. این قوانین باید به اطلاع مردم رسانده شود تا آنها از تبعات رفتارهای آگاه باشند و دست به چنین رفتارهایی نزنند. »
کد مطلب: 342256