به روز شده در ۱۴۰۳/۰۹/۰۷ - ۱۷:۰۸
 
۱
تاریخ انتشار : ۱۴۰۱/۰۵/۰۴ ساعت ۰۹:۱۰
کد مطلب : ۳۴۹۲۱۱

به مرگِ برجام اعتراف کنید

به مرگِ برجام اعتراف کنید
گروه بین الملل: روزنامه لُس آنجلس تایمز در مقاله ای، به "جو بایدن" رئیس جمهور آمریکا توصیه کرده که هر چه سریع تر مرگ توافق اتمی ایران موسوم به "برجام" را اعلام کرده و راهِ مذاکرات سیاسی با تهران( که نمود عینی آن را در دوران قبل از مذاکرات اتمی با ایران که منجر به توافق برجام در سال 2015 شد، شاهد بودیم) را در پیش گیرد. مذاکراتی که در نوع خود می توانند زمینه را جهت انجام گفتگوهای گسترده تر میان ایران و آمریکا در حوزه‌های مختلف نظیر قدرت منطقه ای ایران، توان موشکی این کشور و مسائل دیگری نظیر موضوعات حقوق بشری و البته معادله اتمی ایران هموار سازند.
لُس آنجلس تایمز در مقاله خود به سیاست سازان غربی توصیه می کند تا در مورد مسائل ایران واقع بین باشند و بپذیرند که اکنون ایران یک قدرت اتمی است و ادامه دادنِ گفتگوهای بی ثمر هسته ای با این کشور که بر بنیان بی اعتمادی بنا شده اند، هیچگاه راه به جایی نخواهد برد کما اینکه اکنون خودِ مساله توافق اتمی با ایران به یک مانع اساسی در چهارچوب مناسبات و روابط تهران-واشینگتن تبدیل شده است(به جای اینکه میزان مشکلات میان دو طرف را کاهش دهد).
لُس آنجلس تایمز در این رابطه می نویسد: «در شرایط کنونی تا حد زیادی این نکته روشن شده که گفتگوها و مذاکرات میان ایران و غرب جهت احیای توافق برجام، به احتمال زیاد به جایی ختم نخواهد شد. پس از هشت دور گفتگوهای غیرمستقیم میان ایران و آمریکا، دولت بایدن و دولت ابراهیم رئیسی در ایران، هنوز نتوانسته اند به مرحله ای برسند که در قالب آن بتوان توافق برجام را که در سال 2018 توسط دولت ترامپ نقض شد و پس از آن ایران نیز تعهدات برجامی خود را رها کرد، احیا نمود و بار دیگر چهارچوبی عملیاتی به آن بخشید.
ایران از بازگشت به تعهدات برجامی خود تا زمانی که تضمین های لازم را اخذ نکند، خودداری می کند(ایران این نکته را مطرح می کند که دولت بایدن باید تعهد دهد که هر گونه توافق جدید در چهارچوب معادله احیای  برجام، به هیچ عنوان توسط دولت های آتی آمریکا، همچون بلایی که بر سر نسخه اولیه توافق برجام آمد، نقض نخواهد شد. ایران همچنین بارها تاکید کرده که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز که توسط دولت ترامپ در فهرست سازمان های تروریستی آمریکا گنجانده شده، بایستی هر چه سریع تر از فهرست مذکور خارج گردد. در این چهارچوب، تحقق هر دویِ این شروط بنا به دلایل مختلف سیاسی، برای دولت بایدن حالتی غیرممکن دارد و این دولت نمی تواند با آن ها موافقت کند.
 باید توجه داشت که دولت اوباما زمانی که مذاکرات اتمی با ایران را به پیش می برد(مذاکراتی که در نهایت به توافق برجام ختم شد)، به این مذاکرات به مثابه ابزاری جهت ایجاد نوعی نقطه عطف و بازگشایی ایران به سمت تعاملات جدی تر با جهان غرب می نگریست. در واقع این دولت سعی داشت تا بابِ گفتگو با تهران را در حوزه هایِ موضوعی مختلف باز کند.
با این حال، جایی در این روند، خودِ توافق اتمی با ایران به یک مانع در توسعه روابط دو طرف و حل مشکلاتشان تبدیل شد و عملا یک اختلاف نظر جدید را به اختلافات آن ها افزود. در این راستا، اگر دولت بایدن می خواهد که در مهار آنچه چالش ایران می خواند و یا در پیشبرد منافع آمریکا در منطقه هزینه های کمتری را بپردازد، بایستی به دو واقعیت ناخوشایند اذعان کند.
اول اینکه وقتی صحبت از سیاست دولت ایالات متحده آمریکا در مورد ایران می شود، باید اعتراف کرد که  دولت ترامپ موفق بود. ترامپ فشارها علیه ایران را به اوج رساند و سعی داشت از این طریق هر آنچه می خواهد را از ایران کسب کند. وی به قدری مسیر بازگشت دولت های آتی آمریکا به توافق برجام را پُر دست انداز کرد که حتی هم اکنون نیز عدم احیای برجام تا حد زیادی ریشه در تلاش ها و اقدامات وی دارد. اکنون ایران به خوبی می داند که دولت های آمریکا از کلیه ابزارها جهت تضعیف آن استفاده می کنند و البته تهران شکی ندارد که با توجه به موقعیت ضعیف سیاسی بایدن، کاملا این احتمال وجود دارد که بار دیگر ترامپ در سال 2024 به کاخ سفید بازگردد و با شدت بیشتری به اعمال فشار علیه ایران بپردازد. از این منظر، از چشم انداز منافع آمریکا، ترامپ در مقابله با ایران چندان هم شکست خورده نبود.
نکته دوم که باید مورد توجه قرار گیرد و البته برای آمریکایی ها ناخوشایند تر از نکته اول است، این مساله می‌باشد که ایران نیز پیروز میدان بوده است. اگچه مقام های آمریکایی مایل نیستند که این مساله را با صدای بلند و در جلوی چشم همگان اعتراف کنند، با این حال، ایران با مقاومت خود در سال های اخیر(به طور خاص در چهار سال اخیر)، عملا به یک قدرت هسته ای تبدیل شده است که در بحث توانمندی های هسته ای، قابلیت های فراوانی دارد. البته این بدان معنا نیست که ایران اکنون سلاح اتمی در اختیار دارد و یا حتی خواهان داشتنِ این قبیل تسلیحات است. باید بپذیریم که ایران اکنون توانایی ساخت تسلیحات اتمی را دارد و دانشِ فنی قابل توجهی را نیز در این رابطه در اختیار دارد. بدتر از همه اینکه این نقطه همان نقطه ای است که دولت‌های مختلف آمریکا در سال های اخیر بارها قول داده اند که اجازه نخواهند داد تا تهران به آن برسد.
ما باید به یاد داشته باشیم که منازعات و اختلافات میان ایران و آمریکا هیچ گاه در مورد سانتریفیوژهای هسته‌ای و یا غنی سازی اورانیوم نبوده است. اختلافات میان دو طرف همواره فی الذات ماهیتی سیاسی داشته است و به سال 1979(1357) و پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و سرنگونی رژیم شاه در این کشور و البته تصرف سفارت آمریکا در تهران به دست انقلابیون ایرانی باز می گردد. در سال های پس از این رویدادها، اختلافات و شکاف ها میان دو کشور، همواره افزایش یافته و شدت گرفته اند. اگر آمریکا در شرایط کنونی به دنبال این است که در چهارچوب رابطه خود با ایران به جلو حرکت کند، باید آن قبیل اقدامات و رویه هایی را که قبل از آغاز مذاکرات اتمی با ایران در سال 2009 در پیش گرفته بود را مد نظر قرار دهد. در واقع باید به موضوعات سیاسی تمرکز کرد و امید داشت که راه حل های سیاسی مناسبی نیز حاصل شود.
از جمله مهمترین مزایای اتخاذ رویکرد سیاسی از سوی دولت بایدن در قبال ایران این است که این رویکرد عملا دستِ آمریکا را در انجام مذاکرات گسترده تر با ایران در موضوعات مختلف نظیر نفوذ منطقه ای ایران، حقوق بشر و توان موشکی تهران در کنار مساله هسته ای این کشور، باز تر می کند. در واقع به جای تمرکز صِرف بر مساله هسته ای که همواره در غیاب وجود داشتن اعتماد کافی میان ایران و آمریکا، نتایج مثبتی را به همراه نداشته، تهران و واشینگتن می توانند(با اتخاذ رویکرد سیاسی) روی مجموعه ای از موارد که میان ایران و آمریکا محل اختلاف هستند، تمرکز کنند و آن ها را حل نمایند.
با این حال اتخاذ این رویکرد شاید به این معنا باشد که آمریکا بایستی امتیازاتی را به ایران در قالب هایی نظیر تخفیف و کاهش دادن تحریم های ثانویه و یا تسهیل روند فروش نفت ایران در بازارهای جهانی را اعطا کند. با این حال، واشینگتن نیز انتظار دارد که ایران متوجه باشد که تغییرات اخیر در منطقه نظیر توافق ابراهیم و تضعیف موقعیت روسیه(از نگاهِ آمریکا و غرب)، امکان دارد که هزینه هایی را برای ایران به دنبال داشته باشد و موجب ایجاد حدی از ضعف برای آن شود. از این رو ایران از "تعامل" با آمریکا در مقایسه با "تقابل" با این کشور، مزایای بیشتری را کسب می کند.
اتخاذ یک چنین رویکردی از سوی دولت بایدن، عملا شانس و احتمال موفقیت این دولت جهت قانع سازی فضای سیاسی داخلی این کشور در مسیر دستیابی به توافقات با ایران را نیز افزایش می دهد. در سال 2015، اوباما با منازعات و درگیری های گسترده ای در کنگره آمریکا رو به رو بود تا آنها را نیز قانع کند که دستیابی به یک توافق با ایران بهترین گزینه در دسترسِ آمریکا در مواجهه با تهران است. در شرایط کنونی، دستیابی به یک توافق با ایران برای آمریکا به مراتب سخت تر از گذشته است. از این رو دولت بایدن با اعلام مرگ برجام، عملا تمامی روندهای پیش گرفته را دور خواهد زد. او با این کار به تندروهایِ مخالف با ایران در واشینگتن نوعی حس پیروزی سیاسی را می دهد. وی سپس می تواند دستورکاری واقع بینانه تر و مبتنی بر رویکردی سیاسی را در مواجهه با ایران در برنامه قرار دهد.
جهان کنونی در مقایسه با جهانِ سال 2009 تغییرات زیادی را تجربه کرده است. ایران اکنون دولتی است که از توانمندی های قابل توجه هسته ای برخوردار است. اینکه ایران بخواهد در ادامه راه، پیشروی های اتمی بیشتری را انجام دهد یک تصمیم سیاسی است که تهران آن را اتخاذ خواهد کرد و اساسا یک موضوع فنی نیست که در قالب مذاکرات بیشتر مشخص شود. دولت بایدن و متحدان اروپایی آن باید به این تغییر بنیادین اعتراف کنند. توافق اتمی ایران(برجام) مُرده است. بیایید به مرگ آن اعتراف کرده و مذاکرات سیاسی با تهران را آغاز کنیم.»


 
برچسب ها: جو بایدن
پربيننده‎ترين مطالب و خبرها